۱۰ تفاوت میان بازاریابی B2B و B2C


بازاریابی B2B (تجارت به تجارت) و B2C (تجارت با مصرف کننده) شباهت بسیاری به هم دارند، با این حال تفاوت های کلیدی و مهمی با یکدیگر داشته که نباید از آن ها غافل شد، علی الخصوص در مقوله رسانه های اجتماعی، با ما آژانس دیجیتال مارکتینگ  این وبلاگ  همراه باشید تا بیشتر در این مورد با شما صحبت کنیم:

۱. بازاریاب ها می‌توانند برای به حد اعلی رساندن میزان اثربخشی پلتفرم های B2B از زبان تخصصی – صنعتی بهره گیرند، لیکن در پلتفرم های B2C، هر چه لحن گفتار عامرانه تر و نزدیک به سطح فهم و درک عامه مردم باشد، تأثیر بیشتری بر روی مخاطب دارد لذا از به کار بردن کلمات قلمبه سلمبه و نامفهوم اجتناب کرده، سلیس و روان صحبت کنید.

۲. قدرت محرک ها را دست کم نگیرید. بینندگان سایت B2B به دنبال اظهار نظرهای فنی و راهکارهایی برای افزایش بهره وری می‌گردند، در حالی که مصرف کنندگان در جستجوی سرگرمی و معامله های دلچسب و شیرنند. در نتیجه فرآیندهای خرید B2B بر پایه عقل و منطق استوار است اما انتخاب مصرف کنندگان B2C احساسی و عاطفی است و محرک هایی از قبیل اشتیاق، امیال درونی، حال و هوای آن ها و قیمت می‌توانند این دست از مشتریان را سر ذوق آورند.

۳. ارباب رجوع شرکت های B2B تحصیل کرده اند و منتظر شنیدن نظریه های تخصصی و استادانه اند. آن ها می‌خواهند با گرفتن تصمیم های هوشمندانه و حساب شده در محل کار خود به مثابه یک سوپر استار یا قهرمان اسطوره ای جلوه کنند. مشتریان B2C به دنبال لذت بردن از خرید خود هستند و می‌خواهند لحظات خوب و شادی را سپری کنند، در واقع آن ها در پی سیراب کردن نیازهایی هستند که در بند پیش به آن اشاره شد.

۴. بازاریابی B2B نیازمند محتوای جامع، غنی و با کیفیت است. مخاطبین B2B انتظار دارند با یک تیم بازاریابی و فروش کاملاً حرفه ای طرف شوند. حال آن که فعالیت های بازاریابی B2C در رسانه های اجتماعی تنها به منظور برآورده ساختن و رفع نیازهای اساسی مصرف کنندگان بوده و باید همزمان که شاد و مفرح و مفیدند، قابل به اشتراک گذاری هم باشند. البته همه چیز به همین سادگی نیست و اوضاع گهگاه پیچیده و بغرنج می‌شود.

پیشنهاد می‌کنیم مقاله “چرا شرکت های B2B به یک استراتژی بازاریابی دیجیتالی نیاز دارند؟” را نیز مطالعه کنید.

۵. استفاده از محتوای طول و تفصیل دار برای سازمان ها کارساز تر است، چرا که یک برند یا شرکت تنها از طریق اثبات مهارت و تخصص خود می‌تواند برای خرید کردن بهانه ای به دست مخاطبین هدف دهد. حال آن که مصرف کنندگان مختصر و مفید بودن محتوا را ترجیح می‌دهند، مخصوصاً زمانی که پای محصولات B2C ارزان قیمت به میان است.

۶. یک مصرف کننده B2C که جذب برند شما شده است، الزاماً در پی برقراری یک ارتباط نزدیک و تنگاتنگ نیست. در نقطه مقابل، مشتریان B2B قرار می‌گیرند که عزم خود را جزم کرده اند تا به اطلاعات و توانایی لازم برای بنا نهادن یک ارتباط صمیمی و دیرپا دست یابند.

۷. بازاریاب های B2B با یک زنجیره درخواست خرید طولانی و رسمی سر و کار دارند چرا که به ثمر رسیدن چنین خریدهایی مستلزم دریافت تأییدیه از جانب بخش تدارکات، امور مالی و سایر رئساست. در حالی که مصرف کنندگان عادی به سرعت برای یک خرید B2C تصمیم می‌گیرند و تنها کافیست توصیه یا پیشنهادی بر روی آن ها تأثیر گذاشته و آن ها را نسبت به خرید ترغیب کند.

۸. چرخه خرید B2B اغلب طولانی تر از فرآیند تصمیم گیری B2C است. بنابراین در یک خرید B2B به پرورش، دقت نظر و توجه بیشتری احتیاج است. به عبارت دیگر مشتریان B2C برای تأمین و ارضای فوری نیازهای خود اقدام به خرید می‌کنند و تصمیم های B2B در راستای محقق ساختن اهداف بلند مدت صورت می‌گیرد.

۹. قراردادهای خرید B2B بالغ بر چندین و چند ماه و بعضاً چند سال به قوت خود بر جای می‌مانند، لذا می بایست بر مبنای یک تصمیم گیری مقتدرانه و آینده نگرانه شکل گیرد. درست بر عکس چرخه خرید B2C که بر حسب نوع محصول چند دقیقه ای بیشتر زمان نمی‌برد.

۱۰. هر دو نوع بازاریاب با مشکلات خاص خود سر در گریبانند. بی تردید بزرگ ترین معضل بازاریاب های B2B کمبود محتوا و زمان لازم برای خلق آن است، اما بازاریاب های B2C با کمبود بودجه مواجهند، بودجه ای که می‌بایست صرف تبلیغات و سایر ترفندهایی شود که در بر سر زبان افتادن نام محصولات نقش مهمی دارند. طبیعتاً چنین تفاوت هایی بر اقدامات تاکتیکی اتخاذ شده توسط هر یک از این بازاریاب ها تأثیر بسزایی دارد. وجه اشتراک میان بازاریابی B2B و B2C کم نیست اما درک چنین اختلافاتی برای افراد متخصصی که در هر یک از این حوزه ها مشغول فعالیت هستند، ضروری است چون تنها از این راه می‌توانند قله های موفقیت را فتح کنند.

اما در انتها فرقی نمی‌کند که بازاریاب در بخش B2B فعالیت دارد یا B2C، تمامی بازاریابی ها P2P ست (شخص به شخص) و باقی قضایا اختلاف ظاهری و سطحی است نه هیچ چیز دیگری.

7 گام اساسی استراتژی بازاریابی

7 گام اساسی استراتژی بازاریابی
گام اول: فهمیدن مشتریان


با استفاده از تحقیقات بازار، تصویری واضح و دقیق از مشتریان هدفتان ارائه دهید.
گام دوم: تحلیل بازار

با تحقیقات بازار، اطلاعات دقیقی از بازار را مثل میزان قابل دسترس بودن بازار، مشتریان بالفعل و بالقوه، تمایلات مخاطبان و… را بفهمید.
گام سوم: تحلیل رقبا

بررسی کنید اگر مشتری از شما خرید نکند، راهکار جایگزین او چیست؟ نقاط قوت و ضعف آن راه‌ها را پیدا کنید.
گام چهارم: تحلیل سیستم توزیع محصولات

بهترین راه برای توزیع محصولات یا خدماتتان چیست؟ به طور دقیق آن را مشخص کنید.
گام پنجم: تعریف بازاریابی آمیخته (4P)

آمیخته بازاریابی (4P) مربوط به کسب و کارتان را تعریف کنید (یکی از مهمترین بخش‌ها در بازاریابی!)
گام ششم: تحلیل بودجه

بودجه‌ای را که برای بخش‌های مختلف بازاریابی در نظر گرفته‌اید را تحلیل و شفاف‌سازی کنید.
گام هفتم: مرور و بازنگری

تمام بخش‌های برنامه را بازبینی کنید. بخش‌هایی از برنامه‌ها را که بی‌تاثیر یا مضر تشخیص دادید، حذف کنید.

استارت آپ (Startup) چیست؟

استارت آپ ها

چرا این متن را بخوانم؟!


شاید شما هم از این دسته از افراد باشید و ایده ای دارید و می خواهید به سرانجامش برسانید؛ اما توصیه می کنم قبل از آن که بخواهید دفتری را اجاره کنید و چند تا لپ تاپ و پرینتر برای خودتان بخرید، مفهوم استارت آپ و برخی از اصول راه اندازی استارت آپ را با همدیگر مرور کنیم!

    اگر جوانی هستید که ایده ای دارید و می خواهید آن را در قالب یک استارت آپ به ثمر برسانید، بر روی بند دوم و سوم این مقاله بیشتر تمرکز کنید.
    اگر سرمایه گذاری هستید که به شما پیشنهاد سرمایه گذاری بر روی یک استارت آپ را داده اند، خواندن بند چهارم و پنجم بیشتر برایتان کارساز است!

یک: استارت آپ چه تفاوتی با سرمایه گذاری های دیگر دارد؟

    معمولا مبنای شروع کار استارت آپ ها یک ایده خلاقانه و نوآورانه می باشد.
    به دلیل همین خلاقیت، استارت آپ ها گاها رقیب ندارند!
    بنابراین بیشتر از رقابت کردن، باید تمرکز اصلی شان بر روی آگاهی رسانی از ایده شان و اجرای کم نقص آن باشد.
    معمولا بنیان گذاران آن مشکل مالی دارند و سرمایه اولیه شان را با وام، قرض و یا پس اندازی اندک شروع می کنند.

دو: از شروع استارت آپ تا پیروزی نهایی!

یک ایده دارید و می خواهید کار را شروع کنید، بسیار خب، از کجا می خواهید شروع کنید؟
در این اینفوگرافیک که از Funders & Founders ترجمه شده می توانید یک شَمای کلی از شروع تا موفقیت نهایی یک استارت آپ را ببینید:
اینفوگرافی استارت آپ
اینفوگرافی استارت آپ
سه: استارت آپ ویکند (Startup Weekend) چیست؟

رویدادی ست که در 200 شهر مختلف دنیا و در سه روز انتهایی هفته برگزار می شود:

    روز اول: شرکت کنندگان ایده هایشان را می دهند و صاحبان ایده شروع به یارکشی می کنند و تیم لازم برای شروع کار را می سازند.
    روز دوم: امکاناتی را در اختیار تیم ها قرار می دهند و کار شروع می شود!
    در این بین افرادی که تخصص در زمینه های مختلف (راه اندازی استارت آپ، برنامه نویسی، سئو، طراحی وب سایت و…) مهارت و تجربه دارند به کمک تیم ها می آیند.
    روز سوم: تیم ها تلاش خود را می کنند تا نمونه ابتدائی محصول یا خدمات شان را تحویل دهند.
    داورها سه تیم برتر را انتخاب می کنند و استارت آپ ویکند تمام می شود.

نکته مهم این است که در اصل کسانی برنده اصلی این رویداد می شوند که بعد از تمام شدن این 3 روز، دور هم جمع شده و تا آخر کار، متعهدانه ایده شان را به نحوی مدیریت شده به مرحله اجرا درآورند.
چهار: استارت آپ ها چگونه ارزش گذاری می شوند؟

قبل از این که بخواهید در یک استارت آپ سرمایه گذاری کنید، در این 4 مرحله سعی کنید به نوعی استارت آپ مدنظرتان را ارزش گذاری کنید تا دستتان برای تصمیم گیری بازتر باشد:

    بررسی هزینه های اولیه: هزینه بازسازی این نوع از شرکت ها را می توان از طریق تخمین خرج هایی که برای آزمایشات، تولید، تحقیقات بازاریابی و یا جذب نیرو های لازم، انجام گرفته شده حدس زد.
    البته این تنها بحث مالی را شامل میشود و ارزش و پتانسیل کاری را نمیتوان اینگونه دسته بندی کرد.
    شناخت رقبا: برای گسترش و پیشرفت چنین شرکت هایی، دقت کنید که رقیب های شرکت چه کسانی هستند.
    همان طور که گفتیم، ذات استارت آپ، تنها بودن او در عرصه رقابت است، هرچند گاهی ممکن است کیفیت کار، باعث خاص بودن شرکت شود.
    اما در هر صورت داشتن رقیب، حتی برای استارت آپ ها ممکن است و گاهی رقیب آن ها کسی ست که همان نیاز را با محصولی دیگر پاسخ می دهد (برای مثال مایع تمیزکننده، بخارشوی و ارسال نظافت چی، هر سه باعث رفع نیاز “تمیزی” خانه می شوند و ارائه دهندگان این محصولات را به رقابت می اندازد).
    آینده استارت آپ مدنظر: بازگشت مالی سرمایه را همواره با آینده مالی شرکت استارت آپ بررسی میکنند. این موضوع به شدت نیازمند دید اقتصادی قوی و شم بازاریابی می باشد.
    فرصت های پیش روی استارت آپ: فرصت و زمینه پیشرفت بیشتر، مهم ترین بحث در این شرکت هاست، سراغ شرکتی بروید که هدفمند است، می داند قرار است چطور و چگونه در آینده رفتار و پیشرفت کند. ایده تنها و خالی، ارزشی ندارد، مهم بهره برداری از آن است.

پنج: قبل از ایده به فکر مدیریت باشید!

همان طور که گفتیم، استارت آپ‌ها از یک ایده شروع می شوند و در زمانی که ایده و طرح اولیه شان تکمیل گردد و تیم خودشان را تشکیل دادند، به دنبال سرمایه گذار می گردند.

بخاطر نوپا بودن استارت آپ و عدم سوددهی مناسب، گاهی سرمایه گذاری کردن بر آن ها، بسیار ریسکی می شود.

بخاطر ریسک و احتمال بالای شکست شرکت های استارت آپ، بهتر است شرکت های سرمایه گذاری، علاوه بر ایده، تمرکز ویژه ای بر مدیریت فعالیت ها داشته باشند.

بودجه ای را سرمایه گذاری نکنید که اگر شکست خوردید، کل شرکت تان از بین برود!
به طور موازی نیز یک روش درآمد زایی داشته باشید، تا اگر شرکت نوپای شما شکست خورد، بتوانید به راهتان ادامه دهید.

توصیه می کنیم ابتدا به این 20 پرسش کوتاه برای شروع کسب و کار پاسخ دهید، تا خودتان را ارزیابی کنید و ببینید که آیا امادگی شروع یک کسب و کار را دارید یا خیر.

شما چه ایده ای برای راه اندازی یک استارت آپ دارید؟
در کدام مرحله به مشکل خورده اید؟
نمی توانید سرمایه گذار پیدا کنید؟
نمی توانید تیمی منسجم داشته باشید؟
منتظر نظرهایتان هستیم!

بازار هدف (Target Market) چیست؟

Target Market
تلاش برای فروش کالا به هر کسی کار سودآوری نیست. شاید بتوانید مردها را قانع کنید که لوازم آرایش زنانه بخرند اما بازگشت هزینه‌ای که صرف تبلیغ آن می‌کنید منفی خواهد بود. خیلی بهتر است که لوازم آرایش را به زنان یا دختران جوانی که به دنبال مد بوده و مصرف کننده اصلی هستند، بفروشید.

بازار هدف (Target Market) چه کسانی هستند؟

برای سود بردن از بازاریابی باید حتما یک بازار هدف (Target Market) مشخص داشته باشید یعنی اکثریتی که از کالای شما استفاده می‌کنند.

بازار هدف، مشتریانی هستند که موجب سود و زیان شما می‌شوند و بدون آن‌ها هیچ کاری نمی‌توانید انجام بدهید. البته بازارهای دوم و سوم هم هستند که به اندازه بازار هدف اهمیت ندارند.
مثال بازار هدف: زنان و مادران امریکایی

برای نمونه در آمریکا معمولا بیشترین لباس زیر مردان را زنان برای همسر یا پسرشان می‌خرند. زنان و مادران، بازار اصلی (بازار هدف) در خرید زیرپوش مردانه هستند اما مردان مجرد و جوانان هم زیرپوش می‌خرند که آن‌ها بازار ثانویه هستند. درک این موضوع مهم است چون بر اساس عقاید و انگیزه‌های متفاوتی که افراد دارند، باید در رسانه‌های مختلف برای آن‌ها تبلیغات متفاوتی ارائه شود.
نمی توانید همه بازارها را داشته باشید!

یکی از مهم‌ترین تصمیمات بازاریابی، مشخص کردن مشتریان بازار هدف است. نمی توانید تمام بازارها و یا حتی دو بازار متفاوت را با هم داشته باشید. برای مثال مادرها چیزی را دوست دارند که نوجوانان آن را دوست ندارند، ممکن است آماتورها چیزی را دوست داشته باشند که حرفه ای ها حتی برای استفاده آن خجالت بکشند. گاهی فقط باید انتخاب کنید، نمی توانید همه را راضی نگه دارید.

کارآفرینی (Entrepreneurship) چیست؟

کارآفرینی

اگر می کنم 4-5 سالی می شود که در کتابفروشی های خیابان انقلاب، به جای این که کتاب های “چگونه استخدام شویم” و “سوالات آزمون های استخدامی” و “آمادگی برای استخدام مراکز دولتی” را ببینیم، با کتاب هایی مثل “ویژگی های یک رهبر موفق”، “مدیریت کسب و کار به زبان ساده!”، “چگونه کسب و کار خود را هدایت و رهبری کنیم” و دیگر کتاب های این چنینی سر و کله می زنیم!

بسیاری از جوانان به این نتیجه رسیده اند که تا ابد نباید برای دیگران کار کنند و با خلق ایده ای خلاقانه، می خواهند کسب و کار خودشان را شروع کنند!
کارآفرینی جوانان
جوانان به کارآفرینی و استارت آپ‌ها تمایل بیشتری پیدا کردهاند!

خب موضوع بحث ما کارآفرینی بود، احتمالا شما هم تعریف کارآفرینی را می دانید!
یک آقا یا خانمی که کسب و کاری را راه اندازی می کند، تعدادی نیرو استخدام می کند، سرمایه می گذارد و سعی در تقویت و گسترش کسب و کارش دارد.

آیا شما هم یک ایده خلاقانه دارید و می خواهید کسب و کارتان را شروع کنید؟
تبریک می گویم!
به جمع کارآفرینان خوش آمدید!
وقتش رسیده اولین قدم را بردارید! پیشنهاد من این است که ببینیم به صورت حرفه ای تر و اصولی تر، کاری که می خواهیم انجام دهیم، یعنی کارآفرینی چه چیزی ست؟
پس با ادامه مقاله همراه مان باشید!
کارآفرینی را بهتر بشناسیم!

کارآفرینی معانی مختلفی دارد؛ عموما اینگونه تعریف می شود:

    کارآفرینان افرادی کم یاب و فوق العاده با استعداد در جامعه هستند که بخش های اقتصادی جامعه را رشد و شکوفا می بخشند.

و در تعریف کلی تر آمده است که:

    هر کسی که می خواهد برای خودش کار کند به عنوان کارآفرین از او یاد می کنند.

و در نهایت، دیکشنری Merriam-Webster، کارآفرینی را این گونه تعریف می کند:

    کارآفرین کسی ست که خطرات و ریسک های یک کسب و کار یا سرمایه گذاری را رهبری، مدیریت و کنترل می کند.

یک کارآفرین خلاق و نوآور باشید!

یوزف اسکامپتر (Joseph Schumpeter)، یکی از معروف ترین اقتصاد دانان اتریش، زمانی که از کارآفرینی صحبت می کند، تاکید خاصی بر روی نوآوری و خلاقیت دارد.

به عقیده ی یوزف اسکامپتر یک کارآفرینی موفق باید این موارد را رعایت کند:

    کالا یا خدماتی متفاوت و خلاقانه ارائه دهد.
    نحوه تولید (خط تولید) کسب و کارش باید متفاوت و خلاقانه باشد.
    باید بازاری متفاوت و جدید داشته باشد.
    باید ساختار سازمانش را به صورتی متفاوت و جدید بنا کند.
    خلاقیت و نوآوری یک کارآفرین باید بر اساس نیازهای بازار و مخاطبان باشد؛ در واقع اگر قرار باشد یک ایده خلاقانه داشته باشیم که هیچ کس به آن نیازی نداشته باشد بدیهی ست که کار بیهوده ای کرده ایم!

اصول کارآفرینی
اصول کارآفرینی

خب تا این جای کار برای شما که یک ایده خلاقانه در ذهن تان برای کارآفرینی دارید خوب بود!
حال چه تفاوتی بین یک کسب و کار کوچک با یک کارآفرینی وجود دارد؟؟
تفاوت کارآفرینی با یک کسب و کار کوچک چیست؟

بسیاری از مردم، “صاحب یک کسب و کار کوچک” بودن را با “کارآفرین” بودن یکسان می دانند، ولی این طور نیست!
کسب و کار کوچک با کارآفرینی تفاوت هایی دارد؛ چه تفاوتی؟ آن ها را به شما خواهیم گفت!

    میزان درآمد: به جز درآمدی که بتواند حقوق نیروهای کار را بدهد، یک کارآفرینی موفق گاها تا میلیون ها دلار می تواند سود خالص داشته باشد!
    سرعت درآمدزایی: یک کسب و کار کوچک ممکن است چند میلیون دلار در طی کل حیات کسب و کارش به دست آورد، اما یک کارآفرینی بسیار سریعتر عمل می کند و ممکن است چنین درآمدی را مثلا در 4 سال به دست آورد!
    ریسک: همیشه “ریسک” در یک کارآفرینی بالاست!
    اگر می خواهید کارآفرین باشید و از طرفی حاضر نیستید ریسک کنید و به دنبال راه هایی هستید که سود مشخص و قطعی به شما می دهد راه را اشتباه آمده اید!! از زمانی که یک کارآفرین بشوید تا هر زمان که کارآفرین بمانید باید با انواع ریسک، دست و پنجه نرم کنید!
    نوآوری و خلاقیت: یک کارآفرینی، ایده و خلاقیتی بسیار جالب تر و خاص تر از یک کسب و کار کوچک را پیاده سازی می کند.
    این نوآوری و خلاقیت، به یک کارآفرینی، “مزیت رقابتی” می بخشد، که این خود باعث افزایش درآمد است!

تفاوت کارآفرینی با کسب وکار کوچک
تفاوت کارآفرینی با کسب وکار کوچک
برنامه شما برای کارآفرینی چیست؟

قبل از این که اطلاعات تان را در زمینه بازاریابی، تبلیغات، برندینگ و… زیاد کنید و شروع به استخدام نیرو و اجاره و دفتر و… کنید مسلما ایده ای را در سر خود پرورانده اید و مطمئنید که بازارتان به این نوآوری شما نیاز دارد.

شما چه ایده ای را برای کارآفرینی در ذهن تان دارید؟
فکر می کنید بازار به چه ایده ای، چه محصولی و چه خدماتی نیاز دارد؟
در بُعد اجرایی ایده تان تا چه حد عملی است؟

گروه کانونی (Focused Group) چیست؟


در این مقاله به بررسی یکی از مهم‌ترین مفاهیم در علم بازاریابی و تبلیغات میپردازیم، گروه کانونی یا Focused Group. از بسیاری از آثار منتشرشده اخیر چنین برمی‌‌آید که گروه‌های کانونی، یکی از روش‌های کلیدی اکتشاف کیفی در علوم اجتماعی به شمار می‌روند (باربور و کیتزینگر – 1999) و به منظور دستیابی به اهداف گوناگون در حوزه‌های پژوهشی متعدد مورد استفاده قرار می‌گیرند. بنابراین، بسته به اهداف مورد نظر به صورت‌‌های مختلف تعریف می‌شوند.

با وجود این، تعاریف هسته‌ای متعددی برای گروه‌های کانونی مطرح شده است که به مزیت‌های اصلی و واقعیت‌های آن‌ها اشاره می‌کند.

    طبق تعریف مرسوم، پژوهش گروه کانونی شیوه‌ای برای جمع آوری داده‌های کیفی است که افراد را در یک بحث گروهی غیررسمی (یا چندین بحث) پیرامون موضوعی خاص یا مجموعه‌ای از موضوعات وارد می‌کند. (ویلکینسون 2004، صفحه 177).

مفهوم پویایی در گروه‌های کانونی (Group Dynamic)

تعامل بین اعضای گروه، ویژگی کلیدی و مهم این شیوه تحقیقی است که براساس آن گروه‌های کانونی از مصاحبه گروهی که تعاملی بین مصاحبه‌‌گر و مصاحبه شونده است، متمایز می‌شوند.

در این موقعیت گروهی افراد با پویایی و انرژی به دیدگاه‌های دیگر واکنش نشان می‌دهند، به طوری که طرح تنها یک پیشنهاد یا موضوع می‌تواند زنجیره‌ای از پاسخ‌ها و واکنش‌ها را از سوی حاضران ایجاد کند.

این نوع تعامل با عنوان تأثیر «هم نیروزادی»‌ توصیف می‌شود که بر همین اساس، برخی پژوهشگران معتقدند در گروه‌های کانونی اطلاعات به نسبت بیشتری در مقایسه با شیوه‌های پژوهشی دیگر به دست می آید (برگ 1989 ؛ استوارت و شامداسانی 199).

    برای مثال ممکن است بحث فعالیت‌های کشاورزی به موضوع‌های عام‌تر و فراگیرتری مانند تعهد مردم به یک منطقه یا راه‌های کار کردن با دولت تغییر یابد.

مفهوم کانونی در گروه

در گروه کانونی، بحثی گروهی راه می‌افتد که پیرامون موضوع یا موضوع‌هایی خاص تمرکز می‌یابد و به این ترتیب، واژه «کانون» به همین نکته اشاره می‌کند. گروه‌های کانونی را می‌توان براساس ملاک‌های گوناگون برای کشف عمق دیدگاه‌های مردم با ویژگی‌های مختلف تشکیل داد اما زمینه بیان آزاد اطلاعات و دیدگاه‌ها، در صورت همگنی نسبی اعضای گروه بیشتر فراهم می‌شود.
اداره‌ی گروه

گروه از سوی گرداننده‌ای اداره می‌شود که از مصاحبه‌های بدون ساختار-نیمه ساختار یافته یا ساختار یافته پیروی می‌‌کند. گرداننده به دنبال دستیابی به تجربیات مهم مصاحبه شونده‌ها درباره موضوع یا موضوعات مورد بحث است. موضوع مورد بررسی نیز می‌تواند فرآورده، خدمت یا پیامی درباره یک فرآورده، مفهوم یا مؤسسه باشد) مریم حسینی. معرفی روش گروه کانونی وکاربرد آن در تحقیقات-مرکز پژوهش و سنجش افکار 1394).
در نتیجه:

    گروه کانونی (FGD) برای بحث در مورد خاصی به کار گرفته می‌شود؛
    یک گروه کانونی یک واحد تحلیل است؛
    پیمایش‌های تکاملی است و اغلب اولین گام برای تأکید بر روی سؤالات حیاتی است که باید در پیمایش استفاده شود؛
    شناسایی می‌کند که چرا افراد حس خاصی نسبت به یک موضوع دارند و گام‌‌های فرایند تصمیم‌گیری آن‌ها را مشخص می‌کند؛
    اندازه ایده‌آل گروه کانونی 6-12 نفر به علاوه یک فرد میانجی به عنوان کسی که یادداشت‌برداری می‌کند، می‌باشد؛
    مجموعه گروه‌ها برای سنجش اعتبار لازم است؛
    گروه‌ها باید همگن و در عین حال ناشناس باشند؛
    معمولاً این گروه‌ها به طبق تفاوت‌های معنی‌دار مورد انتظار بخش‌بندی می‌شوند، به عنوان مثال از روی بیماری یا جنسیت و… (Hayden, 2006).

 
مزایای FGD:

    مقرون به صرفه است.
    کیفیت داده‌ها توسط مشارکت‌کننده‌های گروهی افزایش پیدا می‌‌کند.
    سریع می‌توان ارزیابی کرد که چه میزان توافق یا اختلاف در مورد یک موضوع وجود دارد.
    برای مشارکت‌کننده‌‌ها لذت‌بخش است.

محدودیت‌های FDG:

    تعداد سؤالاتی که می‌شود مطرح کرد، محدود است.
    پاسخ‌هایی که هر مشارکت کننده می‌دهد ممکن است محدود باشد.
    نیازمند مهارت فرآیند گروهی است.
    دیدگاه‌های اقلیت را نادیده می‌گیرد.
    اعتماد به نفس مشارکت‌کننده‌ها تضمین نمی‌شود.
    به موضوعات اصلی می‌پردازد و تفاوت‌های جزئی را در نظر نمی‌گیرد.
    خارج از محیط طبیعی انجام می‌شود.
    (گروه پژوهشی فرهنگی و اجتماعی. روش‌های تحقیق کیفی در پژوهش های اجتماعی)

معرفی کتاب:

کتاب «کاربرد گروه‌های کانونی در پژوهش» از جمله مفیدترین و جامع‌ترین کتاب‌ها در زمینه گروه‌های کانونی می‌باشد. توصیه می‌کنیم این کتاب را مطالعه کنید.

    نام کتاب: کاربرد گروه‌های کانونی در پژوهش
    نویسنده: لیا لیتو سلیتی
    ترجمه: دکتر عادل ابراهیمی لویه – فریبا حقیقی ایرانی
    نشر: علم

فیش حقوق ( طنز)


یک طنز و دو مخاطب: به مناسبت قضیه فیش‌های نجومی

پیش از هر چیز روایت زیر رو ببینید.

به رییس شرکتمون گفتم:

" ماشین جدیدتون مبارک، خیلی قشنگه "

رییس هم گفت:

" اگه برای خودت اهداف بزرگتری رو مشخص کنی و تمام سعی‌ات رو برای رسیدن به اون‌ها انجام بدی، بیشتر کار کنی و کیفیت کار کردن و افزایش بدی،

سال دیگه یکی بهترش رو می‌خرم! "

اگر چه این روایت، یک طنز تلخ است اما حاوی  پیام‌هایی برای دو دسته از مخاطبان در کشور ما است که با پدیده‌ای بنام "فیش‌های نجومی" مواجه شده‌اند.

 برای کارمندانی که با کارمند این روایت احساس هم‌ذات پنداری دارند:

عمر و زندگی، بزرگ‌ترین نعمت خداوند به ماست که اتفاقا لحظه به لحظه آن بسیار ارزشمندتر و گرانبهاتر از تمامی گنجینه‌های دنیا است.

قرار نیست این نعمت گران‌بها را با تن دادن به استثمار دیگران نابود کنیم.

اگر رییس شما یک چنین شخصی است در جای درستی قرار ندارید. یا برای عوض کردن رفتار رییستان تلاش کنید یا برای عوض کردن خود رییستان! (بخوانید رفتن به محل کار جدید)

برای رییس‌هایی که با رییس این روایت احساس هم‌ذات پنداری دارند:

یادتان باشد دنیای امروز با گذشته متفاوت است. شرکت‌ها بدون منابع انسانی خودشان هیچ چیز نیستند و این روند در آینده تشدید هم خواهد شد.

شرکت‌ها اگر منافع واقعی کارکنان خود را نادیده بگیرند و نتوانند ارتباط درستی بین منافع شرکت و منافع کارکنان ایجاد کنند پس از مدتی با مجموعه‌ای از پرسنل بی‌تفاوت مواجه خواهند بود که بجز پر کردن ساعت کاری و کندن پول از شرکت دغدغه دیگری ندارند.

از امروز در باورس 10 برابر بیشتر و سخت تر تلاش کنید



» مایکل جردن
پرافتخارترین بازیکن تاریخ بسکتبال، بیش از 9000 پرتاب را از دست داد، در 300 بازی باخت و بیش از 26 بار بهترین موقعیت پیروزی تیم اش را خراب کرد…
و دلیل موفقیت اش را هم همین میداند !

» بابک بختیاری، مخترع بستنی های آیس پک پس از 4  بار متوالی تجربه ورشکستگی در زندگی اش با 200 میلیون بدهی، آیس پک را راه اندازی کرد !

» توماس ادیسون، مخترع لامپ های روشنایی، پس از 10000 آزمایش ناموفق، بلاخره موفق شد لامپ را اختراع کند.

آیا این افراد دیوانه بودند که پس از این همه بد بیاری و شکست و مسخره شدن… هم چنان ادامه دادند؟ آیا آنها نمی توانستند تسلیم شوند و با خودشان بگویند ‘شاید اصلا من برای بازی بسکتبال ساخته نشده ام…’ ‘شاید اصلا من باید کارمند بشم…’ ‘شاید اختراع لامپ فراتر از دانسته های من باشد…’

اما هیچکدام تسلیم نشدند؛
در واقع، شما فقط نام آنهایی را به خاطر می آورید که تسلیم نشدند. آنهایی که تسلیم شدند، دیگر هیچکس نام آنها را به خاطر ندارد. هیچکس نمیخواهد نام بازنده ها را به خاطر بسپرد… حتی شما !

مردم دوست دارند آنهایی را که رویاهایشان را به واقعیت تبدیل کردند، الگوی خود قرار بدهند و تحسین شان کنند؛ مهم نیست رویای شما بزرگ است یا کوچک، مهم این است که رویای شماست و فقط شما، نه هیچ کس دیگری و به غیر شما هیچکس نمیتواند آنرا بدست آورد.

آنچه در ادامه قرار است بخوانید، بهانه هایی است که به شما داده خواهد شد تا بلافاصله پس از اتمام خواندن این مقاله، بلند شوید و تلاش تان را 10 برابر کنید. این یک مقاله انگیزشی واقعی است…

هشدار! هشدار !
«اگر سرعت رسیدن به رویاهایتان مهم نیست این مقاله را نخوانید»

خب، همانطور که گفتیم، شما از 10 دقیقه بعد، بلافاصله پس از خواندن این مقاله از سر جایتان بلند میشوید و سریع مشغول به کار کردن بر روی رویاهایتان میشوید با این تفاوت که نسبت به قبل 10 برابر بیشتر تلاش میکنید…
 
چرا تلاش؟ تلاش یعنی یافتن راه هایی برای تحقق رویاهایتان و کار کردن در آن راه ها… ما نمیگوییم بیشتر کار کنید، بیشتر کار کردن شما را نه خوشبخت نه ثروتمند میکند. قبلا اینجا و اینجا گفتیم. شما باید تلاش کنید، کار کردن، قسمتی از تلاش هایتان است.

دلیل شماره یک برای اینکه 10 برابر بیشتر تلاش کنید
رویای شما کار کردن نیست !
پس نباید کار کردن بر روی رویایتان، حس کار کردن به شما دست بدهد

اجازه بدهید یک مثالی برای تان بزنم؛
شما یک نقشه گنج واقعی پیدا میکنید. میدانید که در آن نقطه تعیین شده بر روی نقشه گنج وجود دارد و هیچکس به غیر از شما هم نمیتواند آن گنج را بدست آورد.

خب، شما دست روی دست میگذارید تا به سن پیری برسید و بعد به دنبال آن گنج بروید؟
یا خیلی سریع دست به کار میشوید و بدون توجه به خستگی تان برای رسیدن به گنج، روز و شب تلاش میکنید؟ احتمالا حالت دوم را انتخاب کنید…

چون میدانید تلاش هایتان، یک پاداش مشخص و بزرگ دارد؛
بلکه برای تمام عمرتان درحال تلاش هستید، تلاش برای بدست آوردن گنج را کارتان نمیدانید، بلکه یک ماجراجویی میدانید آنرا که از مسیرش لذت میبرید و در آخر یک پاداش بزرگ نسیب تان میشود.

گنج در این مثال دقیقا رویای شماست.
رویای شما، همان گنج بزرگ زندگی تان است که هرچقدر زودتر دست به کار شوید تا آنرا بدست آورید دیگر هیچوقت بدست آوردن آنرا یک وظیفه یک کار تلقی نخواهید کرد بلکه یک ماجراجویی تمام عیار است که شروع میکنید.

پس هرچقدر سخت تر بر روی رویاهایتان تلاش کنید، به همان اندازه احساس بهتری نسبت به خودتان پیدا میکنید. پس منتظر چی هستید؟ شروع کنید…

 دلیل شماره دو برای اینکه 10 برابر بیشتر تلاش کنید
الهام بخش بودن برای دیگران مسری است

شما میتوانید برای تمام جهانیان الهام بخش باشید.
شما میتوانید الگویی برای کودکی در محله تان باشید که رویای بزرگی در سر دارد. شما هرچقدر الهام بخش تر باشید برای دیگران، به همان اندازه شور و شوق بیشتری برای بدست آوردن رویاهایتان خواهید داشت.

زمان که دکتر حسابی در مدارس ایران درحال تدریس بود هدفی بسیار الهام بخش داشت؛ او میخواست کل ایران باسواد شوند و برای اینکار تمام زندگی اش را وقف کرد.

در یکی از کلاس های وی، وقتی یکی از شاگردان جوان اش معترضانه به وی گفت «استاد چرا انقدر سخت میگیرید؟ ما که نمیخواهیم موشک هوا کنیم…»

دکتر حسابی پاسخ داد «شاید تو نخواهی موشک هوا کنی اما شاگردت در یکی از روستاهای این کشور شاید بخواهد موشک هوا کند و من مسئولم از طریق شماها کمکش کرده باشم…»

 دلیل شماره سه برای اینکه 10 برابر بیشتر تلاش کنید
دستیابی به رویاهایتان
سخت تر از آنچیزی است که تصور میکنید

شما هیچوقت بدون تلاش سخت، رویاهایتان را بدست نخواهید آورد.
رویاها، چیزهای با ارزشی هستند و هرآنچه با ارزش است، راحت بدست نمی آید. چون اگر راحت بدست می آمد دیگر با ارزش نبود…

یک نگاهی به دور و برتان بیاندازید.

