بازار کار

محمود وحدت : دستمزد کارگران کافی نیست، باید به آنها دستمزد معیشتی داده شود. وقتی یک گروه از کارگران با دستمزد پایین اعتصاب می کنند ما اغلب این جملات را می شنویم که آنها «استحقاق بیشتری» دارند و این که آنها «نیاز به دستمزد معیشتی» دارند.
هر چند که قطعا چنین واکنش هایی نیک اندیشانه هستند، اگر به آن اندرزها عمل شود باعث می شود عاقبت وضع مالی بیشتر مردم به خصوص کارگران با دستمزد پایین بدتر شود. مفید است که نقطه شروع بحث را روشن سازیم. فرض کنید که در نرخ دستمزد موجود، تعداد کسانی که آماده کار کردن هستند دقیقا با تعداد کارگران مورد نیاز برابر باشد و آنها به اندازه ساعات عادی کار می کنند (یعنی در یک هفته متوسط نه اضافه کاری و نه پاره وقت کار می کنند) تا تقاضا برای محصول تامین شود. این کارگران با همدیگر جمع می شوند و فکر می کنند که آنها باید «دستمزد معیشتی» دریافت کنند و در نتیجه دست به اعتصاب می زنند.
این امکان وجود دارد که کارفرمایان، دستمزد کارگران را افزایش دهند؛ کار فرمایان احیانا انحصارگر هستند یا که آنها یارانه هایی دریافت می کنند که مالیات دهندگان آن را می پردازند تا هزینه هایشان پوشش داده شود. در هر صورت، در نتیجه افزایش دستمزدها، کارفرمایان نمی خواهند کارگر کمتری را استخدام کنند.
بنابراین همان تعداد کارگر سابق تقاضا می شود، اما دستمزدهای بالاتری به آنها پرداخت می شود. از آنجا که دستمزدهای بیشتر باعث می شود تا تعداد کارگر بیشتری درخواست کار بدهند، برخی از کارگران کم توان ترین آنها رد خواهند شد (باید در اینجا تاکید شود که این استدلال فرض نمی گیرد که مردم فقط برای پول کار می کنند آنچه فرض می کنیم این است که پول هم یکی از عواملی است که مردم بدان علاقه مند هستند.)
در نتیجه افزایش دستمزد، برخی از مردم که قبلا در مشاغل موجود بودند بیکار می شوند؛ و برخی از کسانی که جای آنها را گرفته اند از سایر مشاغل آمده اند که آنها در آنجا ارزش بیشتری داشتند، اما دستمزد کمتری دریافت می کردند چون که کارفرمایشان یا انحصارگر نیست یا یارانه کافی دریافت نمی کند تا دستمزدی بیشتر از ارزش افزوده شده به تولید به آنها بپردازد.
این اثر دوم، انحراف کارگران با مهارت بیشتر به این بخش، تولید اقتصاد را پایین می آورد. بنابراین ما بیکاری بیشتر و تولید کمتر در نتیجه «پرداخت دستمزد معیشتی» داریم. این به نظر نتیجه گیری تندی می آید، اما این طور نیست. کاری که انجام می دهد یادآوری این نکته به ما است که برای حل یک مساله، روش های احمقانه و هم چنین خردمندانه ای وجود دارد.
در این حالت، مشکل این است که برخی مشاغل وجود دارند که ارزش انجام دادن کار را فقط در صورتی دارند که دستمزد آنها در حدی باشد که جامعه بسیار پایین تلقی می کند و آنها البته استاندارد زندگی بسیار پایینی برای کنندگان آن کار فراهم می کنند. اما پرداخت پول بیشتر به این مشاغل اوضاع را بدتر می سازد.
همچنین ارزش دارد به حالتی دقت کنیم که کارفرما تصمیم می گیرد به کارگران حقوق بیشتری بپردازد، اما نمی تواند این افزایش هزینه را به مشتریان خود یا به عموم مردم (مالیات دهندگان) انتقال دهد.
افزایش هزینه های نیروی کار را نمی توان بدون افزایش قیمت ها جذب کرد چون که اگر این طور بود، سایر عوامل تولید مواد خام و سرمایه می توانستند کمتر از آنچه در جای دیگر به دست می آورند در اینجا به آنها پرداخت شود. کارفرما نمی توانست پول کمتری بابت مواد خام بپردازد، اگر او این کار را می کرد هیچ کس به او جنس نمی فروخت. اگر می خواست به سرمایه هم کمتر از جای دیگر بپردازد پس سرمایه هم به جاهای دیگر می رفت. تنها مسیر وی تعیین قیمت بالاتر برای محصولاتش، فروش کمتر و استخدام تعداد کمتری کارگر خواهد بود. دوباره بیکاری افزایش می یابد.
پس چه باید کرد؟ کاری که می توان کرد پرداخت پول بیشتر به کارگران از محل مالیات های عمومی است. مردمی که این پول را دریافت می کنند می توانند بدون از دست دادن آنچه قبلا دریافت می کردند پول بیشتری دربیاورند.
اگر ما به سادگی تصمیم بگیریم تا به مردم پول بیشتری بابت کارشان بپردازیم بدون توجه به اینکه چه چیزی تولید می کنند، در نهایت قادر نخواهیم بود اصلا پولی به آنها بدهیم. پرداخت حقوق باید جدای از کمک های اجتماعی باشد در غیر این صورت منابع به هدر می رود و وقتی این اتفاق می افتد فقرا نخستین گروهی هستند که آسیب می بینند.
+ نوشته شده در شنبه شانزدهم مهر ۱۳۹۰ ساعت 2:45 توسط محمود وحدت