بدست آوردن ذغال، کار بسیار‌ آسانی است. برای همین قیمت ذغال به نسبتِ طلا تا این قدر تفاوت دارد. اگر بخواهید تلاش نکنید و طلا بدست آورید، خب میدانید که غیرممکن است.

شاید از بیرون و رویاهای شما سهل الوصول به نظر برسند.

وقتی رویایتان را با رویای افرادی مثل مارتین لوتر کینگ (رهبر جنبش آزادیخواهی سیاه پوستان آمریکا) مقایسه میکنید، به خودتان بگویید، ‘رویای من کوچکتر است… راحت تر هم هست’

درحالی که اینطور نیست !

رویای شما هرآنچه باشد، قرار نیست آسان بدست بیاید؛ سخت است. اما ارزشش را دارد.


دلیل شماره چهار برای اینکه 10 برابر بیشتر تلاش کنید
قانون جهانی 10,000 ساعت

مالکوم گلدول، از نویسندگان برجسته حوزه موفقیت، قانونی جالب کشف کرده است.
گلدول میگوید «مهم نیست رویای شما چقدر بزرگ است، برای بدست آوردن آن باید وقت صرف آن کنید و شاید تا 10,000ساعت اولیه هیچ اثری از پدیدار شدن رویاهایتان نبینید… اما باید ادامه دهید»

پس طبق این قانون جهانی که توسط بزرگان عصر حاضر تایید شده و در کتاب های مهمی نیز درباره آن نوشته شده است؛ شما اگر 10,000ساعت در هر کاری تلاش کنید، به متخصصی در آن کار تبدیل میشوید که میتوانید رویاهایتان را پدیدار کنید.


دلیل شماره پنج برای اینکه 10 برابر بیشتر تلاش کنید
تمام پاداش ها در آخر، داده میشوند

ما در حال حاضر در جامعه ای زندگی میکنیم که همه به دنبال پاداش های آنی هستند.
اگر شما به کسی بگویید پس از یک روز کاری هزار تومان به شما داده میشود، احتمال دارد تمایل بیشتری به کار کردن داشته باشد تا به وی بگویید پس از سی روز 500 هزار تومان به وی بدهید.

مردم، دوست دارند خیلی سریع نتیجه کارشان را ببینند. اما رویاهای شما اینطور نیستند.

شما باید مسیر سختی را تحمل کنید، روزهای ناامیدی را تجربه کنید، شکست بخورید، ناراحت شوید و بعضی وقت ها بخواهید از لذت های دنیا بزنید، تا به رویاهایتان برسید…

و رسیدن به رویاهایتان هم یک پاداش آنی نیست.
در مثال نقشه گنج دلیل اول، شما اگر در وسط مسیر تسلیم شوید و از سختی مسیر ناله کنید… خب تمام سختی ها بر دوش تان خواهد ماند. بدون هیچ پاداش و دستآوردی… اما اگر ادامه دهید و به گنج برسید، تمام خستگی مسیر از وجودتان بیرون خواهد رفت.

شما فقط پس از طی کردن این مسیر سخت، در آخر این مسیر رویاهایتان را بدست می آورید. فقط در انتهای این مسیر است که نتیجه کارتان را خواهید دید.

شما اگر در وسط مسیر، تسلیم شوید و دست از تلاش بردارید، هیچ پاداشی دریافت نخواهید کرد و فقط سختی کشیده اید.

پس تلاش کنید، 10 برابر هم بیشتر تلاش کنید تا سریع تر به رویاها و نتیجه نهایی برسید.
یادتان باشد، یک فرد معمولی باید به صورت میانگین 16 بار نام یا برند یک شرکت را ببیند و درباره آن بشنود تا آنرا به خاطر بسپارد و یا تصمیم بگیرد آنرا بخرد.

حال چه برسد به رویاهای شما… 10 برابر بیشتر باید تلاش کنید !

  سخن آخر؛
رویاها، چیزهای باارزشی هستند. شما برای بدست آوردنشان باید سخت تلاش کنید.
نمیتوانید بنشینید و با دستورات کتاب راز آنرا جذب کنید؛ شما باید بروید بیرون و با هزاران نفر دیگر که درحال تلاش برای دستیابی به رویاهایشان هستند، فعال باشید و تلاش کنید.

هرچقدر سخت تر تلاش کنید، به همان اندازه سریع تر به رویاهایتان می رسید.
ممکن است مسیر رسیدن به رویاهای شما کمی طولانی باشد اما مطمئن باشید در آخر این مسیر هرگز از ناملایمت ها و سختی های این مسیر ناراضی نخواهید بود.

چطور بدون رقابت، در باورس بر رقیب تان پیروز شوید؟


راجع به زندگی کارآفرینانه میخوانید، میبینید و می شنوید و تصمیم میگیرید یک کارآفرین شوید؛ شما شب و روز به دنبال یک ایده خوب میگردید، بلاخره یک ایده برای عملی کردن پیدا میکنید. شما وارد دنیای کسب و کار میشوید و ایده ای که عشق و اشتیاق زیادی نسبت به آن دارید را تصمیم میگیرد که به مشتری عرضه کنید اما…

…اما اتفاقی می افتد !
به غیر از شما، صدها نفر (شاید هم هزاران) همان ایده را در حال عرضه اند و یا حداقل میخواهند مشابه ایده شما را به مشتری احتمالی شما عرضه کنند.

خب چه کار میکنید؟
شما میتوانید با آنها خیلی سخت شروع به رقابت کنید، قیمت هایتان را کاهش بدید، از طرح هایتان خیلی سخت مراقبت کنید و هزاران آموزه دیگری که برای رقابت کردن میتوانید در کتاب ها و اینترنت پیدا و استفاده کنید؛

اما اگر در دسته افراد باهوش باشید (که احتمالا هستید چون این مقاله توجه شما را جلب کرده) تصمیم میگیرید بدون رقابت پیروز میدان شوید.

در واقع اصطلاحی در دنیای کسب و کار با نام اقیانوس قرمز و اقیانوس آبی وجود دارد.
اقیانوس قرمز همان جایی هست که رقابت خیلی سخت است، ماهی ها با هم می جنگند و خون و خونریزی اتفاق می افتد؛ اما در جایی دیگر، کمی آنطرف تر اقیانوس پهناورتری وجود دارد که رنگ آن آبی است چون ماهی های کمتری در آن هستند تا با همدیگر رقابت کنند.

 اگر میخواهید بدون رقابت، بر رقیب تان پیروز شوید و جام نهایی را که مشتری است از آن خود کنید، این مقاله جدیدترین تکنیک های دنیای کسب و کار است که به آن نیاز دارید :

برای اینکه بدون رقابت بخواهید پیروز میدان شوید، شما ابتدا لازم دارید تا خودتان را از رقیب تان متمایز کنید؛ شما نباید مثل رقیبت تان باشید یا نسخه بهتر رقیبت تان باشید. شما باید خودتان باشید.

اما چطور؟ خب کافیست 5 کاری که در ادامه میخوانید را انجام دهید (یا ندهید) :

 تکنیک شماره یک | قهرمان داستان تان، نباشید !
اجازه بدهید با یک مثال ساده تکنیک شماره یک را به شما معرفی کنیم؛ دو شرکت وجود دارند (فرضی) با نام های شرکت الف و شرکت ب که درحال تولید محصولی تقریبا مشابه هستند.

شرکت الف، از تکنیک شماره یک خبر ندارد و در تبلیغاتش و در معرفی محصولش به مشتری از چنین جملاتی استفاده میکند : «این اتومبیل میتواند شما را به هرکجا که میخواهید ببرد…» «این اتومبیل آنقدر خوب و با دوام است که نیاز به خرج اضافی ندارد» «بهترین اتومبیل دنیا را بشناسید»

تا اینجا شاید هیچ مورد غیرمنتظره ای توجه شما را جلب نکند، چون اکثر تبلیغاتی که در اطراف تان میبینید، به همین روال تولید و عرضه میشوند.

اما شرکت ب، این مقاله را قبلا خوانده و از تکنیک یک استفاده میکند. تبلیغاتی که شرکت ب تولید میکند بدین صورت اند «سلطان جاده ها باشید با این اتومبیل» «یک زندگی راحت را با این اتومبیل کم خرج تجربه کنید» «بهترین راننده دنیا خواهید بود اگر این اتومبیل را داشته باشید»

به نظر شما چه تفاوتی بین شعارهای تبلیغاتی این دو شرکت بود؟
شرکت الف، خودش، محصولش و برند اش قهرمان داستان های تبلیغاتی اش بود، درحالی که شرکت ب، مشتری اش را در نوک قله داستان تبلیغاتش قرار داد.

اگر میخواهید بدون رقابت بر رقیب تان پیروز شوید، شما مانند او ویژگی های محصول تان را برای مشتری لیست نکنید؛ در عوض، مشتری را قهرمان داستان تبلیغاتی تان کنید (البته به کمک محصول تان)

 تکنیک شماره دو | حتی هنگام خواب هم، درآمد دارد
این نکته مهم را از آموزه های رابرت کیوساکی یادتان باشد؛ شما تا زمانی که بدون حضور فیزیکی خودتان در کسب و کارتان بتوانید درآمد داشته باشید، کارآفرین هستید؛ در غیر این صورت فقط خود اشتغالی میکنید.

تفاوت بین خوداشتغالی و کارآفرینی در این نکته باریک است :
خوداشتغال ها، بدون حضور و فعالیت خودشان درآمد ندارند. آنها اگر یک ماه کار نکنند، شاید کسب و کارشان از هم بپاشد… درحالی که کارآفرین ها، یک مجموعه منظم درست میکنند که بدون حضور خودشان هم آن مجموعه کار کند… و وقتی در خواب عمیق هستند هم درآمد دارند.

اگر میبینید رقیب شما خیلی سخت درحال رقابت است و خودش تمام کارهایش را انجام میدهد، به خودتان سخت نگیرید. شما به فکر کارآفرینی باشید و با خوداشتغالی خودتان را گول نزنید.

تکنیک شماره سه | تمایز یا نابودی !
به این سوال مهم فکر کنید :‌ وجه تمایز شما با رقیب تان چیست؟

تمایز داشتن به معنی بهتر بودن نیست. شما هرچقدر هم در این دوره از تولیدات متنوع انواع محصولات، بهتر باشید، به جای بسیار دوری نمیتوانید بروید.

در عوض متفـــاوت باشید.
متفاوت بودن، یعنی داشتن تمایز؛ یعنی بتوانید به مشتری دلیلی غیر از بهتر بودن از رقیب فعلی تان بدهید تا از شما خرید کند.

یکی از بهترین وجه تمایز ها را شرکت هواپیمایی Virgin Atlantic ایجاد کرد (که متعلق به کارآفرین ماجراجو، ریچار برانسون است) این شرکت، ادعا نمیکند ارزان تر از رقیب اش است، بهتر از رقیبش غذا سرو میکند یا بهتر از دیگر شرکت های هواپیمایی زمانبندی در پرواز دارد.

این شرکت میگوید، «ما کمک میکنیم روح آزاد انسان پرواز کند.» شگفت انگیز نیست !؟
شما تمایل دارید با شرکت هواپیمایی سفر کنید که با تنوع و طرح قرمز و سفید هیجان انگیزش اجازه بدهد روح تان پرواز کند؟ یا با شرکتی که فقط کمی ارزان تر است؟

با کمک تمایز، شما بدون رقابت بر رقیب تان پیروز می شوید.
تمایز داشتن، یعنی دلیلی متفاوت به مشتری عرضه کنید که از شما بخرد. دلیلی که فقط شما میتوانید به وی بدهید و نه هیچ شرکت دیگری… مزیت رقابتی شما چیست؟

تکنیک شماره چهار | قول بفروشید
برند شما، چیزی نیست که خودتان راجع به آن میگوید. برند شما دقیقا چیزیست که مشتری پس از مصرف محصول یا خدمات تان راجع به آن میگوید.

برند شما، تصویری از محصول شما در ذهن مشتری است (نه ذهن خودتان !)
خوب دقت کنید، مردم دوست دارند بخرند، اما دوست ندارند کسی چیزی به آنها بفروشد… و برای چه باید بخرند؟ به خاطر هویتی که برند شما به آنها میدهد.

مردم موتور هارلی دیویدسان را برای این نمی خرند تا موتوری قدرتمند از لحاظ فنی داشته باشند، بلکه هویت یک موتور سوار آزاد و یاغی را میخواهند بخرند. شرکت اپل، فقط تلفن همراه نمی فروشد، بلکه هویتی متفاوت در یک جمع یکسان به شما می فروشد… (شعار شرکت اپل را یادتان هست؟ اینجا ببینید)

به مشتری تان قول بفروشید.
به متشری تان قول بدهید و بگویید قرار است با خرید محصول از شما به چه چیز مهمی برسد.
به مشتری تان قول بدهید که به همان هویتی که دنبالش هست خواهد رسید.

 سخن آخر؛
همانطور که دیدید، موفقیت با ارزان تر، بهتر تولید کردن، بزرگتر ساختن محصول تان حاصل نمیشود. چون همیشه در رقابت خواهید بود. اما کافیست تصمیم بگیرید که بدون رقابت پیروز شوید؛

هرکدام از این چهار تکنیکی که خواندید، هرکدام دارای پشتوانه علمی و تخصصی در حوزه های روانشناسی و مباحث تخصصی بازاریابی هستند؛ اما شما به آنها نیاز ندارد. کافیست هرآنچه را خواندید از همین امروز اجرا کنید تا بدون نیاز به رقابت کردن بر تمام رقیب هایتان پیروز شوید.

چرا مردم بتمن را بیشتر از سوپرمن دوست دارند؟


اکثرمان از بچگی با بتمن و سوپرمن بزرگ شدیم؛ دو ابرقهرمانی که همیشه از پس سخت ترین دشمنان بشریت برآمدند و توانستند پیروز شوند.


این دو ابرقهرمان الهام بخش مشکلات کودکی مان بودند وقتی نمیتوانستیم در بازی برنده شویم فکر میکردیم الان سوپرمن یا بتمن هستیم و با نیرویی جادویی بر دوستانمان پیروز میشوید یا دنیا را همچون کارتون میدیدیم و همیشه آماده جنگ با موجودات خیالی بودیم.

اما کمی که بزرگتر شدیم، نسبت به ابرقهرمان ها دچار تردید شدیم؛
بعضی از آنها را به طور کلی کنار گذاشتیم و بعضی دیگر را همچنان الگو قرار دادیم و بعضی ها را هیچوقت به روی خودمان هم نیاوردیم که دوست داشتیم…

از بین ابرقهرمان هایی که با خودمان بزرگ شدند، بتمن و سوپرمن از دسته محبوب ترین ها بودند.
اما همیشه بین این دو ابرقهرمان اختلاف زیادی وجود داشت… هرچقدر بزرگتر میشویم متوجه میشویم مردم بتمن را بیشتر از سوپرمن دوست دارند، چــــــــــــــــرا؟

اولین و مهم ترین دلیل  این است که ریشه و خواستگاه سوپرمن معلوم نیست.
به ما گفته شده از جایی خارج از زمین آمده. سوپرمن هیچ گذشته ای ندارد و نمیدانیم قبلا چه بوده و چه شده و برای چه آمده؟

اما بتمن را میدانیم.
او وقتی بچه بود، مادر و پدرش توسط یک قاتل جلوی چشمانش کشته شدند و او تصمیم گرفت با اشرار بجنگد و نگذارد حق مردم مظلوم پایمال شود.

نتیجه گیری => مردم به اولین چیزی که اهمیت میدهند، قصد و نیت شماست (مخصوصا در فروش) اگر مردم متوجه شوند در فروش قصد شما کسب سود است از شما خرید نمیکنند. اما اگر بدانند شما آمده اید تا به آنها کمک کنید از شما خرید میکنند. قصد، نیت و ریشه اصلی فعالیت هایتان را شفاف سازی کنید برای مشتری تان یا حتی دوستان و اطرافیانتان !

دومین دلیلی که سوپرمن را مردم وقتی بزرگتر میشوند دوست ندارند، این است که هیچوقت زخمی، مجروح یا احتمال ندارد کشته شود؛ یک جورایی سوپرمن نقطه ضعفی ندارد. انگار نمونه یک انسان کامل است (که اسمش هم معلوم است)

اما بتمن اینطور نیست.
او یک انسان عادی است که فقط لباس خوفاش مانندی به تن میکند تا مردم او را نشناسند. اصلا بتمن از جنس مردم و برای مردم است و همه او را تحسین میکنند.

بتمن در جنگ با دشمنانش زخمی میشود؛ چندبار ممکن بود بمیرد و هیچوقت به صورت کامل از دشمنانش برتر نیست و مجبور است برای شکست دادن آنها تلاش کنید، نا امید میشود و بعضی وقت ها انگیزه اش را از دست میدهد و به خانه اش برمیگردد. بتمن میداند کامل نیست برای همین از امکانات و ابزارآلات جنگی استفاده میکند (مثل اینکه ما میدانیم تبلیغات بلد نیستیم برای همین مطالعه و پرس و جو میکنیم تا با علم و دانش مجهز شویم)

سومین دلیل این است که سوپرمن از زورش استفاده میکند؛ اما بتمن از فکرش !
شما در اکثر مبارزات سوپرمن او را درحال استفاده از زور ماورای انسانی اش میبینید اما بتمن معمولا دشمنانش را به تله می اندازد و سعی میکند از دور آنها را خلع سلاح کند.

سوپرمن سمبل یک انسان با عقلانیت محدود است و بتمن سمبل یک انسان کارآفرین که از فرصت ها استفاده میکند تا موفق شود و هوشمندانه کار میکند اما افراد با ویژگی سوپرمن از سخت تر کار کردن میخواهند بیشتر پول در بیاورند (قبلا اینجا گفتیم چرا این روش اشتباه است)

 چهارمین دلیلی که شاید به خاطر آن بتمن محبوب تر است؛ بتمن برای شهرت نمی جنگد. او اکثر مواقع از شهرت و به اصطلاح ‘توی چشم بودن‘ فرار میکند. اما سوپرمن دوست دارد نتیجه کارش را همه دنیا ببینند.

سوپرمن در برابر همگان ظاهر میشود و با سینه ای سپر کرده با دشمنان میجنگد و آنها را شکست میدهد و صبر میکند تا مردم تحسینش کنند. اما بتمن در خفا می آید، دشمنان را غافلگیر میکند و قبل از اینکه بدانند او آنجا بوده، فرار میکند.

رسالت بتمن شهرت نیست؛ بلکه کمک است.
بتمن دوست دارد به دیگران کمک کند تا موفق شوند. بتمن مایل نیست دشمنان را خودش دستگیر کند، برای همین آنها را در تله ای می اندازد تا پلیس آنها را دستگیر کند.

پنجمین دلیل جالب این است که شما سوپرمن را همیشه تنها میبینید. سوپرمن تمام کارهایش را به تنهایی انجام میدهد و از هیچکس کمک نمیگیرد !

اما بتمن دستیاری به اسم رابین دارد؛
بتمن به پلیس کمک میکند و از پلیس هم کمک میگیرد. بتمن گاهی از مستخدمش مشاوره میگیرد و همفکری میکند. بتمن لباس مبدلش را در می آورد و با لباس عادی بین مردم میرود و از آنها سوال میکند.

بتمن به نظر دیگران اهمیت میدهد؛ برای همین مردم او را دوست دارند.
سخن آخر؛
مثل بتمن باشید.

روز دختر


قدیم به همه دختران
همه آن موجودات پاک و الهی که وجودشان مایه حیات بشر است . . .
روز دختر مبارک

هفته ای فقط 4 ساعت کاری


«امکان ندارد بتوانید هفته ای 40 ساعت کار کنید و پیشرفت بزرگی در زندگی تان حاصل کنید…» البته امکان هم ندارد کتابی با این جمله شروع شود را نخوانده کنار بگذارید !


تیم فریس (Timothy Ferriss) از جمله نویسندگانی است که کتابی نوشته که شاید هر در هر قرن یکی از آنها منتشر میشود و افکار مردم را در خود غرق میکند و باوری قدیمی را می شکند و باوری جدید و امروزی میسازد.

این کتاب شاید باعث شود کمتر کار کنید، اما هوشمندانه؛ و البته بتوانید دستآوردهای زیادی در زندگی به لطف همین کم کاری تان بدست آورید.

به عقیده فریس، شما نمیتوانید با زیاد کار کردن زندگی کنید. شما نمیتوانید به کشورهای مختلف مسافرت کنید، شما نمیتوانید ورزش کاراته را یادبگیرید و یا اتومبیل رانی حرفه ای را تعلیم ببینید… لازم نیست زیاد کار کنید، چون زیاد کار کردن شما را جای دوری در زندگی نخواهد برد و فقط زندگی را از شما صلب میکند.

تیم به قولی که در کتابش میدهد عمل میکند و به شما یادمیدهد چطور در دنیای دیجیتال وارد شوید، از اینترنت کمک بگیرید و بتوانید یک کسب و کار جوان و چابک راه اندازی کنید و یک عالمه وقت آزاد داشته باشید.

به عقیده تیم فریس نویسنده کتاب «این باور قدیمی است که به شما میگوید زیاد کار کنید؛ در عصر حاضر زیاد کار کردن به ضرر شما تمام میشود.» خب شاید شما هم کنجکاو شدید چطور یک نویسنده قولی به این مهمی میدهد؟ فقط هفته ای 4 ساعت وقت برای کار ! مگر میشود…؟

اگر میخواهید بدانید میشود یا نه باید کتاب تیم را بخوانید ! (بله میشود… اما حتما کتاب تیم را باید بخوانید)
ولی در این مقاله میخواهیم سه درس بسیار بسیار مهمی که تیم در کتابش مطرح میکند را با شما در میان بگذاریم؛ پس با قدرت به خواندن ادامه دهید :

درس شماره یک | شما میتوانید کار کنید، زندگی کنید و به هرکجا که خواستید مسافرت کنید… اگر برنامه درستی برایش داشته باشید.
دنیای امروز، به صورت پیوسته آنلاین است. شما میتوانید از هرکجا به هرکجا که خواستید ارتباط بگیرید؛ و اگر هنوز این کار را نکردید، شما دارید از رقبای تان عقب می افتید !

موج جدیدی از کسب و کارهای آنلاین در حال شکل گیری است. شما دیگر قرار نیست حتما محتوای فیزیکی تولید کنید و بفروشید. شما میتوانید وبسایتی داشته باشید و فقط تبلیغ بفروشید یا همانطور که قبلا در مقاله کسب و کارهای خانگی گفتیم (اینجا) شما میتوانید حتی از تلگرام هم درآمد داشته باشید.

شما باید یادبگیرید به سبک مدرن درآمد داشته باشید. باور قدیمی به شما میگوید «برو مدرسه، خوب درس بخون، مدرک بگیر، دنبال شغل ثابت بگرد (اگر دولتی بود که چه بهتر) و تا آخر عمرت سعی کن پولی که همین الانش هم کمه، جمع کنی.»

درحالی که تیم فریس میگوید زندگی شما میتواند بدین صورت باشد «هرکجا که خواتستی و هر زمانی که خواستی از خواب بیدار شو، ببین در طول شب که خواب بودی چقدر درآمد داشتی، به صورت آنلاین با کارآفرینان دیگر در ارتباط باش، چیزهای جدید یادبگیر تا درآمد بیشتری داشته باشی»
 
درس شماره دو | ثروتمندان جدید، چراغ راه آینده هستند
تیم فریس در کتابش از کلمه جدیدی با عنوان «ثروتمندان جدید» استفاده میکند که منظورش افرادی است که دنیا را با راه های کسب ثروت جدید تکان دادند و توانستند ثروت زیادی با رد کردن باورهای کهنه و به کمک باورهای جدید بدست آورند.

ثروتمندان جدید، آنهایی هستند که نمیخواهند در دوران سالمندی یک زندگی لوکس و عالی داشته باشند. آنها با باورهای جدید و به کمک راه های ارتباطی (اینترنت) و با شیوه های درآمدی مدرن توانستند پول و ثروت زیادی با راحتی بدست آورند.

منظور تیم فریس، آنهایی هستند که دیگر به یک محیط فیزیکی بسنده نمیکنند و از هرکجا میتوانند کارشان را انجام دهند؛ برنامه نویسان، کسب و کارهای نوپای اینترنتی، استارتاپ ها و تمام کسانی که از دنیای وب میخواهند وارد دنیای کارآفرینی شوند ثروتمندان جدید هستند.

شما شاید یک طراح وبسایت باشید اما هنوز ثروتمند نشده باشید، اما به عقیده تیم، شما پتانسیل زیادی برای ثروتمند شدن و خلق سبکِ زندگی مخصوص خودتان دارید.

 درس شماره سه | ت.ح.خ.ا مخفف کلمه ای است که برای ثروت و آزادی نیاز دارید
ت برای تعریف : شما باید تعریف درستی از زندگی ایده آل تان داشته باشید. باید مشخص کنید چه نوع زندگی دوست دارید داشته باشید، دقیقا چقدر میخواهید درآمد داشته باشید، چه شخصیتی داشته باشید، کجا و چطور زندگی کنید و … ثروتمند شدن، یک تعریف نیست. اما برای مثال، داشتن درآمد 10 میلیون تومان در ماه یک تعریف است.

ح برای حدف : هرچیزی که در زندگی شما بازگشت ندارد را حذف کنید. تمام افرادی که اثر مثبتی بر روی زندگی تان ندارند را حذف کنید. تمام باورهایی که کمکی به شما نمیکنند تا اهداف تان برسید را حذف کنید. طبق قانون 80/20 فقط 20% افکار، افراد و چیزهایی که در زندگی تان هستند باعث میشوند 80% نتایجی که میخواهید را بدست آورید.

خ برای خودکار : این چیزی است که شاید کمتر در کتاب های قدیمی به آن اشاره شده است. آیا میدانستید شما میتوانید کسب و کاری داشته باشید که به صورت خودکار کارهایی که قرار است خودتان انجام دهید، خودش بدون نیاز به شما انجام دهد؟ خب در دنیای دیجیتال امکان ایجاد چنین کسب و کارهایی بسیار زیاد است.
در واقع، اگر طبق شیوه سنتی شما احساس میکنید باید بیشتر کار کنید تا درآمد بیشتری داشته باشید بهتر است بدانید شما صاحب کسب و کارتان نیستید، بلکه کسب و کارتان صاحب شماست.

آ برای آزادی : خودتان را از بند باورهای کهنه آزاد کنید. ازینکه حتما باید یک رئیس داشته باشید، از اینکه بدون مدرک دانشگاهی نمیشود کاری کرد، ازینکه حتما باید در یک شرکت که نام آنرا محل کار میگذارند میشود کار کرد، از باور به داشتن سرمایه برای شروع، داشتن پارتی برای پیشرفت و هزاران باور کهنه ای که نه تنها به شما در دنیای مدرن هیچ کمکی نمیکند بلکه مانع موفقیت شما هم میشوند.

سخن آخر؛

تیم کارآفرینان جوان، به شدت توصیه میکند این کتاب انقلابی تیم فریس را هرطور شده پیدا کنید و آنرا بخوانید. اما شاید ایده تیموتی را قبول نکنید، شاید هم این ایده زندگی شما را متحول کند.

این کتاب نیاز به چند کتاب به عنوان پیش نیاز دارد، ایده اصلی این کتاب چکیده چندین کتاب مختلف است. تیم کارآفرینان جوان توصیه اکید میکند قبل از این کتاب حتما کتاب «پدر پولدار، پدر بی پول» از رابرت کیوساکی و «بیندیشید و ثروتمند شوید» از ناپلئون هیل را بخوانید.

ایده اصلی تیموتی مانند ایده های انقلابی دیگر توسط خیلی ها رد شده یا آنرا کذب میدانند. اما فقط برداشت خودِ شما از این ایده، مهم است.

اگر در سخت ترین شرایط تسلیم نشوید، این اتفاق مهم رخ میدهد



ققنوس، تا زمانی که در آتش نسوزد دوباره متولد شود… شما چطور؟

در سختی ها تسلیم میشود یا سخت تر تلاش میکنید؟ پاسخ این سوال میتواند تعیین کننده موفقیت شما باشد…

    تا به حال برای راه اندازی کسب و کاری خطر کردید؟
    تا حالا به سمت تحقق رویاهایتان حرکت کردید؟
    برای پیشرفت کاری تان چه کارها انجام دادید؟

اگر خواستید کارآفرین شوید، کسب و کاری راه اندازی کردید و شکست خوردید، دو گزینه پیش رو داشتید :  تسلیم شوید و کارآفرینی را کنار بگذارید یا ادامه دهید.

گزینه دومی خیلی سخت است.
میدانیم که افراد کمی گزینه دوم را انتخاب میکنند، افرادی که میخواهند تغییری بزرگ در زندگی خودشان و مردم جهان پدید آورند.

فرض کنید برادران رایت تسلیم میشدند و پس از چندین سال تجربه شکست از خیال اختراع هواپیما دست بر می داشتند و یا تصور کنید جی کی رولینک، نویسنده کتاب های هری پاتر، پس از هشتاد انتشاراتی که کتاب او را مرجوع کردند، ادامه نمیداد و شکست را می پذیرفت و تسلیم میشد؟

ما هیچوقت با این داستن افسانه ای آشنا نمیشدیم. شاید تا به امروز هواپیما اختراع نمیشد و هزاران چیز دیگری که در زندگی مان استفاده میکنیم هم نبودند. زندگی یکنواخت نمی شد؟

در این مقاله میخواهیم بپردازیم به مشخصه افرادی که هیچوقت سمت تسلیم شدن نمیروند؛ آنهایی که حاضرند تا آخرین نفس بجنگند تا پیروزی را از زندگی بدست آورند. این افراد چه ویژگی هایی دارند؟

 ویژگی اول | هیچوقت پاسخ «نه» را قبول نکنید
قبلا هم در مقاله «قانون هایی که باید شکست» گفتیم که اجازه خواستن کار مودبانه است است اما نه برای هرچیزی… گاهی لازم است برای دست یابی به رویاهایتان قید اجازه گرفتن را بزنید و وارد عمل شوید.

به قول رابرت کیوساکی، کارآفرینان منتظر نمی مانند تا هر سه چراغ راهنما سبز شود، آنها کافیست باریکه ای از یک چراغ سبز ببینند، بنابراین وارد عمل میشوند و کار را به انجام میرسانند. اگر مشتری اول به شما «نه» گفت، مشتری دوم «نه» گفت… مشتری صد-م «نه» گفت و … ادامه دهید حتی شده به مشتری هزارم برسید.

«نه» پاسخی نیست که باعث شود متوقف شوید.

ویژگی دوم |‌ شکست ها را فرصتی برای بازآفرینی ببینید
شما پس از راه اندازی کسب و کاری که یک سال سخت تلاش کردید، یک مرتبه شکست میخورید. شکستی که واقعا تقصیر شما نبوده اما به هر دلیلی کسب و کار شما از هم می پاشد و شما به نقطه اول برمیگردید.

افراد موفق، از این فرصت استفاده میکنند و خودشان را بازآفرینی میکنند.
مانند کارگاه خودسازی ! افکارشان را تصحیح میکنند، اشتباهاتشان را اصلاح میکنند و از شکست شان درس میگیرند و اینبار مجهزتر به سمت موفقیت پیشروی میکنند.


ویژگی سوم |‌ چالش ها را به عنوان فرصتی برای پیشرفت ببینید
درحالی که اکثر مردم شکست را به عنوان انتهای مسیر قبول میکنند، افراد موفق شکست و چالش ها را فرصتی جدید برای پیشرفتی بزرگتر میبینند.

هرچالشی که تا به حال در زندگی با آن روبرو نشدید، فرصتی است برای پرورش مهارت ها و استعدادهایتان؛ پس، هر چالشی دیدید، عقب گرد نکنید، خودتان را برای رشد و پیشرفت آماده کنید چون قرار است به داخل آن شیرجه بزنید.

 
ویژگی چهارم | زمین خوردید، بالاتر باید هوا برید
قبلا هم در این وبسایت خواندید، افرادی موفقیت های عظیم بدست آورده اند، دقیقا بعد از سخت ترین شکست هایشان بوده است.

استیو جابز زمانی به اوج پیشرفت خود رسید (NeXT را راه اندازی کرد و Pixar را خرید که از شرکت خودش یعنی Apple اخراجش کردند) یا از چهره های ایرانی، بابک بختیاری، مخترع آیس پک زمانی به فکر تولید آیس پک افتاد که بیش از چند صد میلیون بدهی داشت.

هرچقدر سخت تر شکست بخورید، پله های بالاتری از موفقیت را باید طی کنید.

ویژگی پنجم | بدانید که موفقیت بعد از شکست است
هیچ مسیری مستقیم به موفقیت در این دنیا وجود ندارد. شکست قسمتی از مسیر موفقیت است. موفق ترین افراد، شکست خورده ترین افراد دنیا هستند. اصلا به قول رابرت کیوساکی، نویسنده کتاب پرفروش پدر پولدار، پدر بی پول «برای سریع تر موفق شدن، باید سریع تر شکست بخورید.»

 
ویژگی ششم | یادبگیرید، پیشرفت کنید و مجددا امتحان کنید
یادگیری بخش جدایی ناپذیر زندگی شما به عنوان یک فرد موفق است. هر زمانی که احساس کردید یادگیری شما متوقف شده و خیلی وقت است چیز جدیدی یادنگرفتید، مراقب باشید چون شکست نزدیک است.

پس یادبگیرید، بیشتر از رقیب هایتان هم یادبگیرید و پیشرفت کنید. به یک سطح مشخصی از پیشرفت قانع نباشد و هربار چیزهای جدیدی امتحان کنید، از تغییر نترسید.

4 تکنیک ساده برای تبدیل شکست به انگیزه قدرتمند در کارآفرینان پیشرو باورس



شکست آزمون سنجش اشتیاق است…

تنها افرادی میتوانند به موفقیت دست پیدا کنند که بتوانند در این آزمون نمره قبولی بیاورند. اما هرکسی نمیتواند شکست را بپذیرد و مجددا تلاش کند.

چیزی عجیب با هضم دشوار در دل شکست وجود دارد که هرکسی نمیتواند آنرا در زندگی اش بپذیرد و بتواند پس از شکست اقدام کند و مجددا به سوی موفقیت پیشروی کند میدانید چرا؟ چون انگیزه منهدم میشود !

انگیزه چیز جالبی است.
بدون در نظر گرفتن استعداد، توانایی، امکانات و … شما اگر انگیزه ای برای انجام کاری داشته باشید حتما در آن موفق خواهید شد. در این مقاله سعی کردیم راه هایی برای تبدیل شکست به انگیزه ای قوی تر برای موفقیت به شما معرفی کنیم.

این مقاله برای تمام آنهایی است که
در مسیر موفقیت شان، نیاز به انگیزه دارند.

  بدانید و بپذیرید که شکست، قسمتی از پازل موفقیت است
 هیچ موفقیتی بدون شکست بدست نمی آید، حتی اگر زندگی بزرگترین و موفقیت ترین افراد دنیا را بخوانید، حتی پیامبران الهی بدون شکست در زندگی شان موفق نشده اند.

اکثرمان به اشتباه، شکست را نقطه مقابل موفقیت میدانیم؛ نه اینطور نیست. شکست، قسمتی از  خود موفقیت است، نقطه مقابل موفقیت، تسلیم شدن و دیگر تلاش نکرن است.

شما اگر شکست را به عنوان یک درس، یک تجربه و یک بخش از موفقیت بپذیرید پس از هر شکست، رشد شخصیتی و آگاهی پیدا میکنید و میتوانید با فکری بازتر به سمت هدف تان پیشروی کنید. یادتان نرود :‌ هر شکست، شما را یک قدم به موفقیت نزدیک تر میکند.

    با خودتان صادق باشید
    تا زمانی که پس از شکست خوردن، با خودمان صادق نباشیم، نمیتوانیم بر شکست غلبه کنیم و به سمت موفقیت پیشروی کنیم.

پس از شکست، جایی آرام پیدا کنید و با خودتان خلوت کنید.
مسیرتان را تحلیل کنید :‌ چرا شکست خوردید؟ چه اتفاقی باعث شکست شما شد؟ چه کارهایی میتوانستید از قبل انجام دهید تا باعث شکست خوردن تان نشود؟ آیا واقعا شکست خوردید؟ یا سطح توقع و انتظارات شما بیش از حد بود؟

صادقانه پاسخ سوالات خودتان را بدهید، ازینکه با خودتان روراست باشید نباید بترسید؛ افراد بالغ تخیل میکنند اما در دنیای تخیلی زندگی نمیکنند.

    غرورتان را کنار بگذارید
    هیچکس کامل نیست. افرادی که احساس میکنند کامل ترین اند، در واقع ضعیف ترین هستند. (اینجا خواندید)

اگر واقعا میخواهید موفق شوید، غرورتان را باید کنار بگذارید، باید از بزرگتر و کوچکتر از خودتان یادبگیرید، باید قبول کنید برای پیشرفت، یادگیری لازم است و شما تمام چیزهایی که لازم است را نمیدانید.

یکی از بهترین منابع یادگیری، شکست هایتان هستند.
اگر غرور داشته باشید و مغرورانه با این دنیا تا کنید، نه از شکست هایتان درس می آموزید و نه پیشرفت میکنید و فقط مجبور میشوید شکست هایتان را تکرار کنید. اگر میخواهید به درستی این جمله پی ببرید به زندگی افراد مغرور اطراف تان نگاهی بیاندازید، خواهید دید اشتباهاتی را مکررا در حال تکرار اند و شکست را مکررا تجربه میکنند، آنها نمیخواهند از شکست شان درس بگیرند.

    یادتان نرود شکست باعث ایجاد چه احساس در شما میشود
    بیایید واقع بین باشیم : هیچکس از شکست خوردن دل خوشی ندارد…

شکست باعث میشود احساس حقارت کنید، احساس کنید نابود شدید، احساس کنید بیچاره و ضعیف هستید، شکست باعث میشود احساس کنید چقدر از اطرافیان تان کمتر هستید.

شکست واقعا احساس بدی ایجاد میکند؛
اما این خوب است. این احساس ها را نباید فراموش کنید، همیشه به خاطر داشته باشید زیرا انگیزه قدرتمندی میشوند. دفعه بعد که شکست خوردید، به خودتان باید بگویید «من دیگر نمیخوام احساس حقارت کنم…» «من دیگه نمیخوام احساس بدبختی کنم…» «من از اطرافیانم کمتر نیستم…» و هرچقدر مسیر شما سخت تر باشد، این ترس از تجربه مجدد احساس احساس بد در شما باعث میشود سخت تر تلاش کنید.

شما چطور با شکست هایتان مدارا کردید؟

برای موفق شدن در زندگی، هروقت به این نقطه رسیدید تسلیم شوید !



تسلیم شدن، کار افراد شکست خورده است؛ از این دست جملات زیاد تو این وبسایت خوندید… اما این مقاله فرق میکند، دقیقا اینجا میخوایم بگیم کی باید تسلیم بشید؟

پشتکار باعث دستیابی به نتایج بزرگی تو زندگیتون میشه؛ از امروز تا یک سال بعد میتونیم لیست افرادی که فقط با خاطر پشت کار تونستند به موفقیت برسند رو بنویسیم، اما اینکار رو نمیکنیم؛ ما چیز دیگری، ایده جالبی و طرزفکر متفاوتی میخواهیم در این مقاله با شما در میان بگذاریم !

برای مثال؛
شما در شغلی که هیچ علاقه ای به آن ندارید، هرچقدر هم پشتکار داشته باشید موفق نمیشود ! این یک مثال بارز از زمانی است که باید تسلیم شوید. تلاش نکنید و مسیرتان را عوض کنید.


در اینجا (همین مقاله ای که درحال خوندنش هستید) تسلیم شدن رو «دست از تلاش کشیدن» ترجمه نکنید. اینجا تسلیم شدن یعنی «مسیر فعلی تون رو رها کنید و مسیر جدیدی انتخاب کنید» پس آماده اید شروع کنیم؟
اگر در زندگی به این 6 جا رسیدید،
خیلی سریع تسلیم شوید

یک – وقتی کاری که انجام میدهید به شما صدمه میزند
این اصلا یک ایده منطقی نیست که در کشیدن سیگار و قلیان پشتکار داشته باشید‌ !
مخصوصا وقتی در دهه بیست زندگی تون هستید (اینجا گفتیم قبلا) وقتی میدونید قلیان و سیگار ضرر شدیدی به سلامتی تان وارد میکند، بهتر است «تسلیم» شوید.

اگر عمده غذاهایی که میخورید آماده اند؟ ورزش نمیکنید؟ عادت کاری بدی دارید که به سلامتی تان ضرر میرساند؛ تسلیم شوید. بدون برو برگرد هم تسلیم شوید.
در ضمن، برای عادت های خوب غذایی این مقاله را بخوانید و برای عادت ها رفتاری خوب هم این مقاله را بخوانید.

 دو – وقتی از کاری که انجام میدید متنفرید
حتی اگر اون کار خودِ کارِ «متنفر بودن» باشد در ادامه دادنش، باید تسلیم شوید !
صبر و حوصله، رکن اصلی موفقیت تون هستن چون قراره دنبال کاری برید که دوستش دارید، عاشقش هستید حاضرید تا آخر عمر مشغول اون کار بشید.

اما اگر کاری رو انتخاب کنید که ازش متنفرید، هر روز صبح بدون میل و اشتیاق به سر کار میرید و فقط منتظرید ببینید کی باید تعطیل کنید، «تسلیم بشید» اگر دوست دارید بدونید چه کارهایی برای تیپ شخصیتی شما ساخته شده، قبلا این تست شخصیتی رو در سایت منتشر کردیم، حتما بخونید.

 سه – وقتی تمام تلاش تان را کردید اما هیچ اثری از نتیجه مطلوب نیست
بعضی مسیرها برای ما ساخته نشده اند. شاید افراد زیادی از مسیر مربوطه به خواستنشون رسیدن و موفق شدن اما شاید مسیر ما فرق میکنه، نباید زیاد اصرار کنید شما هم از همون مسیر موفق شوید.

دنیا و کائنات به تعداد آدم های روی کره زمین، راه برای موفق شدن ساختن، نباید اصرار کنید از راهی که فکر میکنید صحیح است موفق بشید، شاید راه شما جایی باشد که فقط وقتی از راه فعلی تسلیم شدید بتونید اون مسیر رو ببینید.

 چهار – وقتی نمیتونید در کاری که استعداد ندارید خوب باشد
حتی اگه خیلی تلاش کردید، حتی اگه شب و روز نخوابیدید حتی اگه خیلی دوستش دارید… تسلیم بشید.

تسلیم بشید چون دارید وقت تون رو هدر میدید‌!
شما تمام تلاش تان را مثلا برای پیانیست شدن انجام دادید، اما استعداد شما توی کارهای فنی هستش، چرا وقت تون رو بر سر نوازنده شدن تلف میکنید وقتی قراره با استعدادتون به این دنیا کمک کنید؟ (به دنیا؟ این گفته انیشتین بود…)

 پنج ـ وقتی هیچ احترامی بدست نمی آورید
بعضی اوقات در بعضی جاها هستش که شما استعداد و تلاش زیادی از خودتون نشون میدید اما توسط افراد اطراف تون تحسین نمیشید، انگار نادیدتون میگیرند و بعضا مسخرتون میکنن !

این دقیقا همون جاییه که باید هرچه سریع تر تسلیم بشید.
تسلیم بشید به ادامه جلب توجه و تایید اطرافیانتون؛ اصلا اگر میتونید محیط تون رو در چنین شرایطی عوض کنید، افرادی با این ویژگی اگر دور و برتون هستند، مثل سم برای موفقیت تون هستن !

 شش – وقتی زمانه عوض شده و یا فرصت های جدید پیش روی شما هستند
تمرکز بالا داشتن هم بعضی اوقات باعث حواس پرتی تون میشه !
اگر هنگام رانندگی فقط جلو رو ببینید چه اتفاقی می افته؟ شاید سر چهارراه یک ماشین دیگه از کوچه بالایی هنگام دور زدن به شما بزنه یا یک راننده سر به هوا از پشت با شما تصادف کنه… چرا؟ چون شما حواس تون فقط به جلو بود !

زندگی هم همینطوریه؛
شما اگه کل عمرتون فقط روی یک چیزی تمرکز کنید، باعث نادیده گرفتن فرصت های اطراف تون میشید !
مثلا اگر پدر خانواده هستید، شاید لازم باشد بعد از مدتی سخت کار کردن تسلیم شوید و به فکر وقت گذروندن به دختر کوچیک تون باشید. یا از روش قدیمی در حال بازاریابی برای کسب و کارتان هستید، تسلیم شوید و راه های ارتباطی جدید را امتحان کنید.

 جمعبندی؛
پشتکار یک راه تضمین شده برای موفقیت نیست، «پشتکار در مسیر صحیح» است که باعث موفقیت شما میشود. پشتکار باید همراه با آگاهی و دانش باشد. برخلاف باور عموم، بعضی اوقات آنهایی که تسلیم میشوند موفق تر هستند تا آنهایی که در مسیر اشتباه رقابت میکنند. نظر شما چیست؟ زیر همین پست برای ما بنویسید :

 

10 تغییر نگرش که باعث موفقیت زود هنگام شما میشود


تنها چیزی که تغییر نمیکنه، خود تغییر است…

انسان ها محکوم به تغییر هستند، هیچ چیزی در این دنیا ثابت نیست. شما یا پیشرفت میکنید یا پسرفت (قانون مازلو – که اگر میخواهید بیشتر بدانید این نوشته را بخوانید)؛ به هرحال شما باید تغییر کنید، تغییر مثبت یا منفی؟ موضوع این است.

حتی زمانی که احساس میکنید پس از سخت تلاش کردن، تغییری حاصل نشد هم تغییر ایجاد شده؛ همه تغییرها عینی نیستند که بتوانید به چشم ببینید، بعضی تغییرات ذهنی و نگرشی هستند که باعث میشوند در زندگی موفق شوید.

اگر میخواهید در زندگی نسبت به شرایط و محیط تان تغییر و پیشرفت کنید، باید ابتدا تغییرات درونی در خودتان ایجاد کنید، تغییرات ذهنی که باعث موفقیت شما بشود. برای ایجاد این تغییرات، ما لیستی از 10 تغییر نگرش مهم که باعث موفقیت زود هنگام شما میشوند را در این مقاله لیست کرده ایم، آنها را بخوانید و از همین الان تغییر را شروع کنید :‌

 یک |‌ کلمه «بهتر است» را به «باید» و «شاید» را به «حتما» تغییر دهید.
هزاران هزار کار خوب است که بهتر است انجام دهیم، اما چندتا کار مهم است که بــایــد انجام دهیم؟ هزاران هزار «شاید موفق شوم» در ذهن تان وجود دارد اما چند تا «حتما موفق خواهم شد» در ذهن دارید؟ هوشمندانه از کلمات استفاده کنید. کلماتی که در ذهن استفاده میکنید تاثیر عمیقی بر ناخودآگاه تان دارند (قدرت باورنکردنی تلقین !)

دو |‌ تعریف شکست را اصلاح کنید
شکست یعنی پایان راه نیست. شکست یعنی شما بدبخت هستید، نیست. شکست به معنی سرخوردگی نیست. شکست یعنی خجالت کشیدن، نیست. شکست، یعنی شما یک قدم به موفقیت نزدیک تر شدید، شکست، یعنی یک درس مهم هست که هنوز برای موفق شدن یاد نگرفتید، شکست، یعنی چقدر واقعا خواهان موفق شدن هستید؟
 
سه | در مورد اینکه دیگران چه فکر خواهند کرد، فکر نکنید
اجازه بدهید خیال تان را راحت کنم :‌ مردم اصلا راجع به شما فکر نمیکنند. آن عده کمی هم که این کار را میکنند، خیلی زود فراموش میکنند و مشغول فکر کردن راجع به خودشان میشوند. پس ساعت ها فکر کردن راجع به اینکه چه لباسی بپوشید، چطور آرایش کنید و موهایتان را به چه حالتی درآورید وقت تان را هدر ندهید… در عوض راجع به اهداف بزرگتر زندگی تان فکر کنید.

چهار |‌ به غریزه و حس ششم خودتان به اندازه دیگران اعتماد کنید
اگر هیچکدام از اطرافیان تان در مورد تصمیمی که از آنها مشورت گرفتید ایده ای ندارند، به جای اینکه تحلیل همسایه سر کوچه تان را در مورد تصمیم تان انتخاب کنید، تحلیل، حس و انتخاب خودتان را بکنید.

پنج |‌ خودتان را با دیگران مقایسه نکنید
در این صورت به خودتان توهین کردید.

 شش |‌ بزرگترین سرمایه زندگی تان، اول خودتان هستید
ملک، طلا، ماشین و … را فراموش کنید. اولین و مهمترین سرمایه گذاری تان شما و ذهن خودتان است. هرآنچه بر روی خودتان سرمایه گذاری کنید، در آینده مزد و پاداش آنرا دریافت خواهید کرد؛ پس غذای خوب بخورید، ورزش کنید، کتاب بخوانید، با آدم های خوب معاشرت کنید. (
 
هفت | آینده را به اندازه حال، ترجیح دهید
اگر زمان حال را به آینده ترجیح دهید دقیقا همان اتفاقی می افتد که نامش را میگذاریم «بیخیالی» شما انگار نه انگار فردا آزمون دارید، فردا مسئول مشتری هستید، مسئول بچه ها و خانواده تان هستید… فقط به زمان حال فکر نکنید، آینده نگر باشید.

هشت |‌ تفکرتان حول فراوانی بچرخد تا کمبود
افکاری مثل «فقط یکبار در زندگی…» «فقط همین یک بار…» «کم یاب بودن…» و … باعث میشود نتوانید به طرز صحیحی فکر کنید و تفکر شما محدود میشود. در عوض کاملا به فکر فراوانی باشید، برای مثال تصور نکنید اگر به نیازمندی کمک مالی کردید پول شما کم میشود، فکر کنید که آنقدر در این دنیا پول فراوان است که باز هم پول بدست خواهید آورد.

نه |‌ مسئولیت کامل موفقیت و آینده تان را به عهده بگیرید
به قول بیل گیتس، ثروتمندترین مرد دنیا «اینکه فقیر بدنیا آمده اید، تقصیر شما نیست. اما اگر فقیر از این دنیا بروید، این تقصیر شماست.» در مورد زندگی و سرنوشت تان بیشتر فکر کنید چون شما مسئول آن هستید، شما آنرا با تصمیم های امروز تان می سازید.

 ده | روند را دوست داشته باشید، نتایج گذراست
آخرین و مهم ترین نگرش این است : بر روی روند تمرکز کنید، نتایج گذرا هستند. همانطور که در مقاله «اگر باهوش هستی، پس چرا خوشحال نیستی؟» خواندید، تصمیم های شما باید برای انتخاب روند مناسب باشند نه برای نتایج مورد نظر؛ برای مثال شما میتوانید از راه سخت کار کردن به مقدار مشخص پول دست پیدا کنید و یا از راه انجام شغل دلخواهی که عاشقش هستید، در انتها وقتی به نتیجه مورد نظر رسیدید در کدام حال بیشتر خوشحال خواهید بود؟

چرا دستیابی به موفقیت در کارآفرینان پیشرو باورس اینقدر راحته؟


“موفقیت”…
چه کلمه پرقدرتی…
یک کلمه  حاوی معنی و مفهوم منحصر به فردی برای هرکسی است.

اگر با کارآفرینان و CEO های موفق دنیا مصاحبه کنید و دلیل واقعاِ واقعا موفقیتشون را بپرسید, به رازی دست می یابید که شاید قبلا فکر میکردید فقط در مقبره های فرعون بزرگ در کتیبه ای نوشته و دفن شده و هیچکس از آن خبر ندارد, اما خیر. راز موفقیت بســـیار ساده, باشکوه و ناب است…

    “اشتیاق و علاقه تان را پیدا کنید و بیرحمانه رویایتان را دنبال کنید تا وقتی که با سر به زمین بخورید و پاهایتان توان حرکت نداشته باشد.”

احتمال اینکه با سر به زمین بخورید و پاهایتان دیگر توان حرکت نداشته باشد… خیلی کم است، اما این فرصت ارزشش را دارد اگر موفق شوید, نه؟

همه ی میلیونر های دنیا, کارآفرینان , ستاره های سینما, خوانندگان موفق, ورزشکاران قهرمان که ازشون مصاحبه کردند در لابلای صحبت هایشان , به صورت خیلی ظریف عامل موفقیتشون رو فاش کردند :

>>>> همه ی آنها “علاقه” شان را پیدا و دنبال کردند

این دلیل دستیابی به موفقیت شان بود !

آنها با “علاقه”شان سخت کار کردن؛ کنکاش کردن؛ مانند لیموشیرین از خوردن آخرین قطره اش هم دریغ نکردند(!) در صورتی که دیگران به دنبال کاری می گشتند تا یه ذره پول بیشتری بهشان بدهند.

اگر واقعا” می خواهید آدم فنی باشید, شاید بگید “عالیه, باید شروع کنی” , “تجربه نیاز داری” , “مربی نیاز داری” “پول نیاز داری”. بله,این ها خیلی کمک می کنند اما اگر بخواهید زیادی راجع بهش فکر کنید از اینی هم که هست سخترش خواهید کرد.

وقتی به موضوعی علاقه ای دارید و دارید دنبالش میکنید؛ وقت کم, کمبود منابع و موانع سختی که در مسیرتان بهش برخورد میکنید, را کاملا نادیده میگیرید, و تنها چیزی که میبینید علاقه ای است که به کارتان دارید.
این راهی است که روند موفقیت را برای شما آساتر میکند.

اما فقط و فقط اگر : علاقه واقعیتان را پیدا کنید.

و ازینجاست که اکثر آدمها راه غلط را انتخاب میکنند, آنها گول اشتیاق کوچیک و موقت را میخورند در برابر : اشتیاقی معنادار برای زندگی و منبع انرژی برای قلب, ذهن و روح.

علاقه باطنیتان را پیدا کنید و دنبال کنید, و شک نکنید, در یک نقطه ای در مسیرتان که زیاد دور هم نیست, به موفقیت خواهید رسید.

2 چرا دستیابی به موفقیت اینقدر راحته؟

نظر شما چیست؟ آیا راز موفقیت را چیز دیگری میدانید؟ برای ما در قسمت کامنت ها بنویسید

ناراحتید؟ این 3 کار را انجام دهید تا بهتر شوید


ناراحتید؟ این 3 کار را انجام دهید تا بهتر شوید


اگر بگیم کارآفرینی راه فوق العاده سخت و پر پیچ و خمی است، کمی اغراق کردیم؛ اما بعضی اوقات واقعا کارآفرین بودن میتونه غیر ممکن به نظر برسه…

از هرکس کمک خواستید “نه” گفته، مردم حسابی بر روی ایده های شما باز نمیکنند و 90 درصد از کسب و کارهایی که شروع کردید شکست خورد… امیدتان رو از دست ندید. راه های زیادی هست تا امیدتان را مجددا بدست بیارید و انگیزه کافی برای ادامه مسیر داشته باشید.

هر وقت ناراحت بودی، نا امید شدی و از ادامه مسیر خواستی منصرف بشی، فقط کارهای زیر را انجام بده و شاهد معجزه خواهی بود.

1. حامی یک گروه باشید :
شاید عجیب باشد. اما اگر در مقام یک فرد اجرایی ظاهر شدید و موفق نشدید اینبار در مقام یک مشاور و حامی ظاهر شوید و قضیه را از منظر دیگر بررسی کنید. شما اگر حامی کسب و کارهای دیگر باشید و یا اصلا یک تیم ورزشی, در وحله اول یک روحیه رهبری بدست خواهید آورد (ناخواسته؛ که خیلی خوب هم هست) سپس اینکه با انواع مشکلاتی که در هر کسب و کاری, گروهی , محصول وجود دارد را از نظر شخص سوم مي بینید و این یک دید فوق العاده قوی به شما میدهد تا بر روی کسب و کار و زندگی خود تجدید نظر کنید.

 2. یکی از سرگرمی هایی که در آن عملکردتان افتضاح است را انتخاب کنید :
درسته, اشتباه نخوندید. مردم کارآفرینی و تولید محصول را برابر با کمال میبینند ! به طور وحشتناکی این طرز فکر اشتباه است. هرکاری انجام بدید محصول و کار شما 100% عالی نخواهد بود.

شما اگر یک سرگرمی از سری سرگرمی هایی که در آن عملکردتان افتضاح است را انتخاب کنید؛ یاد خواهید گرفت که باید “کم کم بهتر شد” و با این طرزفکر خو خواهید گرفت و در شرایط ناراحت , راحت میتوانید ادامه مسیر دهید.

به علاوه, کی گفته نمیتونید شاد باشید و به خودتون بخندید؟ شما که کامل نیستید, اما درحال تکمیل خودتون هستید پس راحت باشید, زندگی را زیاد جدی نگیرید.

 3. یک دیوار مثبت گرایانه ایجاد کنید :
اگر با افراد کارآفرین و موفق سروکار داشته باشید, حتما دیوار جادویی شان را دیده اید. این افراد که به شدت خواهان موفقیت هستند, دیواری در اتاق یا محل کارشان دارند (یا یک تابلو) که بر روی آن پر است از جملات و عکس های انگیزشی و الهام بخش.

اگر شما هم میخواهید یک تابلو و یا دیوار انگیزشی داشته باشید, لازم نیست صدها هزار خرج کنید و نقاش بیارید و … فقط کافیه با دست خط خودتان جملات الهام بخشی بنوسید, عکس هایی از چیزهایی که میخواهید بدست آورید را بچسبانید و به خودتان یادآوری کنید همان فردی هستید که قرار است آنها را بدست بیاورد.

هروقت در حال کلنجار رفتن با بدترین روزهای زندگیتان بودید, یک نفس عمیق بکشید و به خودتان یادآوری کنید که اوضاع و شرایط فعلی تان ,بازتاب دهنده کسی که هستید نیست؛ و این راه هم به خاطر بسپارید شما تصمیم گرفتید یک ماجراجویی و سبک زندگی فوق العاده هیجان انگیزی را انتخاب کنید که پر است از فرصت های موفقیت در حالی که دیگران به شغل های به ظاهر امن خودشان را گرفتار جبر کرده اند…

تو فقط یکبار زندگی میکنی, پس با تمام وجود و افتخار زندگی کن.

چطور هرچیزی را که میخواهیم راحت بدست آوریم؟


(کاری که ثروتمندان در آن استادند)

دوست داشتی هرکاری میکردی موفق میشدی؟  در این مطلب میخونی که چطور میتونی چنین قابلیتی بدست بیاری

بدست آوردن هرآنچه که در زندگی و کسب و کارتان میخواهید بدست آورید، آنقدرها هم که فکر میکنید سخت نیست. بله درست خواندید،اصلا سخت نیست.

اگر زندگینامه ثروتمندان و افراد موفق را بخوانید به نکته جالبی پی خواهید برد. آنها بعد از یک مدت زندگی سخت و کار زیاد توانستند به یک جایگاهی برسند و بعد از آن هرچیزی را که میخواهند بدست می آورند، چطور چنین چیزی اتفاق میفتد؟ خیالتان راحت، اصلا پول مطرح نیست. شما اگر تمام ثروت ثروتمند ترین فرد دنیا را امروز از او بگیرید، بدون شک چند سال دیگر مجددا به آن جایگاه خواهد رسید :

    “اگر امروز ورشکست شوم و تمام ثروتم را از دست بدهم؛ به شما قول میدهم که دوباره یکی از نیاز های این مردم را پیدا خواهم کرد, محصولی تولید خواهم کرد و بعد از 3 سال به جایگاهی بالاتر از جایگاه امروز دست خواهم یافت.” __هنری فورد ,موسس کمپانی اتومبیل سازی FORD

پس این افراد چه چیزهایی قبل از موفقیتشان مجبور شدند بیاموزند و از آن استفاده کنند؟ چیزی که مهم است، این نکته است که هرآنچه هست آموختنی است، یعنی شما نیز میتوانید بیاموزید و انجامش دهید. زیرا هیچکس موفق و یا شکست خورده به دنیا نیامده.

آن اصول کدامند؟
8 اصل وجود دارد. تمام کارآفرینان ،ثروتمندان و افراد موفق تاریخ از آنها آگاه بودند و در زندگیشان از آن بهره میبردند. اما کسی به واضح در رابطه با آنها صحبت نکرده. شما هم میتوانید آنها را بیاموزید، زیرا بعضی از این اصول کارهایی است که در زندگی روزمره مان انجام میدهیم اما از آن آگاه نیستیم که چه قدرتی دارند و چطور میتوانیم از آنها در راه موفقیت مان استفاده کنیم.

آیا آماده اید؟
8 اصل اضطراری موفقیت که باید بلد باشید تا به هرآنچه در زندگی میخواهید ,برسید :

1. اول کمک کنید بعد کمک بخواهید :
بر خلاف عموم مردم، افراد موفق و حرفه ای دریافته اند که : اگر از مردم چیزی میخواهید، به جای اعلام درخواست تان، کمکشان کنید به چیزی که آنها میخواهند برسند. اگر نمیدانید آنها چه میخواهند، به سادگی از آنها بپرسید “چطور میتونم کمکتان کنم؟” و بعد معجزه ای رخ خواهد داد. اکثر مردم اول میخواهند کسی به آنها کمک کند تا بعد آنها هم شروع به کمک کردن کنند به قولی “دستِ بگیر” دارند. اما شما با این روش به طرف مقابتان نشان میدهید شما با دیگران تفاوت دارید و با این کارتان به او میفهمانید “من مثل دیگران نیستم, من دوست تو هستم و به تو کمک کردم تو هم باید به من کمک کنی”. پس ابتدا به دیگران بدون هیچ چشم داشتی کمک کنید، سپس خواهید دید شما با این کار به خودتان کمک کردید و هرآنچه که از دیگران بخواهید برایتان انجام خواهند داد.

2. اول گوش کنید و بعد باز هم گوش کنید :
گوش دادن؛ مهم ترین و اصلی ترین این اصول است. ما هر روز اینکار را خواسته یا ناخواسته انجام میدهیم اما آیا میدانید چه قدرتی این کار دارد؟ ارنست همینگوی نویسنده معروف مینویسد : ” وقتی مردم صحبت میکنند, شما با دقت گوش کنید. خیلی از مردم عادی ازین کاری اجتناب میکنند, اما افراد موفق به طور عجیبی مهارت گوش دادن را در خود پرورش داده اند. “. بله میدونم, سخت است اما شدنی. خیلی از مردم آنقدر مشغول مشکلات و صحبت هایشان (یا منتظر صحبت کردن) هستند که وقت شنیدن حرف ها و صحبت های شما ندارند. کلید اینجاست, چیزی که اکثر مردم نمیدانند ! شما اگر (بر خلاف عام مردم) با اشتیاق به صحبت های مردم گوش دهید, مردم هم شما را دوست خواهند داشت و نتیجه؟ هر کاری از آنها بخواهید برایتان انجام خواهند داد و شما به آنچه میخواهید میرسید.

3. خودتان باشید :معتبر ,شفاف و آسیبپذیر !
اپرا وینفری, نفر دوم از لیست زنان میلیاردر دنیا در برنامه زنده ای که با او مصاحبه کرده بودند گفت : ” هیچوقت فکر نمیکردم اگر خودم باشم, خود واقعی ام, میتوانستم اینقدر ثروتمند بشم. اگر میتونستم با همین آگاهی به دوران نوجوانی ام برگردم از همان ابتدا شروع میکردم تا خودم باشم نه کس دیگری. ”
افراد متخصص و افراد ثروتمند و موفق مخصوصا آقایان از نسل های پیشین به شدت در این امر مهارت داشتند. آنها میدانستند در محل کارشان چقدر اعتبار و شفافیت مهم است؛ آنها هر فرصتی را که می یافتند اعتبار خود را افزایش میدادند با هر کس حتی غریبه ای که صحبت میکردند سعی میکردند اعتبارشان را نگه دارند چرا؟ چون میدانستند که اعتبار, شفافیت و قبول آسیب پذیریشان برابر است با اعتماد مردم و درست وقتی که مردم به شما اعتماد کردند از شما خرید میکنند , هر کاری که از آنها بخواهید برای شما انجام میدهند. با مردم صادق باشید, اجازه دهید خود واقعی تان را ببینند و خواهید دید چقدر راحت با شما معاشرت میکنند.

4 تعریف کنید اما؛ نفروشید :
همانقدر که گوش دادن, کمک کردن مهم است, اگر چیزی از دیگران بخواهید, شما باید به مردم اعلام کنید اما مردم دوست ندارند چیزی به آنها فروخته شود. حال محصول باشد, خدمات باشد, ایده باشد و یا اصلا خودتان باشید که میخواهید دوست شوید. بجای اصرار بر امر فروش, داستان تعریف کنید : شما به جای فروش باید داستان داشتن آن محصول را تعریف کنید, باید آینده ای که با داشتن آن محصول خواهند داشت را توصیف کنید و اشاره کنید در داستان که اگر چیزی را که میخواهید بدست اورید چه اتفاقی خواهد افتاد.
این راز ثروتنمندان است که بدون داشتن پول, میتوانند هرآنچه را که میخواهند بدست آورند : شما اگر یک راوی داستان خوبی باشید, مردم عاشق آن خواهند بود که در داستانتان نقشی داشته باشند – و با هیجان عاشق آن خواهند بود که به دیگران توصیه کنند تا در این داستان همراهشان شرکت کنند.

 

اعتماد به نفس شکست ناپذیر فقط با یک تمرین ساده


یک گردهمایی بزرگ ,یک سخنرانی و ارائه, یک پیشنهاد و یا حتی شروع کاری ! نیاز به یک اعتماد به نفس فولادی دارد که شما را تا انتهای مسیر با خود ببرد

اعتماد به نفس چیه و اصلا به چه دردی میخورد؟
اعتماد به نفس اون حسیه که شما نسبت به خودتان در مورد موضوعی دارید. شما میخواهید با کسی معاشرت کنید اما به علت اخلاف سطح پولی / فکری / فرهنگی جرات اینکار را ندارید این یعنی نسبت به خودتان حس بدی دارید و احساس میکنید زیاد خوب نیستید در این کار و یا لیاقتش را ندارید. یا میخواهید در برابر 1000 نفر سخنرانی کنید ! اگر یک اشتباه مرتکب شوید 1000 نفر شاهد آن خواهند بود, اعتماد به نفس اینجا به شما کمک میکند با کمال راحتی سخنرانی خود را شروع کنید و اگر اشتباهی هم مرتکب شدید با ملایمت ادامه دهید و با موفقیت آنرا تمام کنید. اعتماد به نفس به معنی این است که شما احساس میکنید لیاقتش را دارید زیرا فرد ارزشمندی هستید.

خب, خبر خوب !
شما میتوانید با 2 تا تمرین کوچیک و سریع در عرض چند ثانیه اعتماد به نفستان را چندین برابر افزایش دهید. به تازگی فیلمی در یوتیوب منتشر شده از پروفسور دبوراه گرنفیلد, استاد دانشگاه استنفورد که نشان میدهد چطور و به چه طریق میتوانیم اعتماد به نفسمان را برای مواقع حساس چندین برابر افزایش دهیم

ایده اصلی فیلم گرنفیلد این است که : تنها حالات بدنی شما نیست که بازتاب کننده اعتماد به نفس, امنیت یا هرچیز دیگری که از درون احساس میکنید؛ بلکه حالات بدنی شما پیغامی رابه مغزتان صادر میکند که به شما در آن لحظه میگوید چه احساسی داشته باشید. در واقع برعکس است, حالات بدنی شما احساس اعتماد به نفس درون شما را ایجاد میکنند.

خب, یعنی چی؟
گرنفیلد در فیلم از دانشجویان خواست 2 تا تمرین ساده انجام دهند ,تمام تمرین کمتر از 5 دقیقه طول کشید؛ و و بعد تست شجاعت و اراده ای از آنها گرفت که نتیجه ی آن باور نکردنی بود, 86% دانشجویان اعتماد به نفس فوق العاده ای بدست آورده بودند.

شما هم میخواهید بدانید چطور میتوانید اعتماد به نفستان را با چند تمرین ساده چند برابر کنید؟
شروع کنید : هرجایی که الان نشستید, به پست تکیه دهید. حال کمی بیشتر از فضای اطرافتان را اشغال کنید. شانه ها کمی رو به عقب کشیده. آرنج ها خارج از بدن و به سمت بیرون یا دست هایتان را ببرید بالا و پشت سرتان قفل کنید. پاهایتان را بکشید و یا پای چپ تان را بر روی پای راستتان بیاندازید که پاهایتان با بدنتان یک مثلث تشکیل بدهند به جای دو خط موازی

اگر با این تمرین مشکل دارید فرض کنید شما در اتوبوس و متروی خالی نشستید و به شدت خسته هستید و چند جا را برای خود اشغال میکنید تا راحت استراحت کنید.

خب ,همین حالت را حفظ کنید و جمله ی زیر را با صدای بلند و از ته دلتان بخوانید :

” نمیتونم انجامش بدم. احساس بدبختی میکنم. من بی ارزشم. “

جالب شد ! نمیتونید بخونید؟ خنده تان میگیرد؟ انگار نمیتونید قبول کنید که از ته دلتان بخونید؟ داستان چیه , چرا اینطوری شد؟
جریان ازین قرار است که مغز شما نمیتواند حالتی متضاد با حالب بدنی شما داشته باشد. اگر شما احساس خوشحالی کنید, مغز شما فورا حالات بدنیتان را طوری تنظیم میکند که هم راستا با خودش باشد. اگر شما احساس حقارت کنید, مغز شما سریعا بدنتان را جمع میکند, تن صدایتان پایین می آید.

شما اگر این جمله ها را نتوانستید با صدای بلند و از ته دل بخوانید دلیلش این است که بدن شما پیغامی متضاد به پیغام مغزتان فرستاده بود, بدن شما پیغام “بزرگ, پر, قدرتمند” را ارسال میکرد اما مغز شما پیغام حقارت و کدام برنده شد؟ بدن تان !

حالا این را امتحان کنید :
بدنتان را خم کنید, دستانتان را کنار بدنتان نگه دارید, زانوهایتان را بچسبانید به هم و پایین را نگاه کنید و جمله های زیر را با صدای بلند بخوانید :

” من مسئولیت پذیرم. من فوق العاده ام. من در اوج قرار دارم. “

اینبار هم نشد …درسته؟
نتیجه چیست؟ بدن ما میتواند کارایی مغزمان را افزایش دهد و ارتباط مستقیم و قدرتمندی با مغزمان دارد. طرز نگاه کردن و نگه داشتن حالت بدنی مان کاملا بر روی طرزفکرمان تاثیر میگذارد.
پس ازین به بعد همیشه در حالتی قدرتمند بنشینید, راه بروید ,آب بخورید, بخندید, سلام بدید ! هر کاری میکنید با حالت بدنی قدرتمند و حجیم و بدن شما خواهید دید چه تاثیر فوق العاده ای بر روی طرزفکرتان خواهد گذاشت.

چطور در کارآفرینان پیشرو باورس یک زندگی چشمگیر داشته باشیم؟


داشتن یک زندگی چشمیگر برابر با داشتن یک زندگی پر زرق و برق نیست. شما میتوانید بدون خرج کردن حتی یک هزار تومان هم زندگی چشمگیری داشته باشید.

نکته کلیدی برای داشتن یک زندگی چشمگیر که باید بدانید این است که هیچ جادو , قرص و نسخه ای وجود ندارد تا بتوانید با آن در یک لحظه از یک زندگی عادی به یک زندگی چشمگیر برسید.
رسیدن به یک زندگی چشمگیر یک سفر در دوران زندگیتان است… یعنی شما یک روز موفق خواهید شد, یک روز شکست خواهید داشت.

برای اینکه یک زندگی چشمگیر داشته باشید ,اتفاقاتی به طور خلاصه برایتان رخ خواهد داد که به شرح زیر است :

     احساس درد خواهید کرد
     شاید آنقدر برایتان سخت باشد که بغض کنید
     شاید بعضی از دوستانتان را از دست بدهید
     شاید خانواده تان نا امیدتان کنند
     مردم بدون هیچ دلیل منطقی از شما متنفر خواهند شد
     بیش از پیش در خلوت با خودتان حرف خواهید زد
     هزاران بار به خودتان و عقل سلیم تان شک خواهید کرد
     احساس خواهید کرد دیوانه شده اید
     عادات عجیبی پیدا خواهید کرد که قبلا نداشتید
     پول از دست خواهید داد
     ارزشش را خواهد داشت…

زندگی و کار دو چیز کاملا جدا نیستند و این هنر شماست آنهار را به یک مسیر تبدیل کنید.

داشتن یک زندگی چشمگیر برابر است با داشتن یک طرز فکر چشمگیر اما این طرز فکر چیست و چطور باید آنرا بدست آوریم؟ شما در این مقاله میخوانید :

    جطور خودتان باشید ؟
    چطور رویاهای بزرگی داشته باشیم؟ و چرا باید داشته باشیم؟
    اصلا چطور باید کار کنیم؟
    چه کاری را انتخاب کنیم؟
    چطور راه خودمان را برای بدست آوردن زندگی چشمگیر بدست آوریم؟

 1. چطور خودتان باشید
اگر به افراد میانسال دقت کنید, خودشان هستند. خوب یا بد برایشان مهم نیست دیگران راجع بهشان چی فکر میکنند و مهم نیست اصلا اگر فکر کنند. آنها نقش بازیگر خوب را بازی نمیکنند آنها فقط خودشان هستند.

اما ما جوانان و نوجوان های امروزی با این مقوله همه روزه کلنجار میریم, چون هنوز داریم خودمون رو پیدا میکنیم. اصلا انگار پذیرش خودمان توسط خودمان توسط سن مان تعیین میشود.

ما قابلیت هایی پیدا کردیم مانند ساکت کردن گفتگو های درونی مان, شنیدن و خواندن نظرات و دیدگاهات مختلف بدون تایید آنها صرفا برای مقایسه و …شاید در کارمان که با آن کسب درآمد میکنیم هم استاد هستیم اما یه مهارت و قابلیتی کم داریم :

مهارت و قابلیت درست کردن یک نسخه ناب از خودمان
اگر به تمامی الگوهای زندگیتان نگاهی بیندازید هیچ 2 نفری شبیه به هم نیستند… اگر راهی را میخواهید بروید که قبلا کسی دقیقا از ان راه رفته , راه شما نیست.

برای مثال ادیسون به علت بازیگوشی از مدام از مدرسه اخراج میشد. او خودش بود. او نمیخواست مانند دانشمندانی که داستانش را برایش در کتاب درسی ها نوشته بودند هر روز خودش را در مدرسه و با درس خواندن مشغول کند تا یک روز شاید شبیه به آنها باشد… او راه خودش را رفت… او خودش را دست کم نگرفت به خاطر اینکه دیگران از او خوششان بیاید نقش پسرهای مودب و حرف گوش کن را روز ها و ماه ها بازی نکرد او قبول کرد کیست و برای چیست و راه خودش را رفت.

شما هم میتوانید خودتان باشید. بدون هیچ هزینه ای… فقط کافیه هر روز خودتان باشید و نقاب هایی را که زده اید را بردارید. راحت باشید ,نباید ازینکه خودتان هستید خجالت بکشید.

 2. چطور رویاهای بزرگی داشته باشیم
رویاهای بزرگ فقط برای رئیس جمهور, میلیارد, قهرمانان ورزشی و یا فوق ستاره ها نیست, شما هم میتوانید داشته باشید. داشتن رویای بزرگ یعنی داشتن یک طرز فکر درباره اینکه شما با تمام وجودتان میتوانید کاری را که دوست دارید انجام بدید, حتی اگر خیلی بزرگ باشد.

زندگی داشتن یک امنیت و راحتی نیست !
زندگی یعنی داشتن رویاهای بزرگ و قبول این واقعیت که شاید در راهشان شکست بخورید.
زندگی شما درآمد شما نیست. زندگی تماما به معنی یک ماجراجویی است که قرار است از فراز و نشیب های آن گذر کنید.

شما به راحتی میتوانید رویاهای بزرگی داشته باشید, هیچ پولی قرار نیست خرج کنید. فقط کافیه زندگی, عشق ,کار ,روابط و تمام چیزهایی که در طور روز با انها سر و کار دارید را طوری ببینید که میخواهید, نه آنطور که میتوانید داشته باشید.

 3. چطور عاشق کارتان باشید
هیچ فرد موفقی را پیدا نخواهید کرد که از کارش متنفر باشد !
اگر روزانه در سر کارتان مدام افراد و حرف های منفی جریان دارد و شب که به خانه میرسید به شدت خسته اید و دوست ندارید روز تمام شود و باز فردا به سر کار بروید… وقتش رسید :

وقتیش رسیده تصمیمی بگیری که زندگیتان تغییر کند

شاید اگر بین افراد موفق بگردید به مواردی بر بخورید مانند دانشجویی که توانسته پروژه دانشجویی خوبی ارائه دهد و با کارخانه ای قرارداد میلیاردی ببندد, خب؟ شما هم حتما میگید چه کار خوبی از فردا شروع کنم درس خوندن شاید یه قراردادی هم من ببندم و این همان اشتباهی است که اکثر ما دچارش میشویم…

پروژه و قرارداد و میلیارد و … برای اون دانشجو بود. در مسیرش بود او دوست داشت هرروز درس بخونه , براش مهم نبود قرارداد ببنده یا نه حتی بعد از اخد قرارداد باز از فردا روی پروژه دیگری شروع به کار میکنه چون کارش عشقشه , دوست داره…

نمونه بارز آن استیو جابز است. ریچارد برانسون است و هر فردی را که میشناسید و موفق شده و الان یک زندگی فوق العاده چشمگیری دارد.

اگر نمیدانید چی دوست دارید, فقط یه کاری رو شروع کنید تا بفهمید چی دوست دارید. همیشه توی کار گزینه های بهتری پیدا میشه تا از بیرون فقط با فکر کردن.

شما میتوانید هر روز به طور رایگان در زندگیتان تغییراتی باعث شوید و رشد کنید فقط و فقط اگر بتوانید کاری را که دوست دارید انجام بدید.

 4. چطور کار کنیم؟
اگر کارتان ,حرفه تان را دوست داشته باشد احتمال اینکه تا چند سال آینده یک فرد موفقی در حوزه کاریتان شوید زیاد است. آیا مایلید کلید موفقیت را بدانید؟ خیلی راحت تر از چیزی است که فکر میکنید…

    هیچ کاری ایده آل نیست, حتی شغل رویایی تان اما همیشه باید در کارتان چیزی باشد که هیجان داشته باشه

شما باید کارتان را دوست داشته باشید تا بتوانید کار کنید. برای مثال تام فرد طراح مد فوق ستاره ها میگوید : “من عاشق کارم هستم. من کار نمیکنم انگار همش تفریح برام, هرروز ذوق و شوق دارم برم سر کارم, من حتی اگر پولی بابت طراحی لباس نگیرم باز میام سر کار و با همکارام ایده پردازی میکنم و کارم رو ادامه میدم”

شما اگر کارتان را دوست داشته باشید وارد “جریان” میشوید. هر مشکلی که در سر راهتان قرار بگیرد به دید یک مسئله برای پیدا کردن جواب آن خواهید بود نه یک بهانه خوب برای تعطیل کردن کار.
افراد موفق عاشق مشکلات کاریشان هستند, زیرا میدانند با حل کردن آن یک قدم بیشتر در حوزه کاریشان مهارت کسب خواهند کرد.

شما میتوانید به طور کاملا رایگان هر روز کار کنید, کاری را که دوست دارد…به شرطی که در جریان باشید.

ادامه دارد …

این چند وبسایتی که میخواهند شما را باهوش تر کنند


از محتوای بی خاصیت اینترنتی و شبکه های اجتماعی خسته شدید؟ دنبال جایی میگردید که علارغم گذر وقتتان پای اینترنت حداقل سودی برایتان داشته باشد؟ این وبسایت ها به همین منظور ایجاد شده اند

16 وبسایتی که با هدف باهوش تر کردن شما دایر شده اند :
Digital Photography School عاشق عکاسی هستید؟ یا حداقل میخواهید مهارت های عکاسی تان را پرورش دهید؟ این وبسایت به صورت کاملا رایگان به شما کمک خواهد کرد + فروم های فعالی در این وبسایت وجود دارند که میتوانید تمامی سوالاتتان را با عکاسان حرفه ای و آماتور دیگر در میان بگذارید (البته به زبان انگلیسی)

Duolingo –  میخواهید زبان انگلیسی یاد بگیرید؟ اما از آموزش های آکادمیک و خسته کننده بیزارید؟ این وبسایت شما را شگفت زده میکند با یک بازی هیجان انگیز و اعتیادآور و باحال (حتی اگر نوآموز باشید !) این وبسایت نه تنها برای افراد نوآموز کاملا مفید است، بلکه برای افراد حرفه ای و مسلط به زبان انگلیسی آموزش هایی در حد دانشگاه و کاملا رایگان دارد… برای زبان وبسایت BBC Languages را هم امتحان کنید.

Factsie – آیا میدانستید یک مارمولک شاخدار از عصر دایناسور های میتوانست از چشمانش خون پرتاب کند؟ اگر عاشق دنیای عجایب باستان و علمی هستید، این وبسایت جالب شما را با مطالب و آموزش های فوق العاده سرگرم کننده با دنیای عجایب باستانی و علمی آشنا میکند.

Freerice – زبان تان را همزمان با تهیه خوراک برای افراد گرسنه تقویت کنید. این وبسایت توانست با مدت کوتاهی که وارد دنیای اینترنت شده حسی خوب در بین کاربرانش ایجاد کند. شما همزمان که در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید،برای مردم گرسته اطراف جهان خوراک تهیه میکنید !
 
Gibbon عاشق برنامه نویسی و دنیای کدنویسی هستید؟ این وبسایت برای شماست. در این وبسایت تمام برنامه نویسان حرفه ای و آماتور دنیا دور هم جمع شده اند و جدیدترین منابع علمی و کشف ها و ابداع های دنیای برنامه نویسی iOS را برای هم به اشتراک میگذارند.

Instructables – اگر دوستدار رشته های مکانیک و طراحی صنعتی هستید یا کلا دوست دارید از ساز و کار همه چیز سر در بیاورید این وبسایت شما را با ساختن هرچیزی از توپ تنیس تا ساختن یک خانه چوبی آشنا میکند. شما نیز اگر میتوانید سازه ای بسازید میتوانید با دوستانتان در این وبسایت به اشتراک بگذارید.

Investopedia  – هرآنچه را که از دنیای سرمایه گذاری نیاز دارید در این وبسایت پیدا خواهید کرد.

Khan Academy  – در این وبسایت نه تنها با یک عالمه چیز جدید آشنا خواهید شد و مهارت ها و علم ها بروز فراخواهید گرفت بلکه میتوانید آنها را تمرین کنید و در هرکدام ماهر شوید.

Lifehacker در این وبسایت جذاب شما میتوانید مقالات، نکات و آموزه هایی برای بهبود سطح کیفیت زندگی پیدا کنید

Lumosity افزایش مهارت ها و کارایی مغز با بازی های جالب و سرگرم کننده و ساخته شده توسط دانشمندان این حوزه. شما در این وبسایت میتوانید حتی برنامه تقویت کارایی مغز خود را نیز ثبت کنید، حافظه خود را تقویت کنید و تمرکزتان را با بازی های مهندسی شده افزایش دهید.

Quora – شما در این وبسایت هر سوالی دارید میتونید از متخصصین بپرسید + میتوانید تمام سوالات افراد از جمله بهترین روش بالا بردن بهره وری تا بهترین غذای دنیا که جواب داده شده را هم بخوانید.

Recipe Puppy – نمیدونید چی بپزید؟ هرچیزی تو خونه دارید رو در این وبسایت لیست کنید تا یک عالمه دستور تهیه غذا های مختلف از ملل مختلف با مواد اولیه در دسترستان به شما بدهد. این وبسایت توسط مردم و برای خود مردم تهیه شده است و هر روز دستور غذاهای جدید بارگذاری میشود.

Spreeder – این وبسایت رایگان یک نرم افزار آنلاین برای افزایش مهارت تند خوانی است. فقط کافی است یک متنی را به آن بدهید و بقیه کارها را خودش انجام میدهد.

StackOverflow – یک وبسایت سوال و جواب برای برنامه نویسان، در واقع بهترین دوست کد نویس ها.

TED-Ed یکی از مفید ترین و کاربردی ترین وبسایت ها که حتی 1 ثانیه از وقتتان نیز در این وبسایت تلف نخواهد شد. اینو وبسایت به منظور ساده سازی علوم (کامپیوتر، فیزیک، بازاریابی، فروش و …) در قالب انیمیشن میخواهد اطلاعات شما را کاملا رایگان افزایش دهد. این یکی را از دست ندهید…
 
VSauce – این وبسایت عجیب یک کانال در یوتیوب است که شما را با عجایب باورنکردنی این دنیا و تمام اطلاعات مفید دیگر آشنا میکند. چه اتفاقی خواهد افتاد اگر کره زمین دیگر نچرخد؟ چرا حوصله ما سر میرود؟ و …

چرا افراد موفق هیچ اعتقادی به شانس ندارند؟

  
  ” من فردی ماجراجویی هستم. همیشه به دنبال خطر کردن و ریسک هستم تا تجربه های جدیدی در زندگی بدست بیارم و البته بدست هم آورده ام. اما این تفکر تبدیل به عادت ام شده است که همیشه بدنیال چیزهای جدید باشم،فرصت، ماجراجویی و … اما در کنار نگاه به روبرو، نگاهی به پشت سرم نیز می اندازم، اینکه چطور به انیجا رسیدم برای عجیب است. اینکه چطور از پس چنین شرایط خطرناکی با تلاش سخت توانسته ام عبور کنم برایم باورنکردنی است… زمانی که هیچ چیزی سر جایش نبود، هیچ کَس فکرش را هم نمیکرد زمان مناسبی برای شروع باشد… اما علارغم نامساعد بودن شرایط توانستم با سخت تلاش کردن از آن عبور کنم ” __ محمد علی کلی (قهرمان و اسطوره بوکس جهان – 1942)

 ممکن است در زندگی اشتباهات مضحکی انجام داده باشید، مانند از دست دادن پول زیاد یا کاری با درآمد عالی یا یک دوست. اشتباهاتی که چنان زندگی شما را در هم میریزد که گاهی با خود فکر میکنید “… از کجا شروع کنم… چطور شروع کنم… اصلا میشه؟” بله، همه ماهایی که میخواهیم زندگی متفاوتی داشته باشیم اینچنین شرایطی را تجربه کرده ایم، شاید الان هم در حال تجربه آن باشیم…

اما یک خبر خوب : همیشه یک دلیل خوبی در پس هر شرایط بد وجود دارد… شانس. منظور از شانس تاس ریختن نیست، بلکه خلق کردن شانس خودتان است. کاری که افراد موفق در اعماق شکست های زندگیشان انجام میدهند و شکست را تبدیل به بزرگترین سکوی پرتاب زندگی شان میکنند. آنها ریسک های بزرگی انجام میدهند و زمانی که ریسک هایشان شکست میخورد و تمام تصوراتشان نابود میشود… آنها خودشان با تلاش خودشان آنرا تبدیل به موفقیت میکنند، خودشان شانسی را که منتظرش بودند خلق میکنند.

معمولا گفته میشود “شانس یعنی زمانی که فرصتی، نیاز به آمادگی از قبل دارد.” شاید این گفته درست به نظر برسد اما افراد موفق، قهرمانان و تمام آنها که نامشان در تاریخ ماندگار شده، هرگز به این جمله باور ندارند، زیرا آنها میدانند هر فرصتی که پیش بیاید آنها از دست نخواهند داد حتی اگر برای آن آماده نباشند وارد آن خواهند شد و آنرا تبدیل به بهترین فرصتی میکنند که اگر خوش شانس بودند ممکن بود برایشان خلق میشد.

دقیقا به همین خاطر است که برای اکثر افراد، یک فرصت جدید به معنی نا امیدی است.
چند لحظه راجع بهش فکر کنید… چقدر ریسک پذیر هستید؟ چقدر تاحالا از جایگاهی که داشتید فراتر رفتید؟ چقدر تاحالا با افراد غریبه صحبت کردید و آشنا شدید و از عدم پذیرش نترسیدید؟ چقدر تا به حال فرصت های بزرگ به شما پیشنهاد شده اما احساس کردید برایش آماده نیستید یا لیاقتش را ندارید از دست دادید؟ چقدر تابه حال آرزوی داشتن زندگی بهتری را داشتید اما هیچ اقدامی برایش انجام ندادید؟

جواب واضح است : خیلی.

افراد موفق زمانی تغییرات شگرف در زندگیشان پدیدار شد که شکست درست در مقابل چشمانشان بود و سایه به سایه آنها را همراهی میکرد. زمانی که احساس ناامیدی از وجودشان بیرون نمیرفت. زمانی که دیگر به سیم آخر میزنند و میگویند “دیگه تموم شد. هر اتفاقی بخواد بیافته. من دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم. من ادامه میدم…”

زمانی که استیو جابز ،موسس شرکت اپل، از شرکتی که خودش موسس آن بود اخراجش کردند… بزرگترین تغییرات در زندگی اش ایجاد شد. زمانی که احساس ناامیدی سراسر وجودش را گرفته بود، زمانی که دیگر هیچ چیز برای از دست دادن نداشت… او شرکت نِکست و بعد شرکت پیکسار را تاسیس کرد و بعد از چند سال مجددا به شرکت اپل بازگشت.

رابرت کیوساکی، نویسنده کتاب های پرفروش پدر پولدار پدر بی پول، درست زمانی موفق شد که ناامیدی و شکست پس از چندین سال تلاش بر سرش خراب شده بود. او کتابی را که نوشته بود هیچ انتشاراتی آنرا برای چاپ قبول نکرده بود و همه دست رد به سینه اش زده بودند اما رابرت، خودش شانسی را که منتظرش بود خلق کرد… او خودش انتشاراتی را تاسیس کرد و کتابش را تحت انتشارات خود با نام پدر پولدار به چاپ رساند و درست همین شکست تبدیل نقطه عطفی در زندگی اش شد و کتاب او را به یکی از 5 کتاب پرفروش مدیریت مالی شخصی دنیا تبدیل کرد.

این دقیقا دلیلی است که فرد معتاد درست قبل از درمانش باید خودش از شرایطش ناراضی باشد، این دقیقا دلیلی است که میگویند نیاز مادر اختراع است، این دقیقا دلیلی است که میگویند تاریک ترین زمان شب درست چند دقیقه قبل از اولین روشنایی روز است.

برای مثال زمانی که اوج شرکت های آنلاین در آمریکا و اروپا بود سیل سرمایه گذاری ها روانه شرکت های آنلاین شد و با چند سرمایه گذاری بزرگ تعداد زیادی از سرمایه گذاران سرمایه شان را از دست دادن … این دقیقا همان دلیلی است که بعد از آن نسل جدیدی از شرکت ها بوجود آمد که تغییرات بزرگی در دنیای مجازی بوجود آوردند برای مثال :

    اینترنت 2 یا Web 2.0 در زمان فروپاشی حباب دات کام خلق شد.
    شبکه های اجتماعی خلق شدند : لینکد این و فیسبوک و توییتر .
    تلفن های همراه هوشمند مانند iDevice اپل خلق شد, گوگل خلق شد و سیستم عامل اندروید اختراع شد.

دقیقا ابزارهایی خلق شدند که امروزه کارآفرینان جوان از آنها برای کارآفرینی استفاده میکنند و تکنولوژی را به کارآفرینی بسط دادند…
زندگی همواره دو مسیر در اختیار هرکدام از ما میگذارد : مسیر اولی نیاز به حداقل تلاشمان دارد : یک شغلی داشته باشیم، یک درآمد معمولی، یک ماشین قسطی و چند دوست هم سطح خودمان.
مسیر دومی ریسک بیشتری دارد : اتفاقات را بپذیریم، چالش های متفاوت و سختی را متحمل شویم، از چندین شکست پی در پی رنج ببریم، هرآنچه مارا نکشد قوی ترمان کند، و بلاخره موفق شویم و پاداشمان که همان رویایمان است بدست اوریم.

شما اگر مسیر دوم را انتخاب کنید …از الان باید بدانید که سختی زیادی خواهید کشید، نا امیدی هایی خواهید داشت. اما برخلاف آنچه تصور میکنید، ارزشمندترین دوران ،دوران سختی و ناامیدی خواهد بود. زمانی که واقعا ناامید شدید، زمانی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارید، زمانی که واقعا میخواهید ریسک کنید و به هر فرصتی جواب بله بدهید، زمانی که دنیا پاداش شما را میدهد : موفقیت.

8 دلیلی مهم برای اینکه باید از امروز مستقل باشید


جدای از خواسته ی ما، زندگی خود به خود ما را به سمت داشتن استقلال بیشتری هدایت میکند.
از زمانی که از پدر و مادرمان جدا میشویم هر محدودیتی که باعث میشد با زندگی واقعی آشنا نشویم، آشنا میشویم و بیش از پیش به اهمیت استقلال یابی و مستقل شدن پی میبریم.

از طرفی بعضی از افراد خودشان برای خودشان محدودیت هایی تعیین میکنند و هیچوقت به معنی واقعی کلمه در زندگی رشد نمیکنند… اما ارتباط زیادی بین موفقیت در زندگی و مستقل بودن یک فرد وجود دارد به همین علت موفقیت یکی از دستآورد های مستقل شدن میتواند باشد.

شما در این مقاله 8 دلیل اصلی برای مستقل شدنتان میخوانید. مستقل شدن/بودن در اینجا در تمام جنبه های زندگی نیز صادق است از جمله استقلال مالی، شغلی، عاطفی، ایمان و باوری.

 8 دلیل مهم برای اینکه باید از امروز مستقل باشید

1. استقلال شخصی اعتماد به نفس شما را چند برابر میکند

افراد مستقل مهارت و اعتماد به نفس بیشتری در هنگام مواجه با مشکل در زندگی خود دارند. دلیل آن میتواند این باشد که این افراد آمادگی بیشتری دارند که اقدامی صورت دهند تا اینکه منتظر پشتیبانی و یا اجازه از دیگران بمانند.

مستقل بودن به معنای آن است که شما علاقه بیشتری به امتحان کردن چیزهای جدید خواهید داشت به جای اینکه توقع و انتظارات دیگران را جواب دهید. یعنی شما تجربیات بیشتری نسبت به یک فرد وابسته خواهید داشت. این تجربیات به مرور زمان باعث خواهند شد اعتماد به نفس شما نسبت به اموراتی که در آنها تجربیات بیشتری دارید افزایش پیدا کند.

برای کارآفرینان ،این اعتماد به نفس میتواند ذهن شما را بگشاید و دیدی وسیع تر به شما بدهد تا بتوانید ریسک های بزرگتری را انجام دهید که به معنای پاداش بزرگتر نیز هست.
 
2. وابستگی کمتر به دیگران

افراد کمتر مستقل تمایل بیشتری به تکیه کردن بر دیگران دارند.
دلیل چنین اقدامی میتواند این باشد که این افراد نمیخواهند که مجبور باشند خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند و یا شهامت آنرا ندارند در زندگی خودشان با مشکلات به تنهایی روبرو شوند بدون اینکه شخصی کنار آنها باشد.

داشتن چنین شخصیتی میتواند شما را تبدیل به یک فرد نیازمند میکند.
افراد مستقل در نظر مردم بیشتر قابل احترام اند و مردم تمایل بیشتری برای برقراری ارتباط با آنها دارند زیرا احساس میکنند هر زمانی کمک خواستند این افراد (مستقل) میتوانند به آنها کمک کنند.

نیازمند بودن یا تکیه کردن به دیگران اقدامی است که مردم گرایش بیشتری به آن دارند؛ مستقل بودن میتواند برای شما احترام و پذیرش عموم را نیز به ارمغان بیاورد.

3. استقلال عاطفی استرس را کاهش و خوشبختی را افزایش میدهد

استقلال عاطفی به معنای آن است که شما اکثر تصمیمات شخصی و چالش ها زندگیتان را خودتان بدون شرکت دادن دیگران در آن حل میکنید و پیش میروید.

استقلال عاطفی بیشتر داشتن باعث میشود کمتر عذاب کشیدن و نا امیدی نیز هست. زیرا تا زمانی که نیاز ندارید دیگران نیازهای احساسی و عاطفی شما را رفع کنند چنین قدرتی برای ناامید کردن شما را نیز به آنها نمیدهید.

البته پذیرش اجتماعی برای یک شخصیت سالم مهم است اما شما میتوانید با استقلال عاطفی بیشتری مورد پذیرش واقع شوید.

4. استقلال مالی به معنای داشتن آزادی و احساس دستآورد است

زمانی که صحبت از مستقل بودن میشود، هیچ حسی بهتر از پرداخت هزینه های شخصی توسط خود شخص نمیتواند او را ارضا کند. قابلیت پرداخت هزینه های شخصی وابستگی شما را به خانواده, دوستان و … را کاهش میدهد.

استفلال مالی یعنی : شما کنترل کاملی بر روی دخل و خرجتان دارید و به هیچکسی جوابگو نیستید.

هرچقدر بیشتر یادبگیرید استقلال مالی داشته باشید، کمتر استرس خواهید داشت زیرا شما کنترل کاملی بر روی خروجی مالی تان دارید.

 5. تصمیم گیری بهتر

مستقل بودن، تصمیم گیری را به شدت آسان میکند.
زیرا شما قبول میکنید تنها فردی هستید که تحت تاثیر تصمیماتتان قرار میگیرید.

اما اگر استقلال کمتری داشته باشید و وابستگی بیشتری به دیگران برای پشتیبانی عاطفی و مالی باعث خواهد شد تصمیم گیری برای شما جزو سخت ترین کارها باشد. زیرا همیشه باید جدای از فکر کردن در مورد تصمیم درست باید راجع به اینکه تصمیم شما چه تاثیری بر دیگران خواهد داشت و چه واکنشی نسبت به تصمیم شما نشان خواهند داد.

البته کاری انسان دوستانه است که قبل از تصمیم گیری اثر آنرا بر روی اطرافیان نیز در نظر بگیرید (دید بلند مدت داشته باشید) اما اگر باعث نشود ترس شما نسبت به واکنش آنها تصمیم بگیرد…

 6. رشد شخصی و خلاقیت

مستقل شدن به عنوان هدف میتواند باعث رشد در جنبه های مختلف زندگیتان باشد.
برای مثال استقلال عاطفی میتواند باعث رشد و افزایش کیفیت روابط شما با دوستان ،خانواده و… شود. شما کنترل بیشتری بر روی احساساتتان خواهید داشت و داشتن یک ذهن مستقل و آزاد این امکان را به شما میدهد که از تمام ابعاد وجودیتان استفاده کنید، استعدادهایتان را کشف کنید و آنها را شکوفا کنید.

 7. وسیع تر کردن افق دید

بیشتر مستقل شدن به معنی داشتن آمادگی و آزادی بیشتر برای آشنایی با افراد جدید و بدست آوردن تجربیات نو. بدین معنا که شما دیدی وسیع تر نسبت به امورات و روابط بدست خواهید آورد که دلیل آن داشتن تجربیات و درک از جهان بیشتر به نسبت قبل است.

یکی از مهم ترین دلایل موفقیت کارآفرینان نیز کشف فرصت ها است. زیرا آنها نگرش و دیدی وسیع تر پیدا کردند و میتوانند فرصت هایی را مشاهده کنند که قبلا کسی متوجه آنها نبوده است (اینجا را بخوانید)

 8. ارزش گذاری به خود و افزایش عزت نفس

هرچقدر بیشتر مستقل باشید, عزت نفس تان به همان نسبت افزایش پیدا خواهد کرد و ارزش گذاری به خودتان نیز بیشتر میشود. زیرا شما هرچقدر تجربیات بیشتری بدست آورید، افق دید وسیع تری پیدا کنید ،ارزش کلام بالاتری نیز بدست خواهید آورد و از طرفی دیگر به هر میزان استقلال مالی, عاطفی, شخصیتی، شغلی و اجتماعی بدست آورید، به همان نسبت دستآوردهایتان نیز افزایش پیدا میکند که نسبت مستقیم با عزت نفس تان دارد در نتیجه عزت نفس تان نیز افزایش پیدا میکند.

چطور یک تماس تلفنی میتواند شما را پولدار کند؟


اکثرمان فراموش کردیم تماس تلفنی شخصی داشته باشیم.
اصلا چرا باید داشته باشیم؟ وقتی میتوانیم پیامک بزنیم، ایمیل بفرستیم و اصلا با خانواده و دوستان نزدیکمان در رابطه هستیم کافی است…

خب، به عقیده توماس کارلی (Thomas Corley) شاید لازم است انجام دهیم،چون همین یک تماس تلفنی میتواند ما را پولدار کند !
کارلی نویسنده کتاب “عادات ثروتمند : عادات روزانه افراد ثروتمند” که قبلا در این مقاله (10 عادتی افراد ثروتمند دارند و شما هم برای ثروتمند شدن باید داشته باشید) خلاصه کتابش را خواندید، 5 سال از عمرش را صرف زیر نظر گرفتن رفتار و عادات افراد هم موفق و هم ناموفق کرده است.

سپس، کتابی با عنوان عادات ثروتمند منتشر کرد و نتایج تحقیقاتش را در آن به رشته تحریر درآورد. در کتاب عادات ثروتمند، کارلی عادات را به دو دسته تقسیم میکند : عادات ثروتمند / عادات فقیر و توضیح میدهد که هیچ عادتی بین این دو وجود ندارد ! یا عادت شما ،شما را ثروتمند میکند، یا فقیر.

یکی از عادات ثروتمند، به سادگی برقرار کردن تماس های تلفنی است.

به عقیده کارلی، 80% افراد ثروتمند مرتبا تماس های تلفنی به منظور تبریک تولد، احوال پرسی و دعوت به رویدادها برقرار میکنند، در مقابل افراد فقیر که تنها 11% آنها تولد آشنایانشان را تلفنی تبریک میگویند، 26% فقط برای احوال پرسی به آشنایانشان زنگ میزنند و فقط 3% افراد فقیر بابت مناسب هایی مانند سالگرد ازدواج، تولد فرزند و رویدادهای مهم زندگی دیگران، به آنها تلفنی تبریک میگویند.

این ارقام اصل مهمی را از زندگی ثروتمندان آشکار میکند :

افراد ثروتمند به روابطشان اهمیت زیادی میدهند و معتقدند روابط آنهاست که به آنها کمک میکند به جایی که میخواهند برسند.

حتی افراد ثروتمندی هم که با کارلی مصاحبه داشتند، 88% آنها موافق این جمله بودند که روابطشان، اهمیت زیادی برای موفقیت های تجاری شان دارد و 68% آنها نیز گفته اند که از آشنا شدن با افراد جدید خوشحال میشوند.

کارلی، خود نیز با ایجاد این عادت ساده در خود توانست در سال اول 60$ هزار دلار به درآمدش بیافزاید و در سال دوم 401$ هزار دلار سرمایه جذب کند.

آیا زنگ زدن به دوستان و آشنایان قدیمی تان هزینه زیادی برای شما خواهد داشت؟ مطمئنا نه، اما ارزشش را دارد.

 

تماس چشمی در ارتباطات یعنی همه چیز


زمانی که با مردم در حال صحبت هستید، یک تماس چشمی استراتژیک، قدرت این را دارد که فکر طرف مقابلتان را در مورد شما عوض کند.

اگر بخواهید برای برقراری ارتباط و یک سخنرانی کردن خوب چه در جمع چه در مقابل یک نفر، اگر بخواهید یک ارائه ی عالی و بی نقص بدهید و کاری کنید دیگران همان چیزی را فکر کنند که شما میکنید، اگر بخواهید ایده ای در جمع بدهید و بخواهید دیگران جواب مثبت به ایده شما بدهند و مهم تر از همه اگر بخواهید برای این منظور فقط و فقط یک مهارت یاد بگیرید آن مهارت قطعا : برقراری تماس چشمی استراتژیک، خواهد بود.

تنها زحمتی که بدست آوردن یک تماس چشمی حرفه ای و استراتژیک نیاز دارد ،کمی تمرین است…

تحقیقات نشان داده : در کارتونی که توسط دانشجویان دانشگاه کرنل ساخته شده بود، یک خرگوش باید یک جعبه هویج بردارد. دانشجویان این دانشگاه 2 نسخه از این کارتون را ساخته بودند؛ در یکی از نسخه ها خرگوش زمانی را وقف نگاه کردن به جعبه شماره 1 میکند و در نسخه دوم خرگوش مستقیم به بیننده نگاه میکند و با انگشتش به جعبه شماره 2 اشاره میکند.

بعد از آزمایش ،افرادی که این کارتون را دیده بودند بعد از برگشت از محل تحقیقات هنگامی که در دو جعبه مشابه آنچه در کارتون دیده بودند به آنها هویج تعارف میشد ،78% جعبه شماره 2 را انتخاب کردند (جعبه ای که خرگوش درون کارتون به آنها نگاه کرده و با انگشت اشاره به جعبه شماره 2 اشاره کرده)

آنها نتیجه آزمایش را چنین بیان کردند : ایجاد ارتباط چشمی با بیننده حتی از تلوزیون قدرت زیادی در ایجاد احساس و واکنش در طرف مقابل دارد.

پس اگر میخواهید یک ارتباط خوب با طرف مقابلتان یا حضار ایجاد کنید باید یک تماس چشمی خوب و استراتژیک برقرار کنید.

اما برای شروع فقط به چشم های آنها نگاه کنید، همین و بس.

10 دلیل وجود دارد، برای اینکه ارائه دهنده همیشه و هر چند وقت یکبار باید تماس چشمی با تک تک حضار و یا طرف مقابل صحبتش برقرار کند :

1. تمرکز چشمانتان، دقت تان را افزایش میدهد. زمانی که چشمان شما یک تصویر بزرگتری را نگاه میکنند، تصاویر بزرگتر و بیشتری برای مغز میفرستند تا تجزیه تحلیل کند و این کار دقت لازم برای ادامه صحبت را از شما خواهد گرفت.

2. زمانی که در برقراری تماس چشمی با طرف مقابلتان ناکام می شوید (ترس, خجالت …) شما کمتر فردی جذاب, با ابهت و قابل اعتماد به نظر می آیید.

3. زمانی که در هنگام صحبت در چشمان طرف مقابلتان نگاه نمیکنید، آنها نیز تمایل کمی در نگاه کردن به شما نشان میدهند و زمانی که به شما نگاه نکنند و شما صحبت کنید بدون شک افکارشان متوجه چیزهای دیگری خواهد شد و کاملا به چیزهایی که گفتید دقت نخواهند کرد.

4. زمانی که دقیق به چشمان طرف مقابل نگاه میکنید و صحبت میکنید، شما دقیقا درحال انتقال حس باور و متقاعد شدن هستید. یکی از قدرتمند ترین تعاریف برقراری ارتباط, توانایی انتقال باور و متقاعد سازی است.

5. زمانی هنگام صحبت به چشمان طرف مقابل نگاه میکنید, آنها بیشتر مایلند به شما نگاه کنند, بیشتر تمایل دارند به شما گوش بدهند، بیشتر تمایل دارند تا از شما خرید کنند.

6. قابلیت برقراری تماس چشمی با طرف مقابل حتی بدون نیاز به صحبت و تعریف از خود میتواند حس اعتماد بالایی در طرف مقابل از شما ایجاد کند.

7. زمانی که شنونده شما احساس میکند صورت آنها توسط چشم های شما بررسی میشود، تمایل بیشتری به برقراری ارتباط با شما خواهند داشت. آنها احساس میکنند باید احساساتشان را نسبت به صحبت های شما با شما در میان بگذارند زیرا شما به آنها از طریق صورتشان اعلام علاقه مندی کرده اید.

8. شنونده شما از یک شنونده غیرفعال و خاموش تبدیل به یک شنونده فعال میشود. مونولوگ شما حالت دیالوگ هایتان را میگیرد و حالت صورت آنها دقیقا با احساسات درون جمله بندی شما تغییر میکند.

9. برای داشتن یک دیالوگ خوب با شنونده تان، شما باید به سیگنال های دریافت شده از طرف مقابلتان پاسخ دهید. اگر احساس ناراحتی میکنند ،شما نیز این حس را از طریق تن صدا و نگاه مستقیم به چشمانشان (برای انتقال بیشتر احساس) این حس را انتقال دهید.

10. زمانی که به چشمان طرف مقابل نگاه میکنید بعد از 3 تا 5 ثانیه ،سرعت صحبت هایتان کمتر میشود. این یعنی صدای شما تاثیرگذار تر خواهد شد و کنترل کامل بر روی صدایتان را بدست خواهید آورد. یکی از قدرتمندترین ابزارهای سیاست مداران در سخنرانی همین روش است.

 برقراری تماس چشمی با دیگران هنگام صحبت کردنتان یا صحبت کردنشان , این احساس را به آنها میدهد که آنها برای شما اهمیت دارند, صحبته هایشان توسط شما شنیده میشود. اما در واقعیت شما کار خاصی برای جلب نظرشان انجام نمیدهید تنها کاری که میکنید یک دریچه انتقال احساس قدرتمند بین چشمان شما و آنها ایجاد میکنید.

7 قانون تیم سازی برای انجام کارهای بزرگ تیمی در کارآفرینان پیشرو باورس


ما زمای به دنبال ساختن یک تیم هستیم، که میخواهیم به کمک یکدیگر کاری بزرگ انجام دهیم. هرچقدر کار ما بزرگتر و مهم تر باشد، تیمی که نیاز دارید ماهر تر و حرفه ای تر باید باشد.


اما چطور؟ از کجا این افراد را پیدا کنیم؟ چه معیار سنجشی داشته باشیم و چطور عملکرد تیم مان را بسنجیم؟ برای این امر ما لیستی از قوانین تیم سازی مهم، که هر تیم بزرگی در دنیا از آنها پیروی میکند را برای شما آماده کردیم ایم.

 اگر به دنبال هدفی بزرگ هستید، تیم بزرگی هم باید داشته باشید.
البته اگر ازین قوانین پیروی کنید…

 
» قانون شماره یک
افراد فوق العاده را استخدام کنید
اگر افراد حرف گوش کن، ساکت و بی خطر را استخدام کنید، به شما قول میدهیم خیلی زود به نتایج افتضاحی دست پیدا خواهید کرد.

اگر هدفی بزرگ و به دور از افکار کوچک دارید، باید تیمی داشته باشید که اعضای آن دارای افکاری بزرگ و خلاق و خطرپذیر باشند. تیم شما به اندازه افراد اعضای آن خوب خواهد بود. حتی اگر لازم است افرادی باهوش تر از خودتان استخدام کنید. (همانطور که آگلیوی اینجا توصیه کرد)

» قانون شماره دو
به تیم تان اعتماد کنید
این یک قانون تیم سازی مهم است : شما افراد فوق العاده را استخدام میکنید در تیم تان و به آنها اعتماد میکنید تا کارهای مهم انجام دهند. شما نباید هردقیقه وارد کار انها شوید و از آنها پرس و جو کنید و بخواهید کارها را طوری که خودتان میخواهید پیش ببرند.

وظیفه شما دادن هدف به آنهاست و وظیفه آنها تحقق هدف است.
اینکه از چه راهی و چطور قرار است وظیفه شان را انجام دهند، زیاد به کار شما مربوط نمی شود.

 » قانون شماره سه
خوراک نبوغ به تیم تان تزریق کنید
اگر افراد بااستعدادی در تیم تان دارید، به آنها فرصت استفاده از استعدادشان را بدهید. برای آنها شرایط شکوفایی و بروز استعدادشان را بدهید. کمک شان کنید رشد کنند. اجازه دهید خارج از چهارچوبی که میخواهند فکر کنند.

هرچقدر تیم تان را محدودتر کنید، از نتایج بزرگ فاصله خواهید گرفت.
این قانون مهم در شرکت بزرگ گوگل اجرا میشود. چطور؟ گوگل به کارمندان خود اجازه میدهد 20% از وقت شان را به انجام کارهایی که دوست دارند اختصاص دهند. مهم نیست در راستای اهداف شرکت باشد یا نه… فقط کاری که علاقه دارند.

» قانون شماره چهار
تمام ایده ها را ارزشدهی کنید
به تک تک اعضای تیم تان باید گوش کنید. کاری کنید در همفکری شرکت کنند. آنها را در بحث درگیر کنید. اجازه ندهید از اظهار ایده شان ترسی داشته باشند.

تشویق شان کنید تا فعالیت کنند. حتی اگر نظر و ایده جالبی مطرح نکردند، مشارکت شان را قدردانی کنید و از آنها بخواهید هربار ایده های بهتری ارائه کنند. در فایل های صوتی «مدیریت به زبان ساده» که در باشگاه فکرسازی برای اعضا ارسال میشود، ایده های خوبی در این زمینه بدست خواهید آورد.

» قانون شماره پنج
یک مثال بارز، از یک عضو تیم عالی باشید
فقط تعریف کردن از تیم خوب و ویژگی هایش برای اعضای تیم تان کافی نیست. شما باید بهترین عضو تیم تان باشید، این را باید تمام اعضای تیم تان با وضوح کامل ببینند و درک کنند که شما عضو نمونه هستید.

اینکار نفوذ و تاثیرپذیری کلام شما را نزد افراد تیم تان افزایش میدهد و همیشه مثال از یک عضو عالی در ذهن آنها نقش خواهد بست که سعی کنند به آن نزدیک شوند.

» قانون شماره شش
یک تیم، خارج از محل کار هم تیم است
تحقیقات اخیر نشان داده، اعضای تیم هایی که بعد از ساعات کاری و خارج از محل کار هم با همدیگر در ارتباطند، به نسبت دیگر تیم ها عملکرد بهتری دارند.

زیرا با شناخت بیشتر یکدیگر، درک و همپوشانی بیشتری با همدیگر خواهد داشت و همین امر باعث میشود و تعارض و سوءتفاهم کمتری در اعضای تیم ایجاد میشود. پس در هنگام کار، صحبت های غیرکاری را متوقف نکنید، اجازه دهید اعضای تیم تان بیشتر همدیگر را بشناسند و تعامل بیشتری با همدیگر داشته باشند.

» قانون شماره هفت
قدردانی تان علنی کنید
اجازه دهید اعضای تیم تان بدانند چه زمانی عملکرد خیلی خوبی داشتند.

اجازه بدهید احساس کنند با ارزش هستند. کمک شان کنید عزت نفس بیشتری پس از کار تیمی داشته باشند و از بودن در تیم، احساس مفید بودن کنند و بدانند تلاش شان بی هدف نیست و در مسیر هدفی مهم، حرکت میکنند.

سخن آخر؛
معمولا داشتن یک تیم خوب، کار‌ آسانی نیست.
چون یک تیم خوب، قابل خریدن، نیست. یک تیم خوب، چیزی آماده برای استفاده نیست. شما باید یک تیم خوب را بـــسازید و آنرا رشد دهید. بعضی وقت ها کارهای خوب پیش میرود و بعضی وقت ها کارها خوب پیش نمیرود. چیزی که مهم است، تجربه زندگی تیمی است.

چرا رویا های شما فقط یک رویا نیستند؟


با ارزش ترین چیزی که در زندگی میتوانید داشته باشید، رویا هایتان هستند…

رویاهای شما منحصر به فرد هستند، هیچکسِ دیگر به جز شما نمیتواند آنها را داشته باشد، برای هرکسی هرطوری هم آنها را شرح دهید مثل شما آنرا نخواهند فهمید و درک کرد.

برخلاف چیزهای دیگری که در زندگی می آیند و میروند… رویا ها هیچوقت نمی روند.
رویاها می آیند و تا زمانی که آنها را تبدیل به واقعیت نکرده باشید نمی روند. رویاهایی که به واقعیت تبدیل نشده اند تا آخر عمر با شما همراه خواهند بود.

یک جورایی زندگی شما میتواند در دو کلمه رویاهای شما خلاصه شود.
در آخر زندگی تان میتوانید تنها یک تصویر از خودتان و زندگی تان داشته باشید که در آن یا رویا هایتان تبدیل به واقعیت شده اند، و یا با حسرتی عمیق تا آخرین لحظه عمرتان با شما مانده اند.

رویاها واقعا با ارزشند.
نه فقط برای شما، برای تمام افراد دنیا با ارزش اند، حتی رویاهای شما…
شما اگر صد میلیارد تومان پول در حساب بانکی تان داشته باشید وقتی وارد جایی شوید، هیچکس اهمیتی به دارایی تان نخواهد داد؛ شما اگر بیست عدد ماشین و ده فقره خانه داشته باشید، هیچکس کتابی راجع به شما نخواهد نوشت، هیچکس شما را الگویی برای رشد و انگیزه نخواهد دانست.

مردم به شما، به نسبت رویاهایی که تبدیل به واقعیت کردید اهمیت میدهند و احترام میگذارند.
اگر شما گران ترین خانه دنیا را داشته باشید، هیچ دانشگاهی شما را دعوت نمیکند تا در جمع فارغ التحصیلان آنها صبحت کنید. اما اگر همان خانه را بیل گیتس داشته باشد او را دعوت میکنند، نه به خاطر خانه اش بلکه به خاطر تعداد رویاهایی که داشت و آنها را تبدیل به واقعیت کرد.

«رویای من این است؛
در هر خانه یک کامپیوتر شخصی بر هر عضوی از خانواده وجود داشته باشد»
ـــبیل گیتس (ثروتمندترین فرد دنیا)

در این مقاله میخواهیم به پردازیم به رویاهای تو…
بله، فقط رویای تو، رویایی که هر لحظه ای از وقتت رو میخواهی هدر بدی در برابرت ظاهر میشوند و یک صدایی در ذهنت میگوید «میتونستی وقتت رو صرف تحقق رویاهات بکنی…»
رویا هایی که یک روز به ذهن شما آمدند، اما هیچوقت از ذهن تان بیرون نرفتن.
رویا هایی که صاحب اول و آخرش خودت هستی…

چرا بعضی افراد موفق میشوند؟ بعضی دیگر خیر؟

گروه بندی مشتریان



محمود وحدت
: 

1-سفیر(AMBASSADOR)

مشتریانی که فعالانه به ترویج،تبلیغ و تعریف شما می پردازند. به مطبوعات نامه می نویسند. شما را به دیگران توصیه می کنند و با دادن کارت ویزیت شما به دیگران از آنها می خواهند که با شما کارکنند. این نوع مشتریان،خود را شریک شما می دانند و شعارشان این است:"بیایید آینده را با هم بسازیم".


2- هوادار(ADVOCATE)

با دوستان و همکاران خود از شما به نیکی و مثبت یاد می کند. صمیمانه شما را در برابر دیگران تأیید می کند و شعارش این است:"اصرار دارم با شما کار کنم".

 

3- وفادار(LOYAL)

بارها به طرف شما می آید. مکرر خرید می کند و آخرین محصولات شما را حتی با قیمت نسبتاً گران تر می خرد. برای بهبود محصولات،پیشنهاد و نظر می دهد و به سادگی به طرف رقبایتان نمی رود. شعار او چنین است:

"ترجیح می دهم ارتباطم را با شما حفظ کنم".

 

4- آشنا(ACQUAINTANCE)

از شما چیزهایی شنیده اما عقیده محکمی ندارد. اگر محصولتان مناسب باشد،ممکن است از شما بخرد و به سادگی امکان دارد از رقیب شما خریداری کند.  شعارش این است:"می دانم هستید. با شما آشنا هستم".

 

5- بیگانه(STRANGER)

ایده و نظری در مورد شما ندارد:"بین شما و دیگران تفاوتی نمی بینم".

 

6- دلخور(SULKY)

قصد ندارد دیگر با شما کار کند:"به شما اعتماد ندارم و دیگر نمی خواهم با شما کار کنم". . . چه بد!

 

7- عصبانی(ANGRY)

تجربه بدی از شما دارد و به شدت و فعالانه شما را رد می کند. به شعار او دقت کنید:

"شما به من ضربه زده اید. شما نمی توانید جبران کنید".

 

8- قاتل(TERRORIST)

این آخری واقعاً خطرناک است. پای یک قاتل در میان است! مصمم است شهرت شما را خدشه دار کند. شعارش این چنین است:"در جستجوی انتقام هستم. دیگران را از انجام هر کار مثبتی برای شما دلسرد می کنم".

سازمان هاى مشترى مدار



محمود وحدت : یك سازمان داراى طبقه بندى هاى ادارى ، چارت هاى سازمانى، قسمتهاى مختلف و اهداف و خطى مشى ها، دستورالعمل ها و بسیارى موارد دیگر است. كه مسلما براى مشتریان وبزرگى سازمان وقسمت هاى مختلف آن اهمیت ندارد بلكه مى خواهند كسى مشكلاتشان را حل نماید .سازمان مشترى مدار سازمانى است كه هدف آن پیش گرفتن درخواست  هاى مشتریان در مسائلى كه بیشترین ارزش را براى آنها داراست مى باشد و رضایت مشترى را سرمایه خود و ضامن برگشت سرمایه سازمان مى دانند

ارائه خدمات به مشترى همواره سرلوحه تفكرات و برنامه ریزى ها مى باشد و در زندگى و مشكلات موجود براى كسانیكه مسئول راضى نگه داشتن مشترى هستند تغییر و بهبود حاصل مى نمایند . و سازمانى كه نتایج عملكرد آن براساس انتظارات و خواست  هاى مشتریان سنجیده مى شود .ملاك واقعى ارزش یك شركت از نظر جامعه و صاحبان آن رضایت مشترى است و بدون این هیچ كسب و كارى نمى تواند ادامه حیات داده و ایجاد شغل نموده و یا زندگى كسانى را كه در آن كار كرده و به مردم خدمت ارائه مى دهند تأمین نماید.یك سازمان مشترى مدار بدون ایجاد ارتباط مناسب با مشتریان خود نمى تواند موفقیتى حاصل كند و در دنیاى امروز كه دنیاى كیفیت محور مشترى مدار است ، مشترى هدف كار و مشترى گرایى زیربناى كلیه فعالیت هاى تجارى و اقتصادى خواهد بود. در این راستا جذب كاركنان مشترى مدار كه ویژگى هاى بارز ارتباطات انسانى را در رفتار خود لحاظ كرده باشند ضرورى است .

ویژگى هاى سازمان هاى مشترى مدار:

هرعضوى از آن مفهوم مشترى مدارى و رضایت مشترى را بخوبى درك كرده باشد .

به طور صحیح عمل نماید

مفهوم خدمات را به طور جامع درك كرده باشد

شكایت و اشكالات وارده را بطور دقیق و در اسرع وقت رفع كند

آموزش و فراگیرى مستمر موجب رشد مى شود و كاركنان را تبدیل به منابع رقابتى مى كند. ارتقاء و ایجاد توانمندى اگر با ابتكار و ابداع همراه شود سرمایه لایتناهى در سازمان به وجود مى آورد كه در صورت تغییرات سریع سازمان دچار بحران نخواهد شد .

انعطاف پذیرى براى هرگونه تغییر در واقع نوعى تخصصى شدن فعالیت ها است كه موجب بقاى سازمان و رضایت مشترى مى شود.

مدیر مشترى مدار

ارتباطات موثر بین كاركنان ضامن كیفیت مطلوب است ، عموما براى اجراى یك پروژه تقسیم وظایف مقدم بر ایجاد ارتباطات موثر بین افراد قرار مى گیرد در نتیجه روابط بطور نامطلوب گسترش یافته ، اشتباهات بروز و نهایتا اهداف اصلى گم خواهند شد. بنابراین باید قبل از شروع هر پروژه كاركنان را نسبت به اهمیت روابط متقابل در انجام وظایف و مسئولیت  محوله ، براى حصول نتیجه مورد انتظار آگاه ساخت .

بدین ترتیب است كه هركسى متوجه نقش و تأثیر فعالیت هاى خود بر كار سایرین شده و مى توان با تغییر كانون توجه افراد از عملكرد انفرادى به كار گروهى توقعات كارفرما را ارضاء و همه افراد را برنده تلقى نمود. آگاه سازى كاركنان از وظایف یك مدیر مشترى مدار مى باشد .

پیش ازاین خصوصیات یك سازمان مشترى مدار مورد بررسى قرار گرفته است . بطور كلى یك مدیر كه به اصول یك سازمان مشترى مدار معتقد باشد و داراى صبر فراوان ، تواضع، انتقادپذیرى ، آراستگى ، راستگویى و صداقت ، مطلع از خدمات سازمان و شنونده و پاسخ دهنده خوب جهت مشكلات مشتریان و را مى توان یك مدیر مشترى مدار محسوب كرد .

مدیران هر سازمان از هسته هاى اصلى آن محسوب شده و باید خصوصیات و ویژگى هاى مشترى مدارى را در خود تقویت نمایند .

ویژگى هاى مدیران مشترى مدار

مشترى را مى شناسند .

در سازمان جهت مشترى ایجاد اهمیت مى كنند .

به مشترى خدمت مى كنند .

براى مردم احترام قائلند .

در مردم احساس برنده شدن ایجاد مى كنند .

در مورد مردم مانع اظهارات مخرب مى شوند .

ظرفیت انتقادپذیرى سازمان را افزایش مى دهند .

مردم را از ارائه انتقاد سازنده منع نمى كنند .

به انتقاد سازنده مردم به موقع پاسخ مى دهند .

تمایل به قبول اشتباه دارند .

كاركنان مشترى مدار

مدیران مشترى مدار بدون كاركنان مشترى مدار موفق نخواهند بود وكاركنانى كه ویژگى هاى ذیل را داشته باشند در زمره كاركنان مشترى مدار قرار دارند :

- مردم دارند ومردم را دوست دارند .

- همیشه جانب مشترى را مى گیرند .

- به سوالات مشترى پاسخ مناسب مى دهند .

- به حرف هاى مشترى خوب گوش مى دهند .

- شیك پوش وخوش صحبت هستند .

- ظاهروباطنى آراسته و وارسته دارند .

- خود را به جاى مشترى قرار مى دهند .

- بیشتر به فكر ارایه خدمات هستند تا سود شخصى .

- همیشه بیشتر از حد انتظار مشترى برایشان كار مى كنند.

- با مشترى همانند میهمان خود رفتار مى نمایند .

- رفتار آنها نشانگر این است كه مردم ومشتریان را در اولویت قرارمى دهند .

با چنین دیدگاهى كاركنان مشترى مدار، مدیران مشترى مدار و سازمان مشترى مدارى پیوستارى از خدمت به مشترى هستند به طورى كه اگرهر كدام وظیفه و مسولیت خود را نسبت به مشترى به درستى انجام ندهند فرآیند خدمتلطمه مى خورد و به كاهش رضایت مشتریان مى انجامد.

چرا مدیران باید در برابر اشتباهات خود عذرخواهی کنند؟



محمود وحدت : عذرخواهی کردن امری لازم و اجتناب ناپذیر است. اما چرا ما با چنین موضوعی به سختی برخورد می کنیم؟ در اینجا به تحقیقی که توسط «دیوید دی کرمر» در این زمینه انجام شده است، می پردازیم: هیچ فرد و سازمانی کامل نیست.

واقعیت نشان می دهد ما نمی توانیم تمام انتظارات و توقعات دیگران را پاسخگو باشیم و در هر کسب وکاری زمان هایی وجود خواهد داشت که در برآورده سازی انتظارات موفق نباشیم و شکست بخوریم. همچنین این مسائل باعث می شوند در ارتباطات خود با نوعی بی اعتمادی روبه رو شویم. اما مجموعه این مسائل گریزناپذیر باعث می شوند تا گزینه «عذرخواهی» یکی از بخش های مهم استراتژی کسب وکار شما را تشکیل دهد. در واقع شواهد نشان می دهند قرار دادن گزینه هایی اینچنینی برای عذرخواهی کردن باعث می شوند اقدامات تلافی جویانه قربانیان (افرادی که با شرکت شما با مشکل روبه رو شده اند). کاهش یابد. همچنین این رویکرد به کاهش هزینه های دعاوی، اطمینان از متعهد باقی ماندن مشتریان به شرکت، حفظ بهره وری و خلق فرصت های جدید برای ایجاد شرکتی با سیاست های شفاف و محیط کاری محترمانه تر خواهد شد. اما چرا مدیران کسب وکار با وجود مزایای عذرخواهی که کاملا مشهود است، در مواقع مورد نیاز به سختی از گزینه هایی برای عذرخواهی استفاده می کنند و چرا شرکت ها و افراد به طور معمول چنین فرصتی را که با عذرخواهی می توانند به دست آورند از دست می دهند؟

اولین سوالی که هنگام تحقیق در زمینه مخاطرات عذرخواهی باید به آن توجه کرد، این است که بررسی کنیم آیا این باور که «عذرخواهی روابط را به آسانی بهبود می بخشد» معتبر است؟ به عبارت دیگر آیا عذرخواهی کردن در واقع همان دارویی معجزه گر است که در زمان بروز اشتباهات به آن نیاز داریم و آیا عقاید ما درباره سودمندی عذرخواهی توجیه پذیر است؟

ما در سلسله بررسی های خود این سوالات را مورد بررسی قرار دادیم. مشاهده های ما نشان دادند که در بسیاری از مواقع انتظارات ما نسبت به اثرگذاری و سودمندی عذرخواهی کردن بر روی قربانیان اشتباهات بیشتر از حد انتظار بوده است. در مقابل بیشتر قربانیان معتقد بودند همان که تصورشود از آنها عذرخواهی می شود، برای آنها ارزش بیشتری نسبت به زمانی که در واقعیت این عذرخواهی انجام می شود، دارد. این واقعیت نشان می دهد ما از تاثیر عذرخواهی کردن بیشتر از یک ابزار برای صلح وآشتی توقع داریم و پیش بینی غلطی از ارزش واقعی عذرخواهی کردن داریم.

نقش استراتژیک عذرخواهی کردن در ارتباطات

مطالعه دیگری نشان داد که نهاد های مالی و کسب وکارها وقتی در موقعیت روبه رو شدن با یک اشتباه قرار می گیرند، برای عذرخواهی کردن از روش های بسیار استراتژیک استفاده می کنند. اغلب وقتی یک فرد خطاکار در وضعیتی قرار می گیرد که اشتباه و خطای او کاملا مشخص شده است و دیگران به آن پی برده اند، تمایل او برای عذرخواهی کردن بیشتر می شود، زیرا این عمل او نشانه ای است که تضمین می کند اشتباه او فراموش می شود. اگرچه ما معتقدیم که برای هر اشتباهی عذرخواهی کردن امری اجتناب ناپذیر است، اما رویکرد افراد نسبت به عذرخواهی کردن در موقعیت های مختلف متفاوت است. برخی از افراد معتقدند که معذرت خواهی باید به صورت معامله به مثل انجام پذیرد. (یعنی قربانی پس از عذرخواهی خطا کار را ببخشد). این نتایج برخلاف نظریه های اخلاقی است که بیان می کنند، عذرخواهی کردن باید بدون هیچ تردیدی انجام پذیرد و انتظار نداشته باشیم قربانی در برابر این عمل، خطای انجام شده را حتما فراموش کند. اما در محیط های کسب وکار وقتی خطایی به وقوع می پیوندد، عکس العملی براساس دیدگاه های اخلاقی کمتر پیش بینی می شود و بیشتر رویکردی استراتژیک حاکم است.

در فضای کسب وکار و چهارچوب های امور مالی که به طور خاص نفع شخصی در آنها نقش برجسته ای دارد، معمولا عذرخواهی فرد خطاکار عملی معامله به مثل است. به همین دلیل اگر فرد خطا کار کاملا مطمئن نباشد که در مقابل عذرخواهی کردن او، خطایش حتما فراموش می شود، احتمال عذرخواهی کردن او بسیار کم است. حال باید بدانیم که چرا عذرخواهی کردن برای یک فرد خطاکار تا این اندازه مشکل است؟ بخش اول تحقیقاتمان به ما نشان داد که عذرخواهی و پوزش رابطه مستقیمی با عزت نفس افراد دارد. نتایج نشان دادند افراد تصور می کنند اگر بعد از انجام یک اشتباه سریعا عذرخواهی کنند نسبت به کسانی که از این کار خودداری می کنند، خودباوری کمتری دارند. این موضوع نشان می دهد عذرخواهی کردن پس از یک اشتباه تاثیری منفی بر خویشتن بینی و عزت نفس افراد دارد. همچنین این عمل هزینه های بسیار بالایی در شهرت اخلاقی افراد و اعتماد به نفس آنها دارد که نشان می دهد این عمل تا چه اندازه برای این دسته از افراد می تواند سخت و استرس زا باشد. اما بررسی ها و مطالعات بیشتر نشان داد، استرس و سختی عذرخواهی کردن درعمل در مقایسه با زمانی که فرد خطاکار در فکر و تصمیم گیری برای انجام این کار است، بسیار کمتر است.

اما چه باید کرد؟

مدیران باید سعی کنند وقتی ناچارند تا از ابزار عذرخواهی برای ایجاد یک مصالحه استفاده کنند، آرامش خود را حفظ کنند. همچنین آنها باید دریافت خود را از عذرخواهی توسعه دهند و با نگاهی مثبت نسبت به عذرخواهی به راحتی از این ابزار برای بهبود ارتباط هایشان استفاده کنند. به عبارت ساده تر نتایج شگفت انگیز این تحقیق نشان دادند که عذرخواهی ها دارای مزایای اجتماعی بسیاری است و باعث بازگشت حس اعتماد، اعتبار و شهرت فرد یا سازمان خاطی می شود. نکته مهم آن است که وقتی خطایی صورت گرفت، اهمیت نیاز به عذرخواهی در برابر آن اشتباه برای ما مشخص باشد تا بتوانیم به راحتی و با مشکل کمتری عذرخواهی کنیم، زیرا این همان چیزی است که مردم می خواهند. همچنین تمایل فرد خطاکار برای عذرخواهی باعث می شود این پوزش ها ارزش بیشتری برای قربانیان ایجاد کند و متوجه شوند که هیچ فرد و سازمانی کامل نیست.

آیا شغل دوم کارمندانتان به ضرر شما است؟



محمود وحدت : داشتن شغل دوم، سبب می شود کارمند احساس خستگی کرده و دچار اضطراب شود. کارمندانی که علاوه بر شغل اصلی خود، شغل دوم نیز دارند، به طور بالقوه می توانند به بهره وری و روحیه تیمی آسیب برسانند. اما داشتن شغل دوم، مزیت هایی نیز دارد: مهارت های مفید و تجربه بیشتر. در این مقاله، مت چیتاک به بررسی این موضوع می پردازد که مدیران چگونه می توانند به مقابله با این عمل در میان کارمندان خود بپردازند.

اگر اعضای تیم کاری شما مضطرب و خسته به نظر می رسند، ممکن است علت آن مطالبات کاری شرکت شما نباشد.

پژوهشی که به تازگی در واحد تجاری یونایت (Unite) انجام شد، مشخص ساخت که نزدیک به یک چهارم از کارگران (۲۴ درصد) دو شغله هستند؛ و ۹۰ درصد از آنها برای آنکه درآمد بیشتری داشته باشند، شغل دوم دارند.

برخی افراد فکر می کنند می توانند ساعت های طولانی کار کنند؛ در نگاه این افراد، اصطلاح «با کار زیاد خود را از پای در آوردن»، معنای دستگاه پول ساز می دهد. اما داشتن شغل دوم کارمندان، مشکلات عملی عدیده ای را برای مدیران ایجاد می کند. این افراد شامل کارمندانی می شوند که خسته سر کار حاضر می شوند و افرادی که به صورت آزاد برای رقیب شما کار می کنند و از زمان و تجهیزات شما استفاده می کنند.

جنی هولمز از اداره مرکزی برایتون توضیح می دهد که داشتن شغل دوم کارمندان، منجر به ایجاد مشکلات جدی در محل کار می شود.

او این گونه هشدار می دهد: «کار مازاد کارمندان شما می تواند موجب ایجاد ناسازگاری در منافع شرکت شود و این امر می تواند اعتبار کارفرما را خدشه دار کند. اگر کارمندان شما در همان حوزه و با یکی از رقیبان شرکت همکاری داشته باشند، ممکن است مسائل تجاری و محرمانه نیز مطرح شود».

این کارمندان علاوه بر خطر انتقال اسرار تجاری به شرکت های رقیب، یا به خطر انداختن جایگاه شرکت می توانند باعث، امکان تخطی از مقررات قانون کار نیز شوند.

لیندا مک دونالد، کارشناس مدیریت و قانون اشتغال در این باره می گوید: «تحت مقررات زمان کار، هیچ کارگری نباید به طور متوسط بیش از ۴۸ ساعت در هفته کار کند ».

جنی هولمز می گوید: «بنابراین، اگر کارمندی ساعات طولانی در جای دیگری کار کند و در شرکت شما به صورت پاره وقت استخدام شود، ممکن است مقرراتی نقض شود. علاوه بر این، ممکن است کارمند خسته سر کار حاضر شود و وظایف کاری خود را به خوبی انجام ندهد».

مدیرانی که به دنبال راه حل هستند، می توانند هنگام استخدام افراد خواسته های خود را در قرارداد لحاظ کنند.

این موضوع بسیار مهمی است که بندی در قرارداد وجود داشته باشد که کارمندان را ملزم نماید تا هر گونه کاری را که قرار است در سازمان های دیگر بر عهده بگیرند، اعلام کنند.

هولمز می گوید: «این بندها که به طور معمول با عنوان «انحصار خدمت» شناخته می شوند، معمولا کارمند را ملزم می کند تا کل زمان، توجه و توانایی های خود را محدود به نقش کنونی اش نماید و پیش از آنکه بخواهد شغل با حقوق یا بدون حقوقی را بپذیرد، درخواست مجوز کند.»

مک دونالد موافق است که این یکی از رایج ترین روش ها در میان کارفرمایان است. به این طریق کارمند بار مسوولیت اظهار علایق خود را تقبل می کند. او می گوید: «این کار به شرکت اجازه می دهد تا درخواست های معقولی را درباره هویت کارفرما، ماهیت کار و ساعاتی را که کارمند قرار است کار کند، ارائه دهد».

با این حقیقت به دست آمده، مدیریت می تواند تصمیم منطقی را درباره اجازه دادن یا ندادن به کارمند اتخاذ کند.

به نظر می رسد که این موضوع به اندازه کافی روشن شده است ؛ کارمندان باید پیش از آنکه شغل دومی را بپذیرند، از شرکت اجازه بگیرند و به این ترتیب خطر کاهش می یابد؛ در غیر این صورت ممکن است با اقدامات انضباطی جدی یا حتی اخراج روبه رو شوند.

● مهارت های تخصصی

اما آیا برای مدیران فرصتی در نظر گرفته شده است تا در برخی شرایط، نگرش روشنی را اتخاذ کنند؟

سی کآن رای از موسسه مشاوره مدیریت اسکارلت ماندی معتقد است که این فرصت وجود دارد. او اظهار می دارد: «به طور ساده، خستگی و عدم تمرکز می تواند تاثیر منفی بر جای بگذارد. با این وجود، واقعیت این است که در شماری از کسب وکارهای حوزه دیجیتال و کار خلاقانه (داشتن نقش دوم) پذیرفته شده است و گاهی اوقات مطلوب نیز تلقی می شود». کآن رای می گوید که مدیریت گاهی اوقات از کار «فوق برنامه» کارمندان حمایت می کند، زیرا این کارها می تواند به کارمندان کمک کند تا مهارت های مفیدی را بیاموزند که در محل کار فعلی خود قابلیت دسترسی به آن را ندارند.

«از نظر آنها واقعیت آن است که بهتر است فرد یک مهارت تخصصی را به صورت عملی در شرکت دیگری یاد بگیرد، تا آنکه دوره های آموزشی گران قیمت را پشت سر بگذارد، بدون آنکه مهارت مربوطه را یاد بگیرد و هزینه صرف شده را نیز هدر بدهد».

اما هولمز معتقد است چنین وضعیتی تا حدی می تواند «دردسر ساز» باشد. او می گوید: «من به کارفرمایان پیشنهاد می کنم تا تصویر واضح و روشنی از کاری که فرد می تواند انجام دهد به دست آورند؛ در غیر این صورت ممکن است منافع آنها به خطر بیفتد یا نسبت به رقیبان نگران شوند».

اما این امکان وجود دارد که با مقداری مذاکره و مشورت بتوان به راه حلی دست یافت که بدون گرفتار شدن در جنبه های منفی نقش دوم کارمند، از فواید مثبت آن بهره مند شد.

در موارد ذکر شده مشخص شد که هدف از داشتن شغل دوم ممکن است فراتر از کسب درآمد اضافه باشد. ممکن است به این دلیل باشد که کارمندان به دنبال چالش های جدید در مکان های دیگر باشند؛ زیرا احساس می کنند که نقش فعلی از جذابیت کافی برایشان برخوردار نیست.

در هر صورت، مسیر گفت وگو را همواره باز نگه دارید و به کارمند اجازه دهید تا هنگامی که با سیاست های شرکت آشنا شد، درباره وضعیت خود توضیح دهد؛ این بهترین کار است.

کآن رای می گوید: «صحبت در این باره که کارمند به دنبال رسیدن به چه چیزی است، بسیار خوب است. بیشتر اوقات شگفت زده خواهید شد که هدف آنها رسیدن به پول نیست».

اصول گفتگوی صحیح با رئیس



محمود وحدت : هیچ کس نمی تواند اهمیت ارتباط صحیح با رئیس را انکار کند. اگر بلد نباشید با رئیس خود درست صحبت کنید، ممکن است به رغم همه توانمندی های خود از کار بیکار شوید.    
       
  
اصول گفتگوی صحیح با رئیس        
   
      

هیچ کس نمی تواند اهمیت ارتباط صحیح با رئیس را انکار کند. اگر بلد نباشید با رئیس خود درست صحبت کنید، ممکن است به رغم همه توانمندی های خود از کار بیکار شوید. هر رئیسی هم قلق خاص خودش را دارد. مثلا رئیس شرکتی را درنظر بگیرید که دوست دارد همه به او بگویند، آقای فلانی. او از اینکه کسی با اسم کوچک صدایش کند یا به او بگوید: « آقای رئیس » بدش می آید. حالا کسی پیدا شده که جلوی جمع رئیس را با نام کوچک صدا می زند و جلوی جمع به کتفش می زند و می گوید: « چطوری رئیس! » حتی اگر شما آدم بدبینی هم نباشید، متوجه می شوید که شغل این آدم به شدت در خطر است.

اگر مدتی بعد شنیدید که فرد مورد نظر اخراج شده یا تنزل درجه یافته یا به جای ارتقای درجه به جای دیگری سنگ قلاب شده است، تعجب نکنید. شما ممکن است بد لباس و ژولیده باشید اما بدون مشکل به کارتان برسید، ممکن است با زیردستان خود خیلی خوش رفتار نباشید اما مشکلی برایتان پیش نیاید، دیر سر کار بیایید و تنبل باشید اما به دردسر نیفتید، اما اگر نتوانید با رئیس خود ارتباط مناسبی برقرار کنید، قطعا دچار مشکل خواهید شد.

● قانون شماره ۱ : هدف داشته باشید

روسا اصولا از وراجی بدشان می آید مگر اینکه قرار باشد خودشان این کار را بکنند. هر مکالمه و ارتباطی که با رئیس خود دارید باید هدفمند باشد. هدف مکالمه شما چیست؟ چقدر باید طول بکشد؟ آیا اصلا باید این مکالمه انجام شود؟

متوجه این نکته باشید:

شما هستید که مکالمه را اداره می کنید. شاید رئیس شما مشغول درددل کردن باشد اما این شما هستید که محتوا را مشخص می کنید و ساختار گفت و گو را پایه ریزی می کنید، بنابراین وقت او را بیهوده هدر ندهید. حتی اگر در فواصل بین مکالمه او حرف بزند و حرف های بی ربط می زند، باز هم احتمالا اعتقاد دارد وقت او بیشتر از وقت شما ارزش دارد، بنابراین وقت او را به شکلی هوشمندانه بگیرید و کوتاه، مختصر و موثر صحبت کنید.

وقتی هم حرفتان تمام شد، فورا از اتاق بیرون بروید چون قرار است آدم پرمشغله ای باشید.

البته اگر رئیس شما خواست بمانید و با هم درد دل کنید، این کار را انجام دهید اشکالی هم ندارد. ولی کاملا مراقب باشید که پا را از گلیمتان درازتر نکنید. در عین صحبت های حتی صمیمانه به یاد داشته باشید او رئیس است.

● قانون شماره ۲ : وقت جلسه با ظرافت رفتار کنید

شاید فکر کنید، ماجرا خیلی ساده است اما اینطور نیست. جلسه با رئیس در حضور سایر کارمندان شاید به نظر امری رایج و کسالت آور باشد اما شما می توانید با رعایت برخی نکات ساده هم فضای خوبی در جلسه حاکم کنید و هم خودتان از مزایای جلسه با رئیس بهره مند شوید.

نکته اول :

سعی کنید روی رئیس تاثیر مثبت بگذارید. بی دلیل خودتان را بزرگ نکنید و شلوغ بازی در نیاورید. فقط سعی کنید امکانات و توانایی های خود را شناخته و به موقع آنها را در جلسه ارائه کنید.

نکته دوم :

اگر لازم بود در حد معقول و ملایم همکاران خود را تشویق و از رقبای خود انتقاد کنید. سومین نکته اینکه سعی کنید ملایم و محترم رفتار کنید.

نکته سوم :

اگر می دانید قرار است یکی از افراد حاضر در جلسه جایگزین رئیس شود، بی دلیل او را با خودتان بد نکنید.

نکته چهارم :

اگر موقعیتش پیش آمد از جملات بامزه و طنزآمیز استفاده کنید. جلسات اداری معمولا کسالت آور هستند و همه را خسته می کنند. گفتن کلمات طنز آمیز همه از جمله رئیس راسرحال می آورد. یادتان باشد جلسات خوب، کوتاه و متمرکز هستند و همه هم نسبت به شما احساس خوبی خواهند داشت. یادتان باشد بهترین جلسه زمانی است که شما (فارغ از اینکه درباره چه چیزی باشد) وقتی از آن بیرون می آیید بیشتر از زمانی که وارد آن شده اید، احساس قدرت کنید.

● قانون شماره ۳ : حواستان به ایمیل و اس ام اس باشد

در حال حاضر مردم به شکلی افراطی از لوازم الکترونیکی برای برقراری ارتباط با یکدیگر استفاده می کنند حتی با رئیس خود. در مواردی که کار مهمی دارید، هیچ چیز جای ملاقات چهره به چهره را نمی گیرد اما در عین حال می توان از ایمیل و اس ام اس هم برای انجام برخی کارهای شغلی استفاده کرد.

ایمیل می تواند برای شما کارکرد وسیله ای را داشته باشد که با کمک آن بتوانید در زمینه ای کاملا خاص و متمرکز (نه موارد کلی و جامع ) تصمیم گیری کنید یا از تصمیم کسی مطلع شوید. کار دیگر اینکه اخبار مرتبط با کار خود را به همکاران اطلاع دهید. اس ام اس هم دقیقا چنین کاربردی دارد. شما چه در ایمیل چه در اس ام اس باید کوتاه و مختصر و مفید بنویسید. مثل این مورد: ملاقات با فلانی به خوبی پیش رفت. فردا قرارداد امضا می کنیم. اگر موردی بود به من اطلاع دهید.

این اس ام اس یا ایمیل عالی است اما همین را می توان به شکل احمقانه ای اینطور نوشت: امروز ساعت ۱۰ با آقای فلانی از شرکت ... در طبقه. .. قرار ملاقات داشتیم. ملاقات ساعت ۱۰ و نیم آغاز شد. مذاکرات درباره همکاری در زمینه... و این نوشته می تواند به راحتی اعصاب رئیس را به هم بریزد. بحث تصمیم گیری هم کاربرد مهمی است. بسیاری از کارکنان در هر دقیقه از روز کاری باید تصمیماتی بگیرند که نیاز به مشاوره و دستور مستقیم رئیس یا در مواردی چراغ سبز او دارد.

در این شرایط گاهی ایمیل و اس ام اس حتی بهتر از تلفن زدن یا ملاقات رودرروست. فقط یادتان باشد در این شرایط باید طوری متن را بنویسید که فقط به بله یا خیر رئیس احتیاج داشته باشید نه اینکه شرحی پر طول و تفسیر بنویسید که از حوصله خارج باشد. یک نکته فرعی اینکه تا حد امکان از فرستادن ایمیل و اس ام اس های غیرکاری و به اصطلاح فورواردی به رئیس خودداری کنید. همین کار که شاید زمانی بامزه به نظر برسد، ممکن است در آینده به ضررتان تمام شود.

● قانون شماره ۴ : خبر بد را درست منتقل کنید

کسانی که روابط عمومی خوبی دارند به خوبی می دانند چطور تعداد زیادی از اخبار بد و منفی را که خودشان هم در وقوع آن نقش دارند به دیگران و حتی رئیس انتقال بدهند بدون اینکه برای خودشان وجهه بدی ایجاد شود. البته بسیاری از افراد هم هستند که به هر ترتیب ممکن از رساندن اخبار بد به رئیس طفره می روند. یادتان باشد گفتن برخی اخبار به رئیس که می تواند باعث ناراحتی و عصبانیت او شود، درنهایت باعث می شود او بداند شما فرد با انگیزه و متعهدی هستید و از او نمی ترسید. بله، رئیس شما ممکن است داد و بیداد کند و با شما خوب برخورد نکند اما معمولا روسا بعدا از حامل خبر ناگوار عذرخواهی می کنند به خصوص اگر او تقصیرکار نباشد. اگر چنین اتفاقی افتاد بدانید، کار خود را درست انجام داده اید. به هرحال یادتان باشد وقتی خبر بدی را منتقل می کنید به خصوص اگر شما هم در ماجرا مقصر هستید حتما مراتب ناراحتی و تاسف خود را هم به رئیس بگویید

● قانون شماره ۵ : بیشتر از دهان، گوشتان را باز کنید

یادتان باشد همیشه همه آدم ها دوست دارند در یک مکالمه طرف مقابل بیشتر از آنکه حرف بزند به حرفشان گوش دهد. روسا که جای خود دارند. بسیاری از مردم اعتقاد دارند آنهایی که شنونده های خوبی هستند، روابط عمومی بهتری دارند، بنابراین بنشینید و گوش کنید. بیشتر از آنکه جواب دهید، سؤال مطرح کنید تا رئیس بیشتر حرف بزند. در انتها رئیس به این نتیجه می رسد که چقدر از گفت وگو با شما لذت می برد. فقط یک نکته یادتان باشد. حین گفت وگوهای غیرکاری با رئیس، اصلا حرف از پول نزنید مگر اینکه خودش از شما درباره آن بپرسد.

● قانون شماره ۶ : برای ماندن برنامه ریزی کنید

اگر وقتی کسی وارد اتاق می شود شما کماکان در حال تایپ هستید، یعنی علاقه ای به طرف مقابل ندارید و برای او اهمیتی قائل نیستید. زبان بدن body language یک روش ارتباطی بسیار قدرتمند است. وقتی کسی وارد اتاق می شود، حال هر کسی که باشد، اگر شما به او توجه نشان دهید، ادب و شخصیت خود را نشان داده اید به خصوص اگر این فرد رئیس باشد، تاثیر خوبی هم روی او خواهید گذاشت.

اگر زندگی شخصی شما بیش از حد شخصی است، یعنی شما چیزی را مخفی می کنید.

در میان گذاشتن همه چیز با دیگران کار اشتباهی است اما اینکه همکاران شما درباره برخی اتفاقات مهم زندگی شما بی اطلاع باشند، ناخوشایند است. مثلا اینکه ندانند هفته دیگر نامزدی شماست یا به زودی قرار است بچه دار شوید، صورت جالبی ندارد. درمیان گذاشتن مواردی از این دست با همکاران به برقراری ارتباط بهتر در محل کار کمک خواهد کرد.

اگر دفتر شما خیلی خشک است، یعنی شما تصور نمی کنید در این دفتر و شغل باقی بمانید، بنابراین دست به دکوراسیون و اسباب و اثاثیه نمی زنید

اگر رئیس شما وارد یک دفتر خالی و بدون تزیینات شود، این خشکی و خالی بودن را مد نظر قرار می دهد. در ضمن برقراری ارتباط با شما برای او سخت می شود. طوری دفتر کارتان را تزیین کنید، انگار که می خواهید. مدت ها در آن اتاق کار کنید.

مرگ همكار



محمود وحدت
: یکروز وقتى کارمندان به اداره رسيدند، اطلاعيه بزرگى را در تابلوى اعلانات ديدند که روى آن نوشته شده بود: 
«ديروز فردى که مانع پيشرفت شما در اين اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشييع جنازه که ساعت ١٠ در سالن اجتماعات برگزار مى‌شود دعوت مى‌کنيم.» 


در ابتدا، همه از دريافت خبر مرگ يکى از همکارانشان ناراحت مى‌شدند امّا پس از مدتى، کنجکاو مى‌شدند که بدانند کسى که مانع پيشرفت آن‌ها در اداره مى‌شده که بوده است. 
اين کنجکاوى، تقريباً تمام کارمندان را ساعت١٠ به سالن اجتماعات کشاند. 
رفته رفته که جمعيت زياد مى‌شد هيجان هم بالا مى‌رفت. همه پيش خود فکر 
مى‌کردند: «اين فرد چه کسى بود که مانع پيشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد!» کارمندان در صفى قرار گرفتند و يکى يکى نزديک تابوت مى‌رفتند و وقتى به درون تابوت نگاه مى‌کردند ناگهان خشکشان مى‌زد و زبانشان بند مى‌آمد. 
آينه‌اى درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه مى‌کرد، تصوير خود را مى‌ديد. نوشته‌اى نيز بدين مضمون در کنار آينه بود: 
«تنها يک نفر وجود دارد که مى‌تواند مانع رشد شما شود و او هم کسى نيست جز خود شما. شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد زندگى‌تان را متحوّل کنيد. 
شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد بر روى شادى‌ها، تصورات و موفقيت‌هايتان اثر گذار باشيد. شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد به خودتان کمک کنيد. 
زندگى شما وقتى که رئيستان، دوستانتان، والدين‌تان، شريک زندگى‌تان يا محل کارتان تغيير مى‌کند، دستخوش تغيير نمى‌شود. زندگى شما تنها فقط وقتى تغيير مى‌کند که شما تغيير کنيد، باورهاى محدود کننده خود را کنار بگذاريد و باور کنيد که شما تنها کسى هستيد که مسئول زندگى خودتان مى‌باشيد.

نابود‌کننده‌های خلاقیت در سازمان‌ها


محمود وحدت : در این مقاله سعی شده است موانع موجود در مسیر معرفی ایده های نوآورانه و به ثمر رسیدن آنها، به طور خلاصه مورد بررسی قرار گیرند.

در دنیایی که پیشرفت تکنولوژیک و صنعتی به عنوان مهم ترین وسیله رقابت برای آسایش و آرامش زندگی بشری مطرح است، شرکت ها و سازمان های پیشتاز نیز از این موضوع غافل نبوده و برای رسیدن به پیشرفت اقتصادی، در شکار محصولات و تکنولوژی های جدید هستند تا بتوانند خدمات و یا محصولاتشان را از طریق نوآوری، جایگزین محصولات یا خدمات گذشته کنند.

به گفته آرتور شوپن هاور فیلسوف برجسته آلمانی، مسئله تا هنگام شناخته شدن، ۳ مرحله زیر را پشت سر می گذارد:

▪ در نگاه اول مسخره به نظر می رسد

▪ برای حل آن کوشش می شود

▪ بدیهی و واضح می شود!

عوامل مؤثر بر خلاقیت: خلاقیت فردی، هنگامی به اوج خود می رسد که افراد توسط تعهد درونی، چالش پذیری، رضایت شغلی و مکانیزم های خود کنترلی و خودنظمی، تحریک شوند. پژوهش ها نشان می دهند که عوامل فردی به طور مستقیم و عوامل سازمانی به طور غیرمستقیم بر خلاقیت مؤثر هستند. در نتیجه، سازمان ها باید برای بروز و ارتقای خلاقیت، شرایط و زمینه های زیر را فراهم آورند:

● شرایط سازمانی

۱ . ساختار سازمانی ارگانیک: یعنی دادن آزادی کافی به افراد در اتخاذ و اجرای تصمیمات مرتبط با کارشان تا بتوانند استعدادهای بالقوه خود را به فعلیت برسانند، داشتن شرح وظایف کلی و منعطف، داشتن وظایف متنوع و غیرتکراری، قدرت مبتنی بر خبرگی و شایستگی فردی، وجود حداقل قوانین و مقررات در محل کار.

جو سازمانی: جو سازمانی می بایستی به نحوی باشد که منابع مالی (تجهیزات و امکانات مورد نیاز انجام وظایف در اختیار کارکنان باشد) و فرصت کافی برای انجام وظایفشان در اختیار داشته باشند، در بیان نظرات مختلف خود، احساس امنیت کنند؛ بتوانند به صورت آزاد با یکدیگر ارتباط برقرار کنند؛ شایعه پراکنی بین آنها به حداقل برسد؛ شرایطی ایجاد شود که در آن افراد عمیقاً به فعالیت های سازمان متعهد و علاقه مند شوند و با شوق اشتیاق در محل کار حاضر شوند.

سیستم پاداش: می بایستی به گونه ای باشد که افراد به واسطه عملکرد مناسب، مورد تحسین و تقدیر قرار گیرند؛ بتوانند روی کارها و ایده های مورد علاقه خود فعالیت کنند؛ به واسطه داشتن نقش بیشتر در پیشبرد فعالیت های گروهی، پاداش بیشتری دریافت کنند؛ بر اساس میزان عملکرد در سعی و تلاشی که می کنند، پاداش دریافت کنند؛ به واسطه ارائه ایده ها و عملیاتی کردن آنها مورد تشویق و حمایت قرار گیرند؛ معیارهای پرداخت اعم از حقوق، دستمزد، پاداش و ... در سازمان عادلانه باشد و پاداش افراد متناسب شرایط شغلی آنها باشد.

سبک رهبری: نوع رهبری می بایستی مشارکتی و حمایتی باشد. یعنی مشارکت دادن افراد در تعیین اهداف و تصمیماتی که بر سرنوشت آنها تأثیر می گذارد، شناسایی و حل مسائل با همکاری و همفکری کارکنان، تشویق کارکنان به همکاری با یکدیگر و فراهم کردن شرایط ابراز ایده برای افراد.

● شرایط گروهی

۱ . سیستم ارتباطات گروه: دسترسی سریع و آسان اعضا به اطلاعات درون سازمانی و برون سازمانی مورد نیاز، برقراری ارتباط میان افراد گروه یا بین افراد با سایر گروه ها و همچنین با افراد در سطوح بالاتر یا پایین تر در سازمان، طراحی محل کار به نحوی که تسهیل کننده ارتباط میان افراد و همچنین با سایر افراد گروه های سازمان باشد، حمایت از انتشار مقالات و نتایج پژوهش ها و دادن فرصت مطالعاتی به افراد.

۲ . انسجام گروه: افراد گروه دارای هدف و چشم انداز مشترک و علاقه مند به آن باشند، سطح توانایی افراد نزدیک به هم باشد، وجود صداقت و راستی میان افراد.

۳ . تنوع گروه: افراد دارای فرهنگ ها و قومیت های مختلفی باشند، افراد گروه متشکل از زن و مرد باشد، افراد دارای تخصص های علمی مختلفی باشند.

● شرایط فردی

فراهم کردن شرایط فردی، با مشخصه های زیر باعث افزایش خلاقیت در سازمان می شود:

استقلال یعنی علاقه مندی به آزادی در انجام کارها (انتخاب نوع کار و نحوه زمان انجام آن)، نداشتن ترس و نگرانی از شکست ها و دادن فرصت یادگیری به افراد به منظور افزایش ریسک پذیری آنها. سازمان می بایستی شرایطی فراهم کند تا افراد، اعتماد عمیق به توانایی ها و مهارت های خویش، در انجام وظایف مربوطه را داشته باشند، افراد در مشاغلی که به آن عشق می ورزند به کار گمارده شوند، می بایستی افراد در زمینه های مرتبط شغلی شان از دانش نظری و تجربی کافی برخوردار شوند، از آخرین پیشرفت های مرتبط با کارشان آگاه شوند و همچنین افراد می بایستی از مهارت های فنی لازم مرتبط با فعالیت های کاری خود که حاصل آموزش و تجربه است، برخوردار باشند.

با افزایش خلاقیت در سازمان ها، می توان کمیت و کیفیت خدمات را ارتقاء بخشیده، هزینه ها را کاهش داده و از اتلاف منابع جلوگیری کرد و در نتیجه، شاهد افزایش کارایی و بهره وری در سازمان خواهیم بود زیرا عمده فعالیت در سازمان ها، توسط افرادی انجام می گیرد که عامل ایجاد فضای خلاق و پرورش خلاقیت هستند. در اینجا، برای شناخت عوامل بازدارنده ارائه خلاقیت، به موارد ذیل توجه کنید:

● انتخاب موضوع

به طور کلی، برای انتخاب موضوعات علمی و فنی به منظور ایجاد خلاقیت یا نوآوری، باید به موارد زیر توجه ویژه کرد:

میزان علاقه به موضوع

سطح دشواری موضوع

زمان مورد نیاز برای اجرای نوآوری

موادی که به کار گرفته می شوند و هزینه آنها

میزان راهنمایی که از دیگران می خواهید

ایمنی موضوع

از دورریختنی ها و لوازم موجود در اطرافتان استفاده کنید

کاربرد جدید برای وسایل موجود می تواند نوآوری یا حتی اختراع محسوب شود

بخشی از نوآوری را می توان به تکمیل وسیله ای ساده نسبت داد و آن را بهینه کرد

تلفیق و یا ترکیب می تواند الگویی مناسب برای ایجاد نوآوری باشد

● چگونه فرایند انتخاب مسئله را کوتاه تر کنیم؟

▪ مسئله ای را انتخاب کنید که دارای بهترین نسبت هزینه به درامد است

▪ هرچه مسئله ریشه ای تر باشد، منافع حل آن بیشتر است

▪ بهتر است به جای کاهش نتایج کارکردی زیان بار، علت ایجاد آن را از بین ببرید

▪ میزان سختی به کارگیری یک راه حل، فاکتوری مهم در انتخاب راه حل هاست

فراموش نکنید که راه حل های انقلابی به دلیل فرهنگ و ذهنیت موجود در اغلب سازمان ها، معمولاً مورد پذیرش قرار نمی گیرد.

● نابود کننده های افکارتان را بشناسید و با آن ها مبارزه کنید

نابود کننده های خشن افکار، مواردی هستند که بارها با آنها مواجه می شویم، اما از تأثیر مخرب آنها غافل هستیم، موارد مشروحه ذیل را در هر زمانی که ایده ای خوب به ذهنتان می رسد، از دیگران می شنویم. ما باید آنها را بشناسیم و در برابرشان موضع بگیریم و از ایده خود دفاع کنیم:

البته این ایده در تئوری درست به نظر می رسه، ولی ...

مسئولیتش رو به عهده می گیری؟

وقت کافی نداریم!

خیلی گرون تموم میشه!!

این کار مربوط به محدوده تخصصی ما نیست!

تا حالا همچنین کاری انجام نداده ایم و تجربه کافی نداریم!

به نظرت بعداً می تونیم بقیه رو قانع کنیم؟

من به عنوان متخصص به شما میگم که ...

این ایده به فکر هر کسی می رسه!

بیشتر به یک رویا شبیه هستش!

به اندازه کافی پول نداریم!

البته شما بهتر می دونید که ما ...

۱۰۰ درصد، البته اگه به همین سادگی که شما میگید باشه!!!

نقطه مشترک تمامی کسانی که این متن را تا به اینجا مطالعه کرده اند این است که می خواهند سعی کنند نوآور باشند و از ایده های خود دفاع کنند. شما نباید براحتی تسلیم شده و اجازه ندارید که تسلیم شوید.

وقتی که ایده جدیدتان را برای اولین بار در جمعی مطرح می کنید، در طرف مثبت آن جلسه قرار دارید. از سوی دیگر، اجازه ندارید از مبارزه مؤدبانه و مؤثر در مقابل اعضایی که تصمیم نهایی را می گیرند، شانه خالی کنید. اگر پیشنهادتان توسط یکی از نابود کننده های افکار کشته شود، برای بار دوم دفاع از پیشنهادتان بسیار مشکل است و وقتی برای بار سوم آن را ارائه می دهید، با نابودکننده های ساده افکار نظیر: «باز هم همان پیشنهاد» براحتی از کنار آن رد می شوند.

● نابود کننده های ملایم افکار

نابودکننده های ملایم افکار، بسیار خطرناکند زیرا خطر آنها به سرعت قابل تشخیص نیست. در صورتی که ایده ای پرهزینه، وقت گیر، غیرعملی و یا بی ارزش مطرح شود، باز هم فرصت برای دفاع از آن وجود دارد. وقتی از ایده ای دفاع می کنید از همه طرف مورد توجه قرار می گیرد. توجه، مهم ترین عامل ادامه حیات یک پیشنهاد است زیرا می تواند ارزش آن را نشان دهد. عدم توجه و بی علاقگی یک خیانت است زیرا تمامی توجهات را دفع می کند. با مهر «تکراری» بودن، ایده ای تازه به کهنه، موضوعی نامشخص به موضوعی بدیهی و موضوعی تازه به مایه کسالت شنوندگان تبدیل می شود.

در ظاهر، کسی که کلمه «تکراری بودن» را با صدای بلند می گوید، اطلاعاتش فراتر از زمان است. وقتی تکراری بودن مطرح می شود. بلافاصله یادداشت های محبت آمیزی دریافت می کنیم که به ما توصیه می کند دفعه بعد به هنگام ارائه ایده، در ارائه بدیهیات و موارد آشنا دقت بیشتری داشته باشیم!

یک شعار غلط می گوید: ارائه ایده های زیاد، نتیجه عادی بودن ایده، هیجان فردی و کم تجربه بودن است و این مانعی است که بخواهیم یا نخواهیم در سر راه ما وجود دارد زیرا مسن ترها به تجربه نیازی ندارند و انبوهی از تجربه آنان را حمایت می کند.

عبارت کشنده «تکراری» در واقع متخصص تغییر چهره است. او همواره خود را در چهره هایی تازه نمایان می سازد. آن را بشناسید و با آن مبارزه کنید. اگر عبارت های زیر را به هنگام بیان ایده های خود شنیدید، شمشیر مبارزه را آماده کنید:

▪ این که فکری تازه نیست!

▪ خیلی قدیمی شده!

▪ نکته تازه ایده چی هستش؟

▪ ایده جالبی هستش اما قبلاً امتحان شده!

▪ دقیقاً همون کاری هستش که ما برای پروژه X انجام دادیم!

▪ این ایده رو چند سال پیش انجام دادیم!

▪ ما همیشه همین کار رو انجام میدیم!

▪ مشابه این ایده رو زیاد شنیده ایم!

و در نهایت این موضوع را بدانید که چرا نابود کننده های افکار وجود دارند:

آموزش ناهمسو با خلاقیت

استفاده از الگوهای قالبی

شتابزدگی در ارزیابی

تأکید بر مفروضات قبلی

فشارهای اجتماعی

چاره جویی های کوتاه مدت

● نتیجه گیری

نابود کننده های افکار به ۲ دسته خشن و ملایم تقسیم نمی شوند بلکه آنها را می توان بر اساس زمینه های دشمنی با افکار تقسیم بندی کرد. در اصل، منهدم کردن افکار، نوعی دفاع و دلیلی برای ضعف است. کسی که ایده ای را مطرح می کند، می خواهد اعتماد به نفس خود را افزایش دهد، اما با این کار به ۴ گروه زیر اعلام خطر می کند:

▪ آنهایی که با او رقابت دارند

▪ آنهایی که اعتماد به نفس خود را با ترقی دیگران در خطر می بینند

▪ آنهایی که نیازهای اجتماعی شان به خطر می افتد

▪ آنهایی که نیازشان به ایمنی (امور روزمره، آسایش) در معرض خطر قرار می گیرد، به دفاع برمی خیزند

پس با شناخت دقیق عوامل بازدارنده خلاقیت، در راستای ارتقای فضای حل خلاقانه مشکلات سازمان ها، کوشا باشیم.

اندازه گیری رضایت مشتری(CSM)چیست؟



محمود وحدت : اندازه گیری رضایت مشتریان یکی از فعالیت های بسیار مهم برای هر سازمان است. سازمانی که بتواند رضایت مشتریان خودش را اندازه گیری نماید، در حقیقت مانند این است که علائم حیاتی خودش را دائماً پیش رو دارد، و می تواند آنها را کنترل کند و با توجه به آنها سازمان خودش را به پیش ببرد.

امروزه در دنیای مدرن و مدیریت مدرن اندازه گیری رضایت مشتریان از پیشرفت الگوی مدرن تبدیل به یک ضرورت شده است
اهمیتCSM در استاندارد بند 1-2-8- استاندارد ISO 9001 بیان می دارد:
به عنوان یکی از طرق اندازه گیری عملکرد سیستم مدیریت کیفیت، سازمان بایست اطلاعات مرتبط با برداشت و درک مشتریان را پالایش نموده و تعیین نمایند که آیا سازمان توانسته نیازمندی‌های مشتریان را برآورده سازد.ضمنا" متدهای دستیابی و به کارگیری این اطلاعات نیز بایستی تعیین گردند.

نحوه اندازه گیری رضایت مشتری چگونه است؟
• نمونه گیری: (در نظر گرفتن تمام جوانب) پراکندگی جغرافیایی و پراکندگی از لحاظ بازار
• ابزار تحقیق: تعیین شاخص‌های رضایت که مهم‌ترین عناصر در رضایت مشتریان را اندازه گیری کند.
 • متدولوژِی تحقیق: انتخاب روش آماری و تحلیل با هدف آسان شدن عددی کردن شاخص‌های کیفی
• تشخیص منابع: تعریف منابع و استراتژِی سازمان پس از تحلیل در فعالیتهای شرکت
اثرات رضایت مشتری چیست؟
رضایت مشتری از سه طریق به افزایش درآمد و سود منجر می شود. تکرار خرید مشتری، خرید کالای جدید و خرید کالا توسط مشتریان جدیدی که توسط مشتریان راضی به کالا تمایل پیدا کرده اند. امروزه در کشورهای صنعتی برنامه های ارتباط با مشتریان در سرلوحه برنامه های بازاریابی عرضه کنندگان قرار گرفته است. امروزه دیگر هیچ تولیدکننده و عرضه کننده ای به فروش یک بار به مشتری نمی اندیشد.
نکته مهم این است که در صورت نارضایتی مشتری، تمامی مکانیسم ها در جهت عکس عمل کرده و درآمد و سود عرضه کننده را کاهش می دهد. بررسیها نشان می دهد که مشتریان ناراضی در انتقال احساس خود به دیگران فعال تر و موفق تر عمل می کنند.
تفاوت CRM و CSMچیست؟
هدف یک سیستم مدیریت روابط (با) مشتریان ،داشتن مشتریان وفادار است. یعنی شما با اجرای CRM در سازمانتان انتظار دارید مشتریانی راضی تر (حتی اگر کمتر از قبل هستند) داشته باشید تا پول بیشتری از مشتریان کمتر بدست بیارید. سپس حتما می خواهید تعداد آنها را افزایش بدهید. این در درازمدت به شما کمک میکند که مشتریانی راضی و بسیار داشته باشید.
ولی CSM در ارتباط با میزان رضایتمندی مشتریان شما، صرفا یکی از عوامل (البته از عوامل مهم) CRM هست. هر مشتری به دنبال یک نیاز به دنبال محصولی میرود و بعد از یافتن خواسته هایش در محصول اقدام به خرید می کند. ولی وفاداری مشتری که هدف سیستم های CRM هست فقط از طریق جلب رضایت آنها به دست می آید.

بازار کار

  

محمود وحدت :
دستمزد کارگران کافی نیست، باید به آنها دستمزد معیشتی داده شود. وقتی یک گروه از کارگران با دستمزد پایین اعتصاب می کنند ما اغلب این جملات را می شنویم که آنها «استحقاق بیشتری» دارند و این که آنها «نیاز به دستمزد معیشتی» دارند.

هر چند که قطعا چنین واکنش هایی نیک اندیشانه هستند، اگر به آن اندرزها عمل شود باعث می شود عاقبت وضع مالی بیشتر مردم به خصوص کارگران با دستمزد پایین بدتر شود. مفید است که نقطه شروع بحث را روشن سازیم. فرض کنید که در نرخ دستمزد موجود، تعداد کسانی که آماده کار کردن هستند دقیقا با تعداد کارگران مورد نیاز برابر باشد و آنها به اندازه ساعات عادی کار می کنند (یعنی در یک هفته متوسط نه اضافه کاری و نه پاره وقت کار می کنند) تا تقاضا برای محصول تامین شود. این کارگران با همدیگر جمع می شوند و فکر می کنند که آنها باید «دستمزد معیشتی» دریافت کنند و در نتیجه دست به اعتصاب می زنند.

این امکان وجود دارد که کارفرمایان، دستمزد کارگران را افزایش دهند؛ کار فرمایان احیانا انحصارگر هستند یا که آنها یارانه هایی دریافت می کنند که مالیات دهندگان آن را می پردازند تا هزینه هایشان پوشش داده شود. در هر صورت، در نتیجه افزایش دستمزدها، کارفرمایان نمی خواهند کارگر کمتری را استخدام کنند.

بنابراین همان تعداد کارگر سابق تقاضا می شود، اما دستمزدهای بالاتری به آنها پرداخت می شود. از آنجا که دستمزدهای بیشتر باعث می شود تا تعداد کارگر بیشتری درخواست کار بدهند، برخی از کارگران کم توان ترین آنها رد خواهند شد (باید در اینجا تاکید شود که این استدلال فرض نمی گیرد که مردم فقط برای پول کار می کنند آنچه فرض می کنیم این است که پول هم یکی از عواملی است که مردم بدان علاقه مند هستند.)

در نتیجه افزایش دستمزد، برخی از مردم که قبلا در مشاغل موجود بودند بیکار می شوند؛ و برخی از کسانی که جای آنها را گرفته اند از سایر مشاغل آمده اند که آنها در آنجا ارزش بیشتری داشتند، اما دستمزد کمتری دریافت می کردند چون که کارفرمایشان یا انحصارگر نیست یا یارانه کافی دریافت نمی کند تا دستمزدی بیشتر از ارزش افزوده شده به تولید به آنها بپردازد.

این اثر دوم، انحراف کارگران با مهارت بیشتر به این بخش، تولید اقتصاد را پایین می آورد. بنابراین ما بیکاری بیشتر و تولید کمتر در نتیجه «پرداخت دستمزد معیشتی» داریم. این به نظر نتیجه گیری تندی می آید، اما این طور نیست. کاری که انجام می دهد یادآوری این نکته به ما است که برای حل یک مساله، روش های احمقانه و هم چنین خردمندانه ای وجود دارد.

در این حالت، مشکل این است که برخی مشاغل وجود دارند که ارزش انجام دادن کار را فقط در صورتی دارند که دستمزد آنها در حدی باشد که جامعه بسیار پایین تلقی می کند و آنها البته استاندارد زندگی بسیار پایینی برای کنندگان آن کار فراهم می کنند. اما پرداخت پول بیشتر به این مشاغل اوضاع را بدتر می سازد.

همچنین ارزش دارد به حالتی دقت کنیم که کارفرما تصمیم می گیرد به کارگران حقوق بیشتری بپردازد، اما نمی تواند این افزایش هزینه را به مشتریان خود یا به عموم مردم (مالیات دهندگان) انتقال دهد.

افزایش هزینه های نیروی کار را نمی توان بدون افزایش قیمت ها جذب کرد چون که اگر این طور بود، سایر عوامل تولید مواد خام و سرمایه می توانستند کمتر از آنچه در جای دیگر به دست می آورند در اینجا به آنها پرداخت شود. کارفرما نمی توانست پول کمتری بابت مواد خام بپردازد، اگر او این کار را می کرد هیچ کس به او جنس نمی فروخت. اگر می خواست به سرمایه هم کمتر از جای دیگر بپردازد پس سرمایه هم به جاهای دیگر می رفت. تنها مسیر وی تعیین قیمت بالاتر برای محصولاتش، فروش کمتر و استخدام تعداد کمتری کارگر خواهد بود. دوباره بیکاری افزایش می یابد.

پس چه باید کرد؟ کاری که می توان کرد پرداخت پول بیشتر به کارگران از محل مالیات های عمومی است. مردمی که این پول را دریافت می کنند می توانند بدون از دست دادن آنچه قبلا دریافت می کردند پول بیشتری دربیاورند.

اگر ما به سادگی تصمیم بگیریم تا به مردم پول بیشتری بابت کارشان بپردازیم بدون توجه به اینکه چه چیزی تولید می کنند، در نهایت قادر نخواهیم بود اصلا پولی به آنها بدهیم. پرداخت حقوق باید جدای از کمک های اجتماعی باشد در غیر این صورت منابع به هدر می رود و وقتی این اتفاق می افتد فقرا نخستین گروهی هستند که آسیب می بینند.

مقابله با مفاسد اقتصادی، از شعار تا عمل

محمود وحدت : سالها پیش استادی در دانشگاه داشتیم که درباره ویژگی های ممالک توسعه نیافته یا جهان سوم تعبیرهای جالبی به کار می برد که همگی جلوه های عینی داشتند.

از جمله اینکه می گفت یکی از ویژگی های کشورهای توسعه نیافته این است که زمینه برای افزایش شکاف طبقاتی و بی عدالتی در این جوامع فراهم است. به عبارت دیگر در جوامع توسعه نیافته یا در حال توسعه، افراد ثروتمند به راحتی می توانند ثروت خود را افزایش دهند اما افرادی با سطح درآمد پایین تر که در جامعه ما به عنوان قشر مستضعف یا آسیب پذیر شناخته می شوند نه تنها قادر به افزایش دارایی خود نیستند، بلکه به دلیل سیستم اداری و اجتماعی غلط و مناسبات نادرست اقتصادی، روز به روز دچار مشکلا ت اقتصادی بیشتری می شوند.

در حقیقت در چنین جوامعی، بستر برای ثروتمندترشدن ثروتمندان و فقیرتر شدن فقیران کاملا فراهم است و همین امر موجب می شود علیرغم وعده های فراوان مسوولا ن در مورد استقرار عدالت در جامعه و کاهش شکاف طبقاتی، شاهد افزایش شکاف بین فقیر و غنی باشیم. کشور ما نیز به عنوان یکی از کشورهای در حال توسعه از این قاعده کلی مستثنی نیست و متاسفانه علیرغم وعده های فراوانی که در مورد کاهش شکاف طبقاتی داده شده، هنوز نه تنها این مشکل رفع نشده بلکه روز به روز شاهد افزایش بی عدالتی در جامعه هستیم.

کسانی که با نقد سیاست تعدیل اقتصادی دوره ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی و ادعای بی توجهی دولت اصلا حات به وضعیت اقتصادی مردم، روی کار آمدند، در عمل، کاری از پیش نبردند و تمام تلا شی که برای کاهش شکاف طبقاتی و افزایش عدالت در جامعه از خود نشان دادند در پرداخت مقطعی سهام عدالت به ویژه در ایام انتخابات خلا صه می شد.

البته از حق نباید گذشت که اجرای طرح هدفمندی یارانه ها در کشور گام بلندی در راستای استقرار عدالت در جامعه است اما کیست که نداند اجرای همین طرح هم با پافشاری مجلس شورای اسلا می اجرایی شد و دولت با تاخیرهای مکرر اقدام به اجرای این طرح کرد که قرار بود چند سال زودتر اجرا شود.

هنوز فراموش نکرده ایم که کسانی از اجرای هدفمندی یارانه ها و واقعی کردن قیمت ها در دولت فعلی حمایت می کردند که در دوره اصلا حات، طرح تثبیت قیمت ها را در مجلس اصولگرا تصویب کردند و دولت اصلا حات را متهم کردند که بنزین را با قیمتی بالا تر از قیمت تمام شده به مردم عرضه می کند.

آن هم در حالی که در آن دوره قیمت هر لیتر بنزین ۸۰تومان بود و اکنون که قیمت هر لیتر بنزین به ۷۰۰تومان رسیده و هنوز در حال نسخه پیچیدن برای فروش بنزین به قیمت ۹۰۰ تومان هستند.

انگار نه انگار که اینها همان کسانی هستندکه در دوره اصلا حات به تثبیت قیمت ها رای داده بودند و دولت وقت را به گرانفروشی متهم می کردند.

دولت نهم با شعار عدالت و وعده آوردن پول نفت برسر سفره های مردم روی کار آمد اما رئیس دولت نهم، خیلی زود شعار آوردن پول نفت بر سر سفره های مردم را تکذیب کرد و فراموش کرد که پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ این شعار روی پوسترهای تبلیغاتی او نقش بسته بود و عکسها و تصاویر آن ثبت شده است. پس از آن نوبت به مقابله با مافیای نفتی رسید اما پس از تغییر چهار وزیر و دو سرپرست در وزارت نفت معلوم شد که اصلا خبری از مافیای نفتی در کار نیست وحتی اولین وزیر نفت دولت نهم، سید کاظم وزیری هامانه، به صراحت اعلا م کرد که سخن گفتن از مافیای نفتی، بهانه ای برای شخم زدن نفت است.

در همان روزها رئیس جمهور بارها در سخنرانی های خود، از جمله در مجلس و در جمع نمایندگان مردم در پارلمان اعلا م کرد که لیست مفسدان اقتصادی را در جیب خود نگه داشته تا به دستگاه قضایی بدهد. اما شش سال گذشت تا این لیست به دستگاه قضایی برسد و البته این موضوع توسط قوه قضائیه و سازمان بازرسی کل کشور هم چندان جدی گرفته نشد و خیلی زود به دست فراموشی سپرده شد.

در چنین شرایطی، سخن از اختلا س ۳۰۰۰ میلیارد تومانی به میان آمد; اختلا سی که در سیستم بانکی و تحت نظارت دولت صورت گرفته و آنقدر رقمش درشت و اعجاب انگیز است که کسی را یارای تکذیب آن نیست و تنها جریانهای سیاسی مختلف حاضر در دولت تلا ش می کنند آن را به طرف دیگری منتسب کنند و حتی کسانی که خود می توانند متهمین بالقوه جریانات حامی این سو»استفاده کلا ن مالی باشند، در مقام مدعی العموم ظاهر شده و بر ضرورت برخورد با متهمان تاکید کرده اند; در حالی که به تایید مقامات قضایی، خود دارای پرونده فساد اقتصادی هستند.

طبیعتا چنین حجم عظیمی از اختلا س; بدون حمایت جریانات ذی نفوذ امکانپذیر نیست و این امر بسیاری از شعارهای مدعیان عدالت را زیر سوال می برد که چگونه چنین حجم کلا نی از سو»استفاده مالی در سیستم بانکی کشور رخ داد و دولتمردان متوجه آن نشده اند.

آش آنقدر شور شده که روزنامه های حامی دولت، به ویژه کیهان، تندترین مقاله ممکن را علیه دولت دهم چاپ کرده و به صراحت این فساد اقتصادی را به جریانات داخل دولت نسبت می دهد.

جالب اینجاست که علیرغم اتهامات مکرر جریانهای حامی دولت به رقیب در جریان انتخابات گذشته و طیف اصلا ح طلب و حتی فردی همچون هاشمی رفسنجانی مبنی بر وجود مفاسد اقتصادی در بدنه این جریان و حتی خانواده آنها، حتی یکبار پرونده ای با میزان مفاسدی در حد یک درصد از آنچه اکنون مطرح شده هم در مورد جناح مقابل تشکیل نشده و اکنون جریانی که خود مدعی مقابله با فساد است با چنین اتهامی مواجه شده است.

به راستی آیا می توان چشم را بر روی واقعیتها بست و تنها بر مبنای وعده و شعار تصمیم گرفت؟ آنچه طی سالهای اخیر در کشور رخ داده درس خوبی برای همگان است تا بیش از وعده ها و شعارها، به عملکرد افراد و جریانات سیاسی نگریسته شود تا جریانات سیاسی نتوانند صرفا براساس شعار و اتهام زنی به جریان مقابل، قدرت در اختیار بگیرند.

چرا ایران ایر به فروش نمی رود؟

از جمله اخبار اقتصادی مهم کشور در هفته گذشته به فروش نرفتن غول هواپیمایی ایران (ایران ایر) بود.

محمود وحدت : برخی در تحلیل های خود دلیل این موضوع را قیمت گذاری نادرست این شرکت، برخی ساختار مالی آن و برخی دیگر وضعیت اقتصادی کشور و جهان دانستند و دراین باره داد سخن کردند. نگارنده سطور زیر به عنوان یک شهروند و کارشناس رسانه ای و اقتصادی دلایل این موضوع را از نگاه خود مرتبط با مسائل دیگری نیز می داند.

دو هفته قبل برای شرکت در یک نمایشگاه بین المللی تکنولوژی در توکیو درخواست خود را به همراه مدارک مربوطه با همکاران خود به سفارت ژاپن در تهران تحویل دادیم. متاسفانه به دلیل پروسه تعریف شده برای زمان دریافت ویزا توسط سفارت که عصر روز پنج شنبه اعلام شد و برخلاف میل خود برای استفاده از پروازهواپیمایی ملی ایران به مقصد توکیو که پرواز آن چهارشنبه شب های هرهفته از فرودگاه امام (ره) انجام می شود ناچار به خرید بلیط هواپیمایی یکی از شرکت های هواپیمایی همسایه ایران به مقصد توکیو شدیم. این پرواز با شماره QR801 ظهر جمعه به مقصد دوحه انجام می شد و با 9 ساعت ترانزیت پرواز به توکیو صورت می گرفت.

در فرودگاه دوحه ماشین مخصوصی برای مسافران صندلی های تجاری (اصطلاحاً بیزنس کلاس) تدارک دیده شده و مسافران دارای حداقل 5 ساعت توقف ترانزیتی، پس از پذیرایی نیم ساعته مفصل به هتل های پنج ستاره فرستاده شده که طبق اصول حاکم بر این پروازها پس از پذیرایی مجدد با بوفه نهار و شام گرم بصورت کاملا رایگان و استراحت در این هتل مجدداً با ماشین مخصوص ارسالی به سالن ترانزیت و به سمت تشریفات پرواز بعدی هدایت شدند. این پذیرایی علاوه بر پذیرایی موجود و کامل در محل پذیرایی مسافرین مربوطه در فرودگاه بود که امکانات موجود آن، کمتر از امکانات یک هتل خوب نبود.

به دلیل اینکه پرواز بعدی طولانی مدت (اصطلاحاً لانگ تایم) بود، شرایط سفر از نظر صندلی و پذیرایی کاملا مهیا گردیده بطوریکه صندلی ها قابلیت تبدل به صورت کاملاً تختوابشو را داشته، لباس خواب مخصوص برای مسافران مربوطه به صورت رایگان تدارک دیده شده و بعد از 5 نوبت پذیرایی تشریفاتی و مفصل به مقصد رسیدیم.

در جریان پرواز برگشت در روز چهارشنبه گذشته در شهر توکیو یکی از طوفان های بزرگ منطقه آسیای جنوب شرقی (طوفان  چابا) موجب لغو بسیاری از پروازها از جمله پرواز برگشت ما شد و چون این طوفان چندین ساعت قبل از ساعت پرواز به توکیو رسیده بود، شرکت هواپیمایی مربوطه با تدارک هتل 5 ستاره ای با پذیرایی کامل همزمان با ورود مسافران پرواز QR 803 در اطراف فرودگاه بین المللی ناریتای توکیو، اقدام به اسکان مسافران نمود.

پس از ورود به هتل مسئول هواپیمایی مربوطه با ما تماس گرفت و پیشنهاد نمود در صورت تمایل گروه امکان مسافرت با پرواز ظهر پنج شنبه ایران ایر از توکیو به مقصد تهران با استفاده از صندلی های بیزنس کلاس (به اصطلاح ایران ایری ها هما کلاس) را فراهم آورد.

پس از مشورت اکثریت دوستان گروه با این پیشنهاد به دلیل اینکه اولاً امکان پرواز مستقیم به تهران را فراهم می آورد و ثانیاً پول پرواز به جیب یک شرکت ایرانی می رفت موافقت کردند.

به دلیل اینکه ساعت پرواز 13 و 55 دقیقه ظهر پنج شنبه اعلام شده بود ساعت 11 به ترمینال شماره 2 فرودگاه ناریتا بازگشتیم. در بدو ورود برخلاف تصور که بایستی سه ساعت قبل از پرواز کانتر باز باشد هیچ خبری از مسئولان ایران ایر نبود. پس از حدود نیم ساعت بلاتکلیفی یک فرد ژاپنی به کانتر اعلامی در بخش مربوط به پرواز تهران آمد و در مقابل مخاطب سوال شدن توسط مسافران و از جمله اینجانب اعلام نمود که پرواز با تاخیر از تهران بلند شده و ساعت دقیق فرود هواپیما نامشخص است اما حداکثر حدود دو ساعت خواهد بود.

در میان دوستان گروه بحث پیش آمد که چه کنیم. جمع بندی آن بود که تاخیر دوساعته خیلی موضوع عجیبی نیست. باز هم توجیه پرواز مستقیم به تهران و پرواز با یک شرکت وطنی موجب شد کارت پرواز را بگیریم. علاوه بر کارت پرواز به ما یک بن هزار ینی پذیرایی (14 هزارتومانی) نیز داده شد تا بتوانیم به دلیل تاخیر از خود در فرودگاه ناریتا پذیرایی کنیم.

هنگام گرفتن کارت پرواز یکی از اعضای گروه که اتفاقاً از نخبگان و متخصصان الکترونیک کشور است و آشنایی زیادی نیز با مسائل هواپیمایی دارد متوجه حضور مدیر ایستگاه هما در توکیو در جنب کانتر شد و با سلام کردن به او از ایشان در خصوص زمان و دلایل تاخیر پرواز سوال نمود. مسئول مربوطه بدون اعتنا به جواب سلام پاسخ فرمودند: "ما الزامی به اعلام دلیل تاخیر به شما نداریم". عضو گروه جواب داد: "ما بر اساس زمان اعلامی شما زمان رسیدن به مقصد را به خانواده ها و همکاران خود اعلام کرده ایم و اگر تاخیر بیش از دوساعت اعلامی اولیه است بفرمایید تا ما برنامه ریزی کنیم". مدیر محترم ایستگاه جواب دادند: ما بهتان بن داده ایم بروید چیزی بخورید! (منظور ایشان بن 14 هزارتومانی پذیرایی بود. البته جهت اطلاع خوانندگان عزیز، یک بطری کوچک آب معدنی در توکیو حدود 250 ین قیمت داشته وبا بن سخاوتمندانه ایران ایر امکان خرید 4 عدد بطری کوچک آب وجود داشت!) من رو به این مدیرمحترم هما کرده و به ایشان گفتم: دوست عزیز این چه طرز جواب دادن است. دهها نفر معطل اعلام زمان پرواز توسط شما هستند. نامبرده با تندی پاسخ داد: همین است که هست ( و خطاب به نگارنده) من از اولی که اینجا آمدی گرایت را داشتم. همه اش داشتی سوال می کردی. برایت دارم! تندی و صدای بلند ایشان موجب شگفتی جمع 7 نفره گروه که در میان ایشان چند معاون وزیر و مقام ارشد دولتی و دانشگاهی، مدیرعالی رسانه ای و کارشناس عالی الکترونیک وجود داشت و تا چند دقیقه قبل از استفاده از هواپیمایی ایرانی ابراز خوشحالی می کرد شد و به نامبرده اعتراض کردند. جواب خونسردانه ایشان این بود: همین است که هست نمی خواهید بروید با همان شرکتی که آمدید برگردید! این در حالی بود که ساکها و وسایل کلیه حاضران به داخل قسمت بار رفته بود و عملاً امکان تغییر پرواز نبود.

با ابراز تاسف همه گروه به بخش انتظار پرواز رفتیم و نهایتاً پرواز با 215دقیقه تاخیر از زمان اعلامی در ساعت 18 و 30 دقیقه به مقصد تهران انجام شد. در طول پرواز نکات تکراری چون خرابی و گرفتگی سرویس بهداشتی بخش هما کلاس، عدم پذیرایی مناسب و کامل (مانند اعلام ممنوعیت سرو خاویار تا اطلاع ثانوی و عدم سرو آجیل، نه بخاطر موضوع خورد و خوراک، بلکه بخاطر اینکه از یکطرف از سر و ته همه هزینه می زندد و از طرف دیگر هیچ تسهیلاتی را برای  مسافر فراهم نمی کنند ) و خرابی بخش های مختلف چند صندلی بخش بیزنس (مانند لامپ مطالعه، زیر پایی ها و...که برای استراحت در یک پرواز طولانی ضروری است) و از همه مهم تر رفتار مغرورانه و طلبکارانه همائیان محترم موضوع بحث جمع دوستان و مقایسه تفاوت های پرواز رفت با پرواز برگشت و دلیل اقبال فراوان مردم کشورمان به استفاده از پروازهای ترانزیتی کشورهای همسایه شده بود. موضوعاتی که اتفاقاً هیچ کدام ربطی به تحریم ها نداشت و صرفاً یک مدیریت در سطح عادی می توانست مانع آنها باشد، موضوع بحث جمع که اتفاقاً همگی از مدیران ارشد کشور هستند بود. در نهایت به جای ساعت 22 و 30 شب در ساعت 2 و 30 بامداد روز بعد به تهران رسیدیم. همکارم برایم اخبار مهم اقتصادی را به فرودگاه آورده بود. در بین تیترها خبری توجه ام را جلب کرد. " وزارت نفت مهم ترین بدهکاران را در میان شرکتهای نفتی اعلام کرد. ایران ایر با 122 میلیارد تومان بدهی خرید بنزین در صدر قرار دارد."

بعد از تحریر:

مدیرعامل هما نگارنده را می شناسد و در جریان همکاری هایش برای حل مسئله سوخت گیری برخی پروازهای اروپایی هما در مینسک بوده است. پیشنهاد می کنم ایشان مدیر بازرسی یا فردی از معتمدان خود را مامور کند و با سوال و تحقیق در خصوص صحت دقیق موضوعات فوق از حاضران در صحنه که خوشبختانه همگی از مدیران سطوح عالی و خوشنام کشور هستند دستور عزل و برخورد با مدیر ایستگاه مربوطه را صادر کند. امید آنکه آیندگان در بررسی تاریخی دلایل سقوط و افول غول هواپیمایی ایران کمتر از ایشان یاد کنند.

محمد پاریاب - ۰۴ مهر ۱۳۹۰ بر گرفته از سایت الف.

قدیمی ترین شرکت های فعال جهان

محمود وحدت : رونق کسب و کار و تداوم تجارت از آرزوهاییست که هر صاحب کسب و کار یا تاجری دوست دارد به آن برسد. شرکت هایی هستند که به این آرزو جامه عمل پوشانده اند و سالهاست پابرجا و استوار به کار خود در عرصه تجارت و کسب و کار جهان ادامه می دهند.

در اینجا شما را با قدیمی ترین شرکت هایی آشنا می کنیم که هنوز هم به فعالیت خود ادامه می دهند.

● کارخانه اسلحه سازی برتا، ۱۵۲۶

کارخانه اسلحه سازی برتا یکی از قدیمی ترین کارخانه های دنیا محسوب می شود. شخصی به نام بارتالومئو برتای اسلحه ساز اهل ونیز که اسلحه ساز شهر و استان خود محسوب می شد و برای ارتش منطقه کار می کرد، این کارخانه را تقریبا ۵۰۰ سال قبل یعنی در سال ۱۵۲۶ بنیان گذاری کرد.

اسناد مربوط به صورتحساب های این کارخانه هنوز هم در آرشیو آن موجود است و مالکیت آن هم در طول این ۵۰۰ سال در دست خانواده برتا بوده است.

این کارخانه اسلحه سازی روزانه ۱۵۰۰ اسلحه می سازد و تقریبا کل نیاز اسلحه های قابل حمل را تامین می کند و ۷۵% محصولاتش نیز به ۱۰۰ کشور جهان صادر می شود.

این کارخانه که ۱۵ نسل از آدمیان را به خود دیده، حدود ۵۰۰ سال است که در این حوزه آقایی و سیادت می کند.

● کارخانه فیسکارز، ۱۶۴۹

تولید کننده نامی و محبوب این روزهای لوازم آشپزخانه، چاقو و قیچی ابتدا کار خود را با تولید آهن آلات در فنلاند آغاز کرد. این شرکت در تاریخ ۳۶۰ ساله خود فعالیت های مختلفی چون تولید ابزارآلات کشاورزی، موتورهای بخار و سایر ابزارآلات کشاورزی داشته است.

رنگ معروف نارنجی فیسکارز، به طور رسمی در سال ۲۰۰۳ در فنلاند و در سال ۲۰۰۷ در آمریکا به ثبت رسید.

● کارخانه رویال دلفت، ۱۶۵۳

در سال ۱۶۵۳ دیوید آنتونیز نخستین کارخانه از مجموع ۳۲ کارخانه (تعداد دقیقی از کارخانه ها مشخص نیست) پورسلین فلس، سازنده کوزه های سفالی، را در هلند تاسیس کرد، اما تا پایان قرن نوزدهم دیگر اثری از آنها باقی نماند.

در سال ۱۸۷۶، جوست توفت که یک مهندس بود تنها کارخانه باقی مانده از این مجموعه کارخانه ها را به قصد احیای ساخت این کوزه ها که با دست نقاشی شده بودند، خرید.

وی با پی بردن به این موضوع که مردم دیگر اعتمادی به آن کوزه های سفالی شکننده سنتی ندارند، متوجه شد که باید تکنیک ها و فنون کاری خود را تغییر دهد.

نتیجه این تغییرات شهرت جهانی بود که برای این محصولات ایجاد شد.

● روزنامه لندن گازته، ۱۶۶۵

لندن گازته قدیمی ترین روزنامه انگلیسی و قدیمی ترین روزنامه دربریتانیاست که هنوز هم چاپ می شود. اولین شماره از این روزنامه در هفتم نوامبر ۱۶۶۵ منتشر شد.

این روزنامه در اصل آکسفورد گازته بوده، اما دادگاه سلطنتی بریتانیا پس از مدتی که آن را به آکسفورد منتقل کرد، دوباره به لندن بازگرداند تا نام اصلی این روزنامه هم دوباره به آن بازگردد.

● سوریگز ریکزبانک

نام این بانک که عموما به عنوان قدیمی ترین بانک مرکزی جهان در نظر گرفته می شود، استکهلمز بانک بوده است و جان پالمستراچ آن را در سال ۱۶۶۵ بنا نهاده است.

این بانک مدت کوتاهی پس از تاسیس به دلیل تخلفاتی حکم بسته شدنش صادر شد، اما بعدا با بخشودگی مواجه شد. در هفدهم سپتامبر ۱۶۶۸ اداره بانک به پارلمان وقت واگذار شد. این بانک که از سال ۱۸۶۶ به نام فعلی تغییرنام داد، تاریخچه جالب و خواندنی دارد.

● شرکت لوید لندن،۱۶۸۸

این شرکت حیات خود را از قهوه خانه ادوارد لوید در سال ۱۶۸۸ آغاز کرد. لوید پیشگام کسب و کار بیمه بود.

این روزها این شرکت همه نوع تعهد بیمه ای را ارائه می کند، از تعهد بسیاری از ارائه دهندگان بیمه در جهان گرفته تا ماهواره های فضایی.

● کارخانه توئینیگ تی

توماس توئینینگ، یکی از اولین کارخانه های تولید چای در انگلیس را بنیانگذاری کرد. وی پس از تاسیس نخستین فروشگاه چای خود در لندن، فروش این محصول را آغاز کرد.

این انگیزه ای شد برای دیگر رقبا که با او رقابت کنند. هر صد گرم چای سبز تولید این کارخانه معادل ۲۰ دلار خرج دارد.

● سوثبیز،۱۷۴۴

تاریخ سوثبیز احتمالا به سال ۱۷۴۴ باز می گردد، زمانی که کتاب فروشی انگلیسی به نام ساموئل بیکر نخستین حراجی خود را برگزار کرد و ۴۷۵ عنوان کتاب را که پیش از آن متعلق به سر جان استنلی بودند را فروخت.

اکنون سوثبیز یکی از بهترین مراکز حراج آثار هنری در دنیاست.

مدیریت ارتباط با مشتری در دیزنی‌ لند

محمود وحدت : مجموعه های تفریحی دیزنی لند، در سال ۲۰۰۳، شاهد تراکم شدید جمعیت، صف های طویل و هزینه های سنگین بلیت و از دست رفتن مشتریان بود. باب لگر، مدیر اجرایی والت دیزنی، در ۲۰ نوامبر همان سال با اشاره به کاهش ۱۰درصدی درآمد نسبت به سال ۲۰۰۰، کاهش تعداد مراجعه و اقامت در هتل ها در همین بازه زمانی و همچنین بحران اقتصادی سال ۲۰۰۱ را مقصر قلمداد کرد.

از سویی، آنالیزورهای دیزنی با اشاره به کشش قیمت بلیت، اعلام کردند کاهش ۴۲ درصدی در قیمت، هر چند از ریزش شدید مشتریان جلوگیری کرد، اما بر درآمدهای تحقق یافته تاثیر بسزایی نگذاشت. همزمان با این مشکلات، هزینه های دیزنی افزایش یافت. حق بیمه ها پس از حملات ۱۱ سپتامبر تقریبأ دو برابر شد و سرمایه گذاری در پارک دیزنی به شدت کاهش یافت. همین امر موجب شد تا «روی»، نوه والت دیزنی، در ۳۰ نوامبر با ارسال نامه ای به هیات مدیره به دلیل «ترس از سرمایه گذاری در پارک» استعفای خود را اعلام کرد.

در این مقطع بود که اهمیت انجام بیشترین کار با کمترین منابع نمایان شد و «راجر بری»، مدیر سیستم اطلاعات در دیزنی، سکاندار این امر شد. «راجر» توانست یک راهبرد تکنولوژیک و موثر البته با ریسک بالا طراحی کند تا دیزنی بتواند علاوه بر نشان دادن جلوه نام تجاری خود، کارآیی سیستم را بالا برده و تعداد مراجعان را افزایش دهد. هدف «بری» استفاده از دنیای دیزنی به عنوان بستر آزمایش یکی از جاه طلبانه ترین طرح های مشارکتی حوزه IT در آمریکا بود. ترکیبی از فن آوری ماهواره های موقعیت یاب جهانی، سنسورهای هوشمند، فناورهای بی سیم و دستگاه های موبایل. هدف از این طرح کاهش مشکلات بازدید کنندگان از پارک های دیزنی، از طریق خلق تجربه ای شخصی شده تر، با استفاده از فناوری اطلاعات بود.

● هدایت بازدید کنندگان از طریق بینی میکی ماوس!

در اینجاست که مشهودترین ابزار این استراتژی خود را نشان می دهد، یک عروسک ۵/۱۰ اینچی به نام (پال میکی). این عروسک با یک حسگر مادون قرم قوی، مانند راهنمای یک تور مجازی عمل می کند و به مراجعان نشان می دهد که به عنوان مثال در کدام قسمت پارک صف ها کوتاه ترند و یا اطلاعات مربوط به رویدادهای داخل پارک را در اختیار آن ها می گذارد. اما این عروسک ها چگونه کار می کند؟

در داخل لباس خز دار این عروسک، یک پردازشگر مرکزی همراه با حسگرهای مادون قرمز، ساعت درونی و بلندگوهای کوچک تعبیه شده است. هنگامی که عروسک در محوطه پارک قرار می گیرد، حسگرهایی، داده های تولید شده توسط ۵۰۰ دستگاه دیده بانی پنهان در لامپ ها، تیرک ها، سقف ها و ....... را دریافت می کنند و پس از پردازش در (مرکز داده های دیزنی)، سیگنال هایی به پال میکی ارسال می شود و پال میکی به شما اطاع می دهدکه اکنون نوبت بازگو کردن رازهایش است. زمانی که عروسک حامل اطلاعاتی خاص است از طریق تکان خوردن و خندیدن نشان می دهد چیز جدیدی برای گفتن دارد. دست هایش را به شکمش می فشارد و به شما می گوید که در کجای پارک صف ها کوتاه تر است، برنامه هایی که در حال اجرا است چیست و یا حتی اطلاعات عمومی در مورد منطقه ای که در آن راه می روید را بازگو می کند.

پال میکی همیشه چیزی برای گفتن دارد؛ از لطیفه های کودکانه تا انجام گفت و گوهای تعاملی با کودکان منتظر در صف تا سرگرم شوند. پال میکی بر روی اکثر جوانان آزمایش شد، زیرا که جوانان علاقه داشتند تا در هر لحظه بیشترین اطلاعات در مورد پارک و برنامه ها در اختیارشان قرار بگیرد تا مطمئن شوند چیزی را از دست نداده اند.

مایکل کولگایز، قائم مقام عملیات فناوری و استراتژیک دیزنی می گوید: این محصول برای کودکان طراحی شده بود، اما هنگامی که محصول را آزمایش می کردیم، مشاهده شد این کودکان پس از گوش دادن به صحبت های میکی، آن را نزدیک گوش پدر و مادر خود می بردند تا آن ها هم بشنوند. پال میکی بر روی جوانان نیز آزمایش شد، زیرا که اکثر جوانان علاقه داشتند تا در هر لحظه بیشترین اطلاعات در مورد پارک و برنامه ها در اختیارشان قرار گیرد تا مطمئن شوند چیزی از دست نداده اند.

محققان فناوری، پال میکی را تجربه ای موفق در پر کردن شکاف بین داده های تولید شده توسط مشتری و اولویت رفتاری وی می دانند که بسته به موقعیت فیزیکی و حرکات وی، رفتارهای گوناگونی نشان می دهد و در واقع این تمام چیزی است که می توان جهت تطبیق پویای داده ها با زمینه های تولیدشان انجام داد. پل سافو، مدیر مرکز تحقیقات موسسه «برای آینده» در منوی پارک کالیفرنیا و استاد مدیریت بازرگانی در دانشکده بازرگانی دانشگاه میشیگان این فناوری را انقلابی در زمینه CRM می داند: «دیزنی راهبرد مشتری مدار را تجربه می کند که از CRM امروزی فراتر می روند. راهبردی که تنها از داده های مشتری استفاده می کند، بلکه از زمینه های تولید این داده ها در رفتار تک تک افراد نیز سود می جوید» .

البته استفاده از چنین فناوری هایی همواره مشتریان را درباره احتمال نقض حریم خصوصی نگران می سازد، زیرا حریم های خصوصی را به سرعت در می نوردند. آیا پال میکی نیز چنین است؟ پی جی ز مانگ، مدیر لابراتور ترغیب فناوری دانشگاه استنفورد می گوید: «به این علت که شخص میکی ماوس دارای یک اعتبار عمومی است و نیز رابطه این عروسک یک رابطه تعاملی می باشد، دیزنی قادر خواهد بود کارهایی با این فناوری انجام دهد که مایکروسافت احتمالأ قادر به انجام آن نخواهد بود.

مدیران دیزنی می دانند که این نگرانی وجود دارد که آیا مشتریان میکی را تنها به عنوان یک دستگاه ردیاب خواهند شناخت یا به عنوان یک برادر بزرگتر و راهنمای تور. به همین جهت این مدیران همواره سعی در افزایش تعامل مشتریان با پال میکی دارند تا هر مشتری بتواند تجربه ای کاملأ متفاوت و شخصی از دیزنی داشته باشد. بری می گوید: پال میکی یک ابزار برای جمع آوری اطلاعات شخصی نیست. ما درون پال میکی داده هایی قرار می دهیم، اما مانند سایر شرکت ها، از این ابزار برای خودمان اطلاعات خارج نمی کنیم، بلکه این اطلاعات تنها در اختیار صاحب عروسک قرار می گیرد. ما برای جمع آوری اطلاعات مشتریان راه های دیگری داریم. اکنون دیزنی معتقد است، مشتریان پال میکی را به چشم نوعی تسهیلات می بینند. عروسکی توانا در شگفت زده کردن بازدید کنندگان، با تهیه اطلاعات مناسب در زمان مناسب.

● دلارهای بر آمده از CRM

پال میکی مطمئنأ امکان گسترش و بهبود خواهد داشت. جان پارکینسون که شرکتش مشاور دیزنی در راهبرد جدید مشتری مداری بود می گوید: «در این سیستم اطلاعاتی، مشکلی موجود بود. اگر شما در یک بازه زمانی خاص ۲ بار در یک صف پارک قرار گرفته باشید و یا به دو پارک متفاوت رفته باشید مطمئنأ دیزنی از آن بی خبر خواهد ماند و این ضعف سیستم CRM است» . اما اکنون با اصلاح این ضعف، دیزنی قادر است داده ها را مدیریت کند تا کل تجربه مشتری را تحت تاثیر قرار دهد؛ از تجربه حضور در هتل تا پارک. همچنین می تواند درباره رفتار خرید بازدید کننده و اولویت های فردی وی در زمان های مناسب فرضیاتی ایجاد کند و یا این فرضیات را اصلاح کند تا داده های بیشتری درباره مشتری گرد آورد.

به عنوان مثال می توان اطلاعاتی را در ارتباط با اولویت های از پیش معین شده مشتری، از طریق تلفن های همراه به ایشان بدهد؛ رزرو کردن صندلی رستوران در نیم ساعت از طریق ارسال SMS به تلفن همراه و یا با خبر کردن مشتری جهت از دست ندادن برنامه آتش بازی. یک ابتکار دیگر در این امر که با اهداف دیزنی نیز بسیار همخوانی دارد، ایجاد وب سایتی است به نام magical gathering (جمع آوری های جادویی) که به طور خاص قصد دارد در درآمد هایی جدید و تجارت های گروهی جدید ایجاد کند. در این سایت با ترغیب اعضای خانواده های نقاط دورتر برای گردش مجازی آنلاین در دنیای دیزنی، اطلاعاتی تولید می کنند تا در حضور بعدیشان در دنیای دیزنی جهت راهنمایی شان از این اطلاعات استفاده شود.

برنامه دیزنی در اینجا متوقف نمی شود. «بری» و «کورو» برنامه های تعاملی و موقعیت یاب را گسترده می کنند که به مدیران دیزنی کمک کنند که هزینه های پشتیبانی و عملیات را تا جای ممکن کاهش دهند. این تلاش شامل کمک به مدیریت ۲۶۷ ناوگان اتوبوسی داخل پارک می شود که میانگین روزانه ۱۵۰۰۰۰ بازدید کننده را جابجا می کند. GPS و فناوری اینترنت موبایل به دیزنی اجازه می دهد ناوگان خود را بر حسب نیاز مشتری مدیریت کند تا صف ها حذف شوند و زمان انتظار و هزینه های عملیاتی بسیاری نیز کاهش یابد.

گردشگری روستایی

محمود وحدت : گردشگری روستایی به معنی امروزی و طبق تعریف کمیسیون جامعه اروپا (۱۹۸۶) همه فعالیت هایی را در بر می گیرد که گردشگران در روستاها انجام می دهند. گردشگری که فعالیتی تفریحی اجتماعی است در نیمه دوم قرن ۱۸ میلادی در اروپا و به ویژه انگلستان ظاهر شد و با گسترش شهرنشینی، ارتقای وسایل حمل و نقل و به ویژه گسترش خطوط راه آهن، بهبود اوضاع زندگی، اوقات فراغت بیشتر و... توسعه یافت. این شاخه از گردشگری که در انواع طبیعی، فرهنگی، دهکده ای کشاورزی و اکوتوریسم شناخته می شود در ایران بیشتر مترادف با اکوتوریسم است. صنعت نوپای گردشگری در ایران و به تبع آن گردشگری روستایی به رغم رشدی که بعد از انقلاب اسلامی داشته هنوز در مسند صنعتی درآمد زا، کم هزینه، با آلودگی کم و کارا قرار نگرفته است.

به علاوه رویکرد اجتماعی اقتصادی به توسعه پایدار روستایی می طلبد که به دیگر فعالیت های جوامع روستایی مانند صنایع روستایی، صنایع تکمیلی، فرآوری محصولات کشاورزی و گردشگری روستایی توجه بیشتری شود. تنوع بخشی به اقتصاد روستایی و تعیین راهبردی جایگزین مانند گردشگری، فرصت های شغلی متعددی در سکونت گاه های روستایی ایجاد می کند. امری که با کشیده شدن سرمایه و جمعیت به روستاها از طریق توسعه گردشگری روستایی محقق خواهد شد. ویژه نامه حاضر دریچه ای است گشوده به سوی جاذبه های بی بدیل گردشگری، به ویژه گردشگری روستایی و طبیعی ایران تا از یک سو مددی باشد برای برنامه سازان در تهیه برنامه هایی جاذب و تاثیرگذار و از سوی دیگر تلنگری باشد به خود تا قدردان گنجینه هایی باشیم که وارث و امانت دار آنیم.

● انواع گردشگری

▪ گردشگری روستایی: در این نوع گردشگری، منابع فرهنگی، طبیعی و تاریخی نواحی روستایی به عنوان کالایی فرهنگی گردشگری عرضه می شود. گردشگران روستایی به نواحی کشاورزی و دامداری می روند و مدتی را در آن جا اقامت می کنند و از نزدیک با زندگی روستایی آشنا می شوند.

▪ گردشگری طبیعت: نوعی از گردشگری است که مسافرت به مناطق طبیعی با اهداف مطالعاتی و بهره بصری از مناظرو رستنی های طبیعت و حیات وحش و با توجه به جنبه های فرهنگی آن انجام می گیرد.

▪ گردشگری بیابانی: گردشگران بیابانی، علاقه مند به سفر به نواحی خشک و گرمسیری، تحقیق در مورد خاک، موجودات زنده و آب و هوای نواحی بیابانی هستند.

▪ گردشگری قومی و عشایر: این نوع گردشگری با هدف مشاهده سبک زندگی بومیان و اقوام انجام می شود.

▪ گردشگری فرهنگی: مسافرت افراد از محل سکونت خود به مکان هایی با جاذبه های فرهنگی است. این جابه جایی با هدف کسب اطلاعات و تجارت برای ارضای نیازهای فرهنگی گردشگری انجام می شود. بازدید از موزه ها، نمایشگاه ها، کنسرت ها، هنرهای دستی، معماری، مراسم و آیین ها در این مقوله جا می گیرد.

▪ گردشگری تاریخی: گردشگری میراث نام دیگر این نوع گردشگری است. بازدید از مکان ها و ابنیه تاریخی، هدف گردشگران تاریخی است.

▪ گردشگری مذهبی: گردشگران در این بخش از گردشگری با هدف دیدار و زیارت از اماکن مقدس و انجام مراسم مذهبی مسافرت می کنند.

▪ گردشگری سلامت: گروهی از مسافران به منظور استفاده از خدمات پزشکی و تامین بهداشت فردی به نقاطی که می تواند این امکانات را فراهم کند، سفر می کنند.

▪ گردشگری مجازی: از سابقه این نوع گردشگری حداکثر دو دهه می گذرد. این نوع گردشگری به مفهوم حضور در سرزمین دیجیتالی وب و مشاهده داده های صوتی، متنی و تصویری از دنیای اطراف ماست.

● ...ترین های گردشگری ایران

زریوار بزرگترین دریاچه آب شیرین خودجوش دنیاست که در مریوان واقع است و جاذبه های طبیعی بسیاری دارد.

روستای میمند کرمان یکی از باستانی ترین سکونت گاه های انسانی جهان است که از ۱۲۰۰۰ سال پیش تاکنون همچنان پا بر جا و مسکونی است.

قنات روستای گناباد از شگفت انگیزترین دست ساخته های انسان است. طول قنات بیش از ۳۳ هزار متر و عمق آن ۳۰۰ متر است. این قنات در دوره هخامنشیان حفر شده است.

قلعه رودخان از کهن ترین دژهای نظامی ایران است که در ۲۰ کیلومتری جنوب غرب فومن در استان گیلان واقع است. این قلعه که ۵۰ هزار مترمربع مساحت دارد و در ارتفاع ۶۰۰ متری از سطح زمین در بلندترین نقطه کوه واقع شده در عهد ساسانیان ساخته شده است.

قدیمی ترین پل جهان در دزفول بر روی رودخانه دز قرار دارد. این پل در سال ۲۶۰ میلادی به دستور شاپور اول ساسانی و به دست اسرای رومی ساخته شده است. این پل ۱۴ دهانه هنوز محل عبور و مرور خودروهای سواری اندیمشک و دزفول است.

آبشار شوی زیباترین و بلندترین آبشار خاورمیانه در شمال دزفول و در سردشت واقع است. این آبشار ۸۰ متر ارتفاع و ۵۰ متر پهنا دارد.

یکی از عظیم ترین و ناشناخته ترین غارهای دنیا، غار دیدنی کتله خور زنجان است. دهانه ورودی غار در دامنه جنوب کوه «سه قزلو» قرار دارد که با جاده آسفالته ۵ کیلومتری به شهر گرماب راه می یابد.

طولانی ترین غار نمکی جهان، غار ۶۴۰۰ متری نمکدان واقع در ۹۰ کیلومتری قشم است.

کارون پرآب ترین و بزرگترین رود ایران است. این رود با ۹۵۰ کیلومتر طول تنها رود قابل کشتیرانی ایران است. سدهای متعدد ساخته شده بر روی این رود ازجمله سدهای کارون ۱ و ۳ و ۴، مسجد سلیمان و گتوند، جاذبه های گردشگری بسیاری ایجاد کرده است.

مجموعه تاریخی فرهنگی آسیاب ها با آبشارهای شوشتر قدیمی ترین موزه آبی جهان است. این مجموعه تنها سازه آبی باستانی موجود، در ایران است که از زمان ساسانیان باقی مانده است. این مجموعه در فهرست آثار جهانی ثبت شده است.

جزیره گردشگری ترکمن نشین آشوراده که از توده اصلی خشکی خود یعنی شبه جزیره میانکاله جدا افتاده است، تنها جزیره دریای خزر است که در استان گلستان واقع است. جاذبه های گردشگری این جزیره به بهترین راه حل بیکاری مردم بندر ترکمن تبدیل شده است.

پارک جنگلی نور در شرق شهرستان نور بزرگترین پارک جنگلی خاورمیانه با ۴۰۰۰ هکتار وسعت است.

● دهکده ای تمام چوب برای گردشگران

دهکده ده هکتاری چوبی نیشابور در جاده خیام و در حدود ۱۰ کیلومتری شهر قرار دارد. در این دهکده همه چیز چوبی است از مسجد و خانه ها و موزه گرفته تا کتابخانه و رستوران و سرویس بهداشتی و حتی سطل های زباله. این دهکده چوبی با داشتن فروشگاه صنایع دستی، رستوران، نانوایی و آلاچیق های متعدد به همراه اکوسیستم کم نظیرش می تواند گردشگران را برای چند ساعت سرگرم کند. گردش در فضای این دهکده که به طور محسوسی بوی زندگی می دهد، باعث فراموشی بسیاری از دل مشغولی هاست. دهکده چوبی نیشابور با استفاده از سازه های مقاوم در برابر زلزله، بنا شده است.

ارزش‌آفرینی؛ مهم‌ترین وجه مشتری‌مداری

محمود وحدت : مهم ترین وجه مشتری مداری، ارزش آفرینی است. ارزش آفرینی به معنای رویکردی است که یک سازمان در قبال همه ذینفعان و به ویژه مشتریان خود در پیش می گیرد و در آن مشتری را محور همه فعالیت ها و فرایندهای خود قرار می دهد و از منظر او سازمان را به نحوی مهندسی می کند که محصولات و خدماتی که ارائه می دهد نیازها و خواسته های مشتری را تأمین کند. فلسفه وجودی سازمان باید با ارزش آفرینی آغاز شود و در آن، ارزش، توسط مشتری تعریف شود. در طرح ارزش آفرینی سازمان برای مشتریان، فعالیت های غیرارزش آفرین حذف می شود و زنجیره فعالیت ها و فرایندهایی شکل می گیرد که شروع آن خواست و نیاز مشتری و پایان آن رضایت و خشنودی وی باشد.

مشاهده، تنظیم و جهت دهی فعالیت ها و فرایندهای سازمان از نگاه مشتری باعث می شود که سازمان، مشتری را در تمامی زمینه های کاری خود، از طراحی محصول تا بازاریابی، آموزش، توسعه، فروش، ارزیابی عملکرد و پاداش دهی مشارکت دهد و پیشنهادها و نظرات او را در نظر بگیرد. در این میان، مشتریان ناراضی و ناخشنود که با انتقاد و ارائه راهکارهای بهبود، سازمان را به چالش می کشند جایگاهی ویژه می یابند و مهم ترین منبع یادگیری محسوب می شوند. کارکنان نیز در صف مقدم خدمت به مشتری و جلب رضایت وی قرار می گیرند و سازمان برای تحقق ارزش آفرینی به مشتریان، به کارکنان نیز بها می دهد به این ترتیب همه سرمایه های فکری و سازمانی در خدمت حفظ سرمایه مشتری به کار گرفته می شود.

سرمایه مشتری، مهم ترین نامشهود هر سازمانی است. سرمایه مشتری نشانگر ارزش روابط شرکت با افراد یا سازمان هایی است که به آنها کالا یا خدمات می فروشد. شاخص های سرمایه مشتری عبارتند از: سهم بازار، نگهداری مشتری، نرخ فرار مشتری و سود به ازاء هر مشتری. از این رو سازمان ها باید دانش شناخت مشتری را کسب کنند. همچون مشتریان فکر و عمل کنند. فعالیت ها و فرایندهای خود را با خواست و نیاز مشتریان همسو سازند. ارتباط با مشتری و خدمت به او با درک این که مشتری واقعی سازمان چه کسانی هستند آغاز می شود. سپس باید نیازها و انتظارات آنها را تشخیص داد و به طور مستمر بر نحوه خدمت به آنها نظارت کرد. در این میان، کارکنان سازمان در نوک پیکان خدمت رسانی به مشتریان قرار می گیرند. هیچ چیز بدتر از آن نیست که افرادی را آموزش و توسعه دهیم که خوب صحبت می کنند، اما یک کلمه از «مشتری» در صحبت های آنان وجود ندارد.

● تعریف ارزش از دید مشتری

سازمان ها باید از دریچه چشم مشتریان به کارکنان و فرایندها و تصمیمات خود بنگرند تا بتواند خود را با انتظارات مشتریان همراستا سازند. دلیل این امر آن است که ارزش باید از سوی گیرنده آن تعریف و تعیین شود و نه صرفاً ارائه دهنده آن. از این رو لازم است سازمان ها یک «طرح ارزش آفرینی» از نگاه ذینفعان و از جمله مشتریان، تدوین و اجرا کنند. طرح ارزش آفرینی به این معناست که فعالیت ها، فرایندها و تصمیمات سازمان، دستاورد مثبتی برای همه ذینفعان و از جمله مشتریان ایجاد می کند. سازمان، زمانی ارزشمند، قابل احترام و تأثیرگذار است که مشتریان، ارزشی از اقدامات سازمان دریافت کنند. طرح ارزش آفرینی رویکردی یکپارچه است که نشان می دهد سازمان چگونه می تواند و باید در منظر ذینفعان و بویژه مشتریان، ارزش خلق کند. اگر سازمانی نتواند برای مشتریان خود ارزش آفرینی کند به مرور از ذهن و زبان مشتریان، خارج و از صحنه بازار محو می شود.

ارزش آفرینی برای مشتریان با تقویت قابلیت های سازمانی و توانایی های فردی محقق می شود. این دو، از جنس نامشهودهایی است که هویت یک سازمان را تشکیل می دهد و حتی قابل کپی برداری نیست. ارزش آفرینی از جنس اثربخشی است. به بیان دیگر، اثربخشی مقوله ای ارزش مدار است که از عدد و رقم فراتر می رود و به جهت حرکت سازمان مربوط می شود. مشتری مداری، نوعی ارزش آفرینی است که بیشتر به انجام کارهای درست برای مشتری مربوط می شود تا انجام درست کارها در سازمان. اگر امور سازمان در جهت مشتری انجام نشود، انجام هر کاری اشتباه است. کارهای اشتباه هرچه درست تر انجام شوند سازمان از مقصد دورتر می شود و خطاهای آن بیشتر می شود، اما اگر کاری درست انجام شود و حتی در مسیر انجام آن اشتباهی رخ دهد می توان آن را تصحیح کرد و در مسیر و مقصد رسیدن به هدف قرار گرفت.

● فرایندگرایی در جهت مشتری مداری

سازمان ها، نهادهای اقتصادی و اجتماعی هستند که در جهت تحقق هدفی مشخص تشکیل شده اند. فعالیت ها و فرایندهای متعددی در درون سازمان برای دستیابی به هدف نهایی که ارزش آفرینی برای مشتری است صورت می گیرد. سازمان ها نباید در قید و بند انجام وظایف داخلی خود اسیر شوند و از انجام وظیفه اصلی غافل بمانند. نباید چنان شود که در سازمان همه مواظب باشند تا وظیفه ها بخوبی انجام شود، اما کسی توجهی به هم پیوندی وظیفه ها و تحقق نتیجه نهایی مورد انتظار مشتری نداشته باشد. بسیاری از وظایفی که کارکنان بر عهده دارند اصولاً برای تأمین خواسته های درونی سازمان انجام می شود و هیچ گونه کمکی به آنچه مشتری نیاز دارد، یعنی تولید با کیفیت برتر و بهای مناسب تر صورت نمی دهد. کارکنانی که در یک فرایند، مشغول هستند از یک طرف توجه به درون یعنی اداره خود و از طرف دیگر توجه به بالا یعنی رؤسای خود دارند و کسی نگاهی به بیرون یعنی مشتری ندارد. هدف نهایی آنان، کسب خشنودی رئیس است زیرا کسب درآمد و آینده آنها در دست رئیس است. در حالی که کسب و کار را باید بر پایه نظر مشتری بنا کرد. در روند فرایند محوری در جهت ارزش آفرینی برای مشتری، ویژگی های کار به جای سه واژه رئیس، فعالیت و وظیفه عبارت است از مشتری، فرایند و نتیجه. فرد خود را در برابر مشتری مسئول می داند. رسالت فرد، حل مشکل مشتری است. بنابراین باید سراسر فرایند کار را اجرا کند و به نتیجه دلخواه مشتری برسد. مسئولیت او رسیدن به نتیجه نهایی است و نه انجام وظیفه های مستقل یا پیروی از دستورات سرپرستان، زیرا مشتری صرفاً به یک چیز توجه دارد و آن حاصل کار و در واقع، ارزشی است که به وی ارائه می شود.

فرایند محوری از حجم کارهای غیرارزش آفرین می کاهد. در سازمان ها، گاه با گذشت زمان، حجم فعالیت های غیرارزش افزا چنان گسترش می یابد که از کارهای اصلی و ارزش افزا پیشی می گیرد. در حالی که برای مشتری، چگونگی انجام تک تک فعالیت ها در سازمان مهم نیست، نتیجه نهایی فرایند برای او مهم است. باید از حجم فعالیت های غیرارزش افزا در جهت ارزش آفرینی برای مشتریان کاست. به تعبیر پیتر دراکر، مشتری از حذف فعالیت هایی که ارزش آفرین نیست زیان نمی بیند. فرایندگرایی، مشتری را در مرکز دایره همه فعالیت ها قرار می دهد و هدف همگانی، جلب خشنودی و تأمین نیازهای او خواهد بود. با تثبیت و تقویت فرایندگرایی در سازمان، توجه کارکنان از رئیس به مشتری باز می گردد و مشتری در مرکز توجهات قرار می گیرد.

● وجه اخلاقی مشتری مداری

سازمان ها باید به عنوان یک شخصیت حقوقی سعی در تجربه کردن قانون طلایی ارتباطات کنند که می گوید: هرچه را که بر خود نمی پسندی بر دیگران مپسند. درک تجربه مشتری به این معناست که سازمان ها بیاموزند مانند مشتریان فکر کرده و عمل کنند. سازمان ها باید از خود بپرسند اگر من مشتری این کسب و کار بودم آیا دوست داشتم به گونه ای که ما با مشتریان رفتار می کنیم با من رفتار شود؟ برای مشاهده کامل شرکت از چشمان مشتریان، مهم است که سازمان ها خود را در جایگاه مشتریان قرار دهند، یعنی یاد بگیرند مسائلی را که بهترین مشتریان آینده آنها ممکن است با آن مواجه شوند تجربه کنند و صرفاً از مشتریان نپرسند که چه می خواهند. بلکه آنچه را آنها تجربه می کنند پیش تر خود آنها تجربه کنند. بنابراین سازمان ها باید بتوانند تصور کنند پوشیدن کفش دیگران چگونه است. این یک امر اخلاقی است. شرکت هایی که پایبند اصول اخلاقی نیستند قادر به تولید محصولات با کیفیت نیستند زیرا از مشتریان و خواسته های آنان، درک روشنی ندارند.

● همسویی و همسازی با نیازهای مشتریان

مشتری، مهم ترین موضوع در کسب و کار است. هماهنگی و تأمین رضایت مشتریان باید در همه جای شرکت جاری باشد. از مدیریت تا بخش های مالی، خدمات، توسعه محصول و فروش باید به رضایت مشتری اهمیت دهند. راه پیشتاز ماندن شرکت، نوآوری پیوسته در فرایندهای ارزش آفرین برای مشتری و همساز شدن با نیاز مشتریان است. تولید محصول و ارائه خدمت بر پایه خواست واقعی مشتریان باعث ارائه الگوها و رویکردهایی نظیر الگوی فروش بی واسطه شرکتی مانند «دل» شده که در سایه حذف هزینه انبارداری و پخش توسط واسطه ها، توانسته خدمات شایسته تر و ارزش بیشتری را با شتاب به مشتریان عرضه کند. به این ترتیب همه بخش های سازمان باید با مدل مشتری مداری فکر کنند، نیازهای مشتری را محور قرار دهند و با خواسته های در حال تغییر مشتری، همگام شوند. قسمت های بازاریابی، جذب و استخدام، بکارگیری، ارزیابی عملکرد، پاداش و حتی حاکمیت شرکتی نیز بهتر است با الزامات در خواست های مشتری خود را تطبیق دهند. سازمان باید بداند و بیابد که مشتریان دوست دارند چه چیزی را بیشتر یا کمتر در رفتارهای کارکنان سازمان ملاحظه کنند. مشتریان دوست دارند کارکنان اصلی چه مهارت ها، ارزش ها و هنجارهایی داشته باشند.

انتظارات مشتری باید توسط رهبران سازمان در فرهنگ آن ترجمه و پیاده سازی شود. به بیان دیگر، انتظارات مشتریان باید رفتارهای رهبران و کارکنان را جهت دهی کند.

● نحوه ارتباط با مشتری

سازمان باید هرچه سریع تر و دقیق تر تغییرات نیاز و ذائقه مشتریان را درک و لمس کند. به این منظور باید به میان مشتریان رفت. مدیران و مسئولان و بویژه متولیان بخش های منابع انسانی، مالی، فروش و سیستم های اطلاعاتی باید در واحد خود نمانند و به میان مشتریان بروند. اگر سازمان منتظر گزارش ها بنشیند همیشه تأخیر شش ماهه وجود دارد. تنها راهی که می توان اطلاعات بیرونی را کسب کرد آن است که با مشتریان نشست و برخاست داشت.

هر سازمانی به تناسب نوع فرایند و فرهنگ سازمانی خود این کار را انجام می دهد. برای مثال شرکت «دل» برای این منظور نشست های دفاع از مشتری راه انداخته است. هر جمعه صبح ده ها نفر گرد می آیند و مسائل کلیدی مربوط به مسئولیت های سازمان در قبال مشتریان از جهت زمان پاسخگویی، نحوه فرایند سفارش و جنبه های دیگر مرور می شود. در این میان یک مشتری را که هفته پیش در مورد محصول شرکت با مشکل مواجه بوده می آورند و حرف او را می شنوند. به این ترتیب، حساسیت نسبت به نیازهای مشتری حتی به کارکنان طراحی و تولید نیز منتقل می شود. با این کار تمامی حوزه های مرتبط سازمانی، از بازاریابی و فروش تا مهندسی و طراحی، مسائل و مشکلات را به طور مستقیم از زبان مشتری می شنوند و در کار خود مورد استفاده قرار می دهند. جک ولش نیز در زمان مدیریت خود در جنرال الکتریک، فرایند خرده گیری و چاره جویی را برای این منظور راه انداخته بود.

تعامل مستقیم با مشتری غالباً به طور مؤثری می تواند چگونگی تفکر و رفتار مدیریت و کارکنان را نسبت به مشتریان تغییر دهد. دعوت از مشتریان برای شرکت در جلسات مدیریت نیز می تواند در این راه به کار آید. با مشارکت دهی مشتری در فرایندهای مخلتف سازمانی، تعهد او به سازمان افزایش می یابد. امروزه یافتن راه های خلاقانه برای مشارکت دادن هرچه بیشتر مشتریان در فعالیت های سازمان، در دستور کار قرار دارد. این مشارکت می تواند فرایندهای سازمانی نظیر: جذب و بکارگیری، آموزش و توسعه، طراحی ارزیابی و پاداش دهی را در بر گیرد. این نوع سازمان ها، گفته بنیانگذار تویوتا را در مدیریت ارتباط با مشتری به کار گرفته اند که گفته: پنجره را باز کن، دنیای بزرگی در بیرون وجود دارد. این نوع نگاه و تفکر، نگاه از بیرون به درون است، یعنی نگاه به کسب و کار از منظر مشتری و نه خود. اگر نیازها و فرایندهای سازمان را با این تفکر و از دید مشتری ببینیم، می توان کشف کرد که آنها چه می بینند و چه احساسی دارند. با این آگاهی می توان حوزه هایی را مشخص کرد که ارزش های جدید خلق شود. کیفیت محصولات و خدمات جز از این راه به دست نمی آید.

● مشتریان ناراضی، منبع یادگیری

از مشتریان ناراضی به عنوان منبع یادگیری برای سازمان نام برده شده است. سازمان ها اگر به دنبال آن هستند که اقدامات و فعالیت هایشان اصلاح شود، هویت و فلسفه وجودی آنها معنا یابد و مسئولیت وجودیشان ایفاد شود باید فرایند اخذ مداوم بازخورد از مشتریان را تقویت کنند. جلب خشنودی مشتریان مستلزم آن است که سازمان بداند مشتریان چگونه تجربه خود را نسبت به سازمان بازتاب می دهند. جلب رضایت مشتریان را نیز نباید تنها از ذهن و زبان مشتریان راضی جستجو کرد بلکه باید به سخن و شکوای ناراضیان و ناخشنودان نیز به نیکی گوش فرا داد. مشتریان ناراضی، بزرگ ترین فرصت ها را در اختیار سازمان می گذارند. اگر از ایرادهای مشتریان به جای برخورد منفی و دفاعی، فرصت یادگیری و آگاهی فراهم آید حتی شکایت مشتریان می تواند بهترین راهنمای بهسازی کیفیت محصولات و خدمات باشد. لازم نیست که بهترین مشتریان، بزرگ ترین و یا بی دردسرترین آنها باشد. بهترین مشتریان آنهایی هستند که فرصت یادگیری و ارزش آفرینی فراتر از روند جاری را به سازمان عرضه می کنند، با سازمان به چالش برمی خیزند و باعث می شوند برای مسائل پیش رو، راه حل های تازه و کارآمد یافت شود.

● نقش کارکنان در رضایت مشتری

سازمان باید نسبت خود را با همه ذینفعان مشخص کند. معمولاً در مرامنامه های اخلاقی به این نسبت ها اشاره می شود، اما مشتری را باید در جایگاه خودش قرار داد. توجه به مشتری و قرار دادن او در مرکز کسب و کار نباید به نادیده گرفته شدن سایر ذی نفعان و بویژه کارکنان منجر شود. اگر سازمانی هوشمند باشد و بخواهد مشتری را در صدر قرار دهد، باید به کارکنان خود توجه کند. نمی توان با کارکنان بد رفتار کرد و از آنها انتظار داشت با مشتریان خوب رفتار کنند. آنچه درون سازمان می گذرد بلافاصله به مشتریان سرایت می یابد. شرکت هایی که کارکنان مستعد خود را به سرعت از دست می دهند، مشتریان هدف خود را نیز با همان سرعت از دست خواهند داد. شرکت هایی که با کارکنان خود بد عمل کنند با مشتریان خود نیز این چنین خواهند بود. شرکت هایی که در آنها فرهنگ مثبت اندیشی و مراقبت از کارکنان وجود دارد، تمایل به همکاری و ارتباط درازمدت و پایدار با مشتریان دارند. آنها به راحتی مشتریان را نیز در حل مسائل دخالت می دهند. حمایت از کارکنان، در اصل حمایت از مشتری و انتقال باور و رفتار به هر دو گروه کارکنان و مشتریان است.

کسب سود در سازمان به نگهداری مشتری مربوط است و نگهداری مشتری به نگهداری کارکنان. اگر کارکنان بمانند و در کارها مشارکت کنند، مشتری می ماند و سود به دست می آید. به تعبیر یکی از اندیشمندان مدیریت، شما اگر به سازمانی بروید که مشتری محور است ظرف پنج دقیقه می توانید بگویید چه موقع کارکنان احساس بدی خواهند داشت. آنها بر سر مشتریان تلافی خواهند کرد. روابط از طریق افراد، ساخته می شود. بدون افراد، هیچ استراتژی اجرا نمی شود، مشتری مشعوف نمی شود و نوآوری پدید نمی آید.

● نتیجه

مدیریت ارتباط با مشتری در وهله اول، مستلزم فهم جایگاه مشتری در کسب و کار سازمان هاست. اگر سازمانی، مشتری را صاحب حق، مرکز فعالیت ها و محور فرایندهای خود بداند، به دنبال انجام مسئولیت رفع نیازها و خواسته های او می رود. صاحب حق تلقی کردن مشتری به معنای آن است که ارزش دستاوردهایی که سازمان به مشتریان ارائه می دهد توسط آنان ارزشگذاری می شود. سازمان ها باید برای ادای مسئولیت خود در قبال همه ذینفعان و از جمله مشتریان، طرح ارزش آفرینی داشته باشند و ارزش را از دید مشتری تعریف کنند. از فعالیت های درون سازمانی و غیرارزش افزا بکاهند و با مهندسی مجدد سازمان، به سوی فرایندگرایی حرکت کنند. خود را همسو و همساز با نیازهای مشتری کرده و جاپای مشتری را در همه واحدها و فرایندهای سازمان، از طراحی، تولید و بازاریابی تا آموزش، توسعه و مدیریت عملکرد باز کنند. به نظر، نقد و شکایت مشتریان و بویژه مشتریان ناراضی کاملاً توجه کنند و از آن در جهت یادگیری و بهبود فرایندهای سازمانی کمک گیرند. به کارکنان خود بها دهند تا از این طریق، فضای سازمانی آماده خدمت به مشتریان باشد.

۳۰ توصیه مالی برای ۳۰ روز ماه

محمود وحدت : در این مقاله قصد داریم توصیه هایی را به شما ارائه دهیم تا بتوانید به سادگی نه تنها در سی روز ماه پول داشته باشید بلکه بتوانید مقداری از این پول را ذخیره نیز کنید.

۱) از خرید موادی که ضرورت چندانی ندارند ، بپرهیزید . بعضی مواقع ما وسایل یا احتیاجاتی را برآورده می کنیم که به آنها نیازی نداریم و فقط آنها را خریداری می کنیم که شاید یک روز به کار آیند .

۲) اگر اهل گردش هستید . اگر فردی هستید که مدام به بیرون می روید و اهل گردش هستید بهتر است به جای اینکه هزینه ای را بابت تاکسی یا وسایل حمل و نقل پرداخت کنید ، مسیرهایی که کوتاه هستند را پیاده طی کنید تا هم سلامت باشید و هم اینکه پس اندازی کرده باشید .

۳) در فروشگاه مواد غذایی ، چشمان خود را به خوراکی های وهم برانگیز ببندید و اجازه ندهید که شما را برای خریدن شان تشویق کنند .

۴) هنگامی که پول به دست تان می رسد ، در یک لحظه به فکر خرید می افتید ؟

این فکر را از خود دور کنید و تنها مقداری از پول را برای این کار اختصاص دهید نه تمام مبلغ پول .

۵) هر ماه مبلغی از مقدار پول را هر چقدر هم کم به خرید یک شی با ارزش اختصاص دهید : مانند خرید یک سکه کم عیار ، و ...

۶) اگر در بورس سهام دارید ، برای جلوگیری از ولخرجی های زیاد می توانید هر ماه یک سهم به سهامتان اضافه کنید .

۷) مصرف خوراکی را کاهش دهید :

مقدار مواد خوراکی که مصرف می کنید را کاهش دهید : موادی مانند روغن خوراکی ، برنج و ...

۸) مقدار مصرف مواد شوینده را کمتر کنید :

برای شستن لباس کمتر از همیشه پودر لباسشویی استفاده کنید .

۹) برای عصرانه به رستوران بروید :

اگر با دوستان خود زیاد به رستوران می روید ، سعی کنید در ساعات عصر این کار را انجام دهید . چون مسلما قیمت یک عصرانه ساده مثل قهوه ، چای با کیک بسیار کمتر از وعده ناهار یا شام است .

۱۰) ورود نظافت چی ممنوع :

اگر خانم هستید و در حال خواندن این مقاله به جای اینکه از یک نفر برای ا نجام کارهای منزل کمک بگیرید بهتر است هر روز خودتان یک قسمت از کارها را ا نجام دهید تا نظافت منزل هر روز انجام شود و نیاز به گرفتن کمک برای انجام کارهای منزل نباشید .

در این صورت شما می توانید پولی را که قصد دادن به خانم نظافت چی را داشتید ذخیره کنید .

۱۱ ) راه حلی برای به دست آوردن پول هر چند ناچیز:

جای خالی شامپو ، شوینده ، کاغذهای بی مصرف را دور نیاندازید . شما می توانید این مواد را به مکان های خاصی تحویل دهید تا هم چرخه تجزیه و ساخت دوباره این مواد انجام شود و هم اینکه مبلغی را بابت تحویل این مواد دریافت می کنید .

درست است که این مبلغ بسیار ناچیز است و به چشم نمی آید اما شما می توانید با همین مبلغ کم بعضی از نیازهای روزمره تان را بدون کم شدن صندوق مالی تان انجام دهید .

۱۲) کارهای گذشته را ادامه ندهید :

برای اینکه پولتان ذخیره شود باید کمی از کارهایی که در گذشته انجام می دادید ، چشم پوشی کنید . مانند : لباس هایتان را خودتان اتو کنید و دیگر به خشک شویی ندهید ، کفش هایتان را خودتان واکس بزنید و به کفاشی ندهید و ...

۱۳) با دوستان تان دوره برگزار می کنید ؟

اگر با دوستانتان دوره دارید و هر ماه یکدیگر را ملاقات می کنید به جای اینکه به منزل یکدیگر بروید یا اینکه به رستوران بهتر است به محیط های سالمی مانند پارک بروید هم از هوای آزاد استفاده می کنید و نیز روحیه شما عوض می شود .

این کار دارای چندین فایده می باشد : شما می توانید در هزینه ها صرف جویی کنید ، از محیط تکراری منزل نیز خارج شوید .

۱۴) تولد یکی از نزدیکانتان نزدیک است ؟

چرا همیشه با کادو دادن باید عشق و علاقه خود را اثبات کنید ، با رفتار صحیح ، محبت می توانید بهترین هدیه را بدهید .

سعی کنید هر روز سال برای تان به مانند تولد باشد نه یک روز خاص .

بسیاری از افراد فکر می کنند اگر یک هدیه گران قیمت بدهند باعث می شود که فرد مقابل رفتارهای گذشته شان را فراموش کند . اما باید بدانید هر فردی طالب رفتار خوب و صحیح است نه کادو های گران قیمت که فقط مختص یک روز هستند .

۱۵) توصیه می کنیم در آخر هر فصل خرید کنید :

زیرا در اخر هر فصل تمام فروشگاه ها اجناس خود را به حراج می گذارند و شما میتوانید همان جنس و کالا را با قیمت نازل تری خریداری کنید .

این کار شما چندین فایده دارد : برای مثال خرید پوشاک :

زمانی که در آخر فصل خرید کنید ، در تمام طول سال و برای هر ماه از سال بهترین و شیک ترین پوشش را دارید در عین اینکه پول تان را پس انداز کرده اید . اجناس گران نیز نخریده اید .

۱۶) در بعضی موارد پس انداز و آینده نگری اصلا درست نیست :

یکی از این موارد بیمه نامه ماشین است . شما نباید در این مورد خساست به خرج دهید باید ماشین خود را از هر لحاظ بیمه کنید .

یا بیمه ای که برای خودتان در نظر دارید را هر ماه پرداخت کنید زیرا در هنگام بیماری این بیمه نامه ها کمک وافری به شما می کنند.

۱۷) غذایی که شبها مصرف میکنید را مختصر کنید :

غذایی شبها را به جای اینکه از بیرون تهیه کنید و یااینکه به پخت و پز مشغول شوید با یک غذای ساده بگذرانید .

غذای شب باعث چاقی شما می شود و چاقی نیز ام الامراض است و بیماری های دیگر را برمی انگیزد .

۱۸) در مصرف آب ، برق نیز صرفه جویی کنید تا مبلغ فیش های پرداختی شما کاهش یابد :

از لامپ های کم مصرف کنید ، زمانی که از خانه بیرون می روید چراغ ها را خاموش کنید . اگر پنجره را باز می کنید دستگاه های تهویه ای مانند کولر را خاموش کنید .

۱۹) برای مهمانی ها چند مدل غذا طبخ می کنید ؟

اگر همکارانتان یا دوستان تان را به منزل دعوت کرده اید به جای اینکه چندین مدل غذا درست کنید ، یا از بیرون غذا سفارش دهید ، بهتر است خودتان غذا را بپزید و اینکه تنها یک مدل غذا آماده کنید .

۲۰) نوشیدنی های گران و مضر را تحریم کنید :

اگر هر روز عادت به نوشیدن ، نوشیدنی هایی مانند کوکا ، نوشابه و ... دارید را حذف کنید . علاوه بر اینکه این نوشیدنی ها برای شما مضر هستند و باعث می شوند که به بیماری های دیابت ، چاقی مبتلا شوید و سلامتی شما را به خطر می اندازند ، همین طور باعث می شوند که شما هر روز مقداری از پول خود را برای خرید این مواد خوراکی خرج کنید .

۲۱) اگر ماهانه مقدار زیادی پول به فرزندان تان می دهید ، این مقدار را کاهش دهید :

اجازه ندهید که فرزندتان به بهانه های مختلف از شما پول توجیبی بگیرد ، مبلغی را برای ماهیانه او مشخص کنید و در اول هر ماه آن مبلغ را به او پرداخت کنید نه اینکه هر زمانی که خواست از شما تقاضای پول کند و شما هم بعد از کمی ناراحتی و گله مندی مبلغ را به وی واگذار کنید .

۲۲) سیگار می کشید؟

اگر فردی هستید که در طول روز وهفته چندین پاکت سیگار مصرف می کنید توصیه می کنیم مقدار استعمال سیگار را کاهش دهید ، سیگار در عین اینکه سرطان زاست باعث می شود که در ماه مبلغ زیادی را به سیگار اختصاص دهید .

اگر مبلغ هایی که در ماه بابت خرید سیگار هزینه می کنید را مورد توجه قرار دهید بسیار تعجب می کنید زیرا این مبلغ زیاد و چشم گیر خواهد بود .

۲۳) آیا عادت به تفریح دارید ؟

چرا به جای اینکه تفریحات بیرون از منزل را انتخاب کنید ، تفریحات داخل منزل را انتخاب نمی کنید .

در صورتی که از منزل خارج شوید باید هزینه بنزین ماشین یا کرایه تاکسی را صرف کنید اما در داخل منزل نیز می توانید تفریحات سالمی داشته باشید و اوقات فراغت تان را پر کنید .

تفریحاتی مانند دیدن فیلم های روز دنیا ، بازی پازل ، مطالعه کردن ، صحبت کردن با همسر یا اعضای خانواده و ...

۲۴) در ماه چقدر حقوق می گیرید ؟

مقدار حقوق ماهیانه خود را محاسبه کنید . اجازه ندهید خرج های شما برابر حقوق ماهیانه تان باشد . اگر این طور است خرج های بی موردی را ادامه ندهید .

۲۵) برای هر روز تان مبلغی را کنار بگذارید :

برای هر روزتان مبلغی را کنار بگذارید ، هزینه تاکسی ، مترو و .... ، در پایان روز هر مبلغی که برایتان باقی مانده است را در یک قلک یا صندوقی قرار دهید و تا چند ماه شمارش این سکه ها و اسکناس های کوچک را نداشته باشید تا کمی بر آنها افزوده شود.

۲۶) آیا زیاد با تلفن صحبت میکنید ؟

اگر از آن دسته از افراد هستید که با تلفن زیاد صحبت می کنند سعی کنید ، کمتر با دوستانتان صحبت کنید و بیشتر ملاقات حضوری داشته باشید یا از طریق اینترنت و ابزارهایی مانند یاهو مسنجر و ... با آنها در ارتباط باشید تا هزینه مکالمات روزمره شما بخصوص هزینه تلفن های خارج از کشور و راه دور پائین بیاید .

۲۷) نحوه استفاده از ماشین لباس شویی و ظرف شوئی :

ظرف هایی که در لباس شوئی هستند را چند روز یک بار شستشو می دهید ؟ سعی کنید لباس ها را هفته ای یک بار شست و شو دهید و در رابطه با استفاده از ظرف شوئی نیز ، در پاسی از شب که مصرف هزینه های برق کمتر است و دیگر ظرفی کثیف نمی شود ، استفاده کنید .

۲۸) مبالغی که خرج می کنید را یادداشت کنید :

اگر شما هر روز مبلغی که خرج می کنید را یادداشت کنید باعث می شود آگاهی بیشتری داشته باشید و بدانید که در چند روز آینده پولتان تمام می شود پس کمی با درایت بیشتری ، پولتان را خرج میکنید .

۲۹) از کارت های اعتباری استفاده کنید :

اگر شما فردی هستید که مدام از مترو و اتوبوس های تندرو استفاده می کنید ، توصیه می کنیم به جای اینکه هر روز بلیط مترو یا مبلغی را بابت استفاده از اتوبوس هزینه کنید از کارت های اعتباری مخصوص استفاده کنید تا در هزینه و زمان صرفه جویی کرده باشید .

۳۰) در آخر ماه :

در آخر ماه ، مبلغی را که پس انداز کرده اید به یک حساب سپرده انتقال دهید تا پولی در دسترس شما نباشد که به فکر خرج کردنش باشید و هم اینکه مبلغی به عنوان سود به حساب شما در اخر هر ماه اضافه می شود و بدین ترتیب پول شما رشد بیشتری می کند.

شطرنج


محمود وحدت :
سالیان دراز است که از بازی شطرنج به عنوان بهترین بازی فکری یاد می‌شود. با توجه به قوانین و حرکت مهره‌های آن می‌توان به پیچیدگیهای تازه‌ای درباره این بازی پی برد. در این مقاله با نگاهی متفاوت سعی شده است درسهایی از علم مدیریت را در آن یافت؛ درسهایی که در این بازی شیرین در ارتباط با علم مدیریت می‌توان آموخت و آن‌ها را به کار گرفت، عبارتند از:

۱ – هدفمند بودن حرکت: یک شطرنج باز، هدف از بازی خود را مات کردن حریف مقابل در کنار یک نرمش فکری می‌داند. برای هر حرکت خود نیز هدفی دارد. حرکاتی به منظور گستــرش بازی، تأمین امنیت شاه و آرایش مهره‌ها برای حمله یا دفاع از این قبیل حرکات است. در بازیهای حرفه‌ای به منظور شناخت هر چه بیشتر سبک بازی حریفان، نیاز است که بازی حریفان، چند بار بررسی شده و مورد تجزیه تحلیل قرار گیرد. یک مدیر سازمان تولیدی و یا خدماتی نیز می‌بایست اهداف بلند و کوتاه مدت خود را با توجه به وضعیت پیرامونی (شرایط بازار، تهدید‌ها و فرصت‌ها، نقاط ضعف و قــوت و …) ترسیم کرده و برنامه‌های عملیاتی برای دستیابی به آن را مشخص و به صورت مداوم آن را کنترل کند. نکته مهم در تعیین اهداف سازمانی، انتخاب صحیح اهداف با توجه به تحلیل بازار و رقبار، مشخص کردن زمان، مجری، منابع، هزینه انجام پروژه و همچنین تعیین شاخصی به منظور اندازه گیری میزان دستیابی به هدف است.

۲ – سازماندهی: بازیکن با توجه به قانون شطرنج می‌تواند شاه را محصور، تهدید و به هدف خود (مات کردن شاه) برسد. مسلماً در این بازی برنده کسی خواهد بود که از حرکت مهره‌ها به نحوه مطلوبتری استفاده کند.
در این بازی برای اینکه بتوان شاه را محصور و آن را مات کـرد، نیاز به این است که از تمام مهره‌ها بهره گرفت و شاه را از جهات مختلف تهدید و جلو حرکت آن را مسدود کرد. مدیران نیز برای رسیدن به اهداف خود می‌بایست تمامی امکـانات و منابع لازم را مهیا کرده و زمینه‌های لازم جهت استفاده بهینه از آن را فراهم سازند. در غیر این صورت با کاهش کارایی و افزایش قیمت تمام شده محصولات خـود و در نتیجه از دست دادن تدریجی بازار رو به رو خواهند شد.
در این زمینه طراحی واقعی و اجرایی نمودار سازمانی، تعیین و ابلاغ مسئولیت‌ها و شرح وظائف افراد، تعیین و تأمین منابع اجرای فرایند‌های سازمانی، مشخص ساختن روش‌ها و دستورالعملهای اجرای هر فرایند و تعریف و پایش شاخصهای اندازه گیری اثر بخشی و کارایی فرایند‌ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

۳- هدایت مهره‌ها: به منظور مات کردن حریف کافی است تمامی مهره‌ها را بگونه‌ای کنار هم قرار دهید که ضمن پشتیبانی آن‌ها از یکدیگر، خانه‌های حرکت شاه حریف مسدود گردد. مسلماً اگر هر یک از آن‌ها بدون تعامل با دیگر مهره‌ها، در گوشه‌ای از صفحه شطرنج به کار گرفته شوند، شما پیروز میدان نخواهید بود. در یک سازمان نیز اگر پرسنل واحد‌های مختلف از جمله کیفیت، مهندسی، تولید، اداری و غیره هر یک سرگرم فعالیتهای خویش باشند و در یک راستا هدایت نشوند، آن سازمان به اهداف خویش نایل نخواهد شد.

۴ـ برنامه ریزی: برای مات کردن حریف نیاز به برنامه ریزی است. مسلماً بدون برنامه و تنها جواب بازی حریف را دادن، شما را به مقصود نمی‌رساند. برنامه ریزی در علم مدیریت نیز از اهمیت ویــــژه‌ای برخودار است. مدیران به خوبی می‌دانند، بدون برنامه ریزی به هیچ هدفی نخواهند رسید.

۵ – پایش و کنترل: در بازی شطرنج برنامه‌ای که در ذهن شما برای مات کردن حریف مقابل ترسیم می‌شود، مرتباً با توجه به حرکات تدافعی و تهاجمی حریف می‌بایست تغییر کند و گرنه‌‌ همان برنامه اولیه هیچوقت شما را به هدفتان نزدیک نمی‌کند.
در علم مدیریت نیز برنامه‌های تنظیم شده برای دستیـــــابی به اهداف می‌بایست در دوره‌های منطقی، کنترل و در صورت نیاز بهنگام گردد. همچنین عوامل عدم اجرای برنامه، شناسایی و با تعریف اقدامات اصلاحی موثر، رفع گردد.

۶ – حفظ مهره‌ها: از دیگر فنون مهم بازی شطرنج، حفظ مهره هاست. در بازی شطرنج هر مهره ارزشی نسبی دارد، و این ارزش بسته به موقعیت بازی متغیر است.
نیروهای انسانی هر سازمانی نیز با توجه به مسئولیت‌ها و فعالیتهایی که انجام می‌دهند دارای ارزش نسبی هستند و مطمئناً هیچ نیــــروی بی‌ارزشی وجود ندارد زیرا با وجود این نیازی به استخـــــــدام آن فرد در سازمان احساس نمی‌گردید.
بنابراین، حفظ نیروهای انسانی برای دستیابی به اهداف سازمان همانند بازی شطرنج بسیار مهم است. فراهم کردن منابع و زمینه‌های لازم جهت اجرای مطلوب امور محوله، نشان دادن توجه و اهمیت شما به فعالیت کارکنانتان، فراهم ساختن بستر رشــد و خلاقیت پرسنل و به کارگرفتن سایر روشهای انگیزشی از جمله تکنیک‌های حفظ نیرو‌ها در سازمان است.

۷ – حمایت مهره‌ها: اگر مهره سرباز با حمایت و هدایت شما به انتهای صفحه شطرنج برسد، تبدیل به مهره با ارزشی همچون وزیر می‌گردد.
در یک ســـازمان نیز اگر نیروهای انسانی به طور مناسبی از طریق سیستم‌های آموزشی و انگیزشی رشد پیدا کنند، مطمئناً فواید بیشتری برای سازمان به ارمغان می‌آورند.

۸ – پیش بینی حرکات بعدی: یکی از مهم‌ترین فنون بازی شطرنج، بازی خوانی آن است. قبل از هر حرکت می‌باید حداقل چند حرکت خود و حریف را در ذهن بررسی و تجزیه و تحلیل و سپس اقدام به بازی کرد. همانند این بازی، مدیران نیز می‌بایست قبل از اخذ هر تصمیمی، پیامدهای آن را پیش خود تجزیه و تحلیل کرده و با توجه به عواقب آن، تصمیم را اتخاذ کنند. بار‌ها و بار‌ها متاسفــــــــــانه حتی در تصمیم گیری‌های کلان مدیریتی نیز شاهد اینگونه تصمیمات عجولانه بوده‌ایم. تصمیماتی که چند حرکت بعد آن خوانده نشده بود

۹ – پرهیز از حرکات اضافی: در شطرنج، بازی با مهره سفید یک مزیت محسوب می‌گردد زیرا یک حرکت از مهره سیاه پیش بوده و قدرت تهاجم را در اختیار دارد. این موضوع حاکی از اهمیت هر حرکت است لذا در این بازی باید مراقب هر حرکت بود تا این مزیت را حفظ کرده و با استفاده از حرکت اضافی حریف بازی را به دست گرفت.
در یک محیط رقابتی نیز اگر مدیران حرکت اضافی و نادرستی از جمله پذیرش تولید محصولات بدون تقاضا، اخراج کارکنان موثر و… داشته باشند در جهت تضعیف سازمان گام برداشته و چه بسا بازار را به رقبا واگذار خواهند کرد.

۱۰ – گسترش توأم با تفکر: در بازی شطرنج به منظور استفاده از تمامی مهره‌ها، نیاز به گسترش بازی است. این بدان معنی است که مهره‌ها را می‌بایست به خانه‌هایی انتقال داد که قابلیت، حمله، دفاع و مانور بیشتری را داشته باشند. حال اگر این گسترش بدون اندیشه باشد موجبات از دست دادن بازی را فراهم می‌کند.
در یک محیط کاری نیز گسترش منابع سازمان از جمله ساختمان‌ها، تأسیسات، تجهیزات و نیروهای انسانی بدون درنظر گرفتن کیفیت، نوع و میزان خروجی آن‌ها به اتلاف منابع، کاهش بهره وری سازمان و افزایش قیمت تمام شده محصولات یا خدمات منجر می‌گردد.

۱۱ – گرفتن با اندیشه مهره‌ها: گرفتن مهره‌های حریف در بازی شطرنج یک مزیت محسوب می‌شود. در برخی مواقع حریف به منظور تخریب سد دفاعی و یا کشاندن مهره‌ها به سمت دیگـــــــر صفحه شطرنج و دلایلی این چنینی، اقدام به فدا کردن مهره‌ها می‌کند و در قبال آن، برتری مــورد نظر خود را به دست می‌آورد. به شما نیز در یک محیط کاری پیشنهاد تولید یک محصول جدید و یا ارائه یک خدمت جدید می‌گردد که اگر شما نسنجیده و یا به اصطلاح بدون امکان سنجی آن را بپذیرید و در عمل نتوانید خواسته‌های مورد انتظار مشتریان را برآورده سازید، در آن صورت خود را برای پذیرش خسارات سنگینی آماده کنید.

۱۲ – مراقبت از آچمزشدن: اصطلاح آچمزی در شطرنج عبارت از حمله‌ای است علیه یک ســـوار که سواری دیگر را از حمله محافظت می‌کند. در واقع آچمز شدن، یک حرکت غافلگیر کننده ولی در عین حال قابل پیش بینی است.
همانند بازی شطرنج که تنها می‌بایست مراقب آچمز شدن بود و از آن گریخت، در سازمان‌ها نیز می‌بایست به فکر مقابله با اینگونه تهدیدات و حوادث غیرمترقبه از جمله تغییرات شرایط بازار، پایان عمر محصول، وضعیت رقبا، خرابی دستگاههای کلیدی، نارضایتی و استعفای کارکنان، قطعی برق و غیره بود و طرحهای واکنشی با اینگونه تهدیدات تهیه شود.

۱۳ – شکست، مقدمه پیروزی:‌‌ همان طور که یک شطرنج باز می‌بایست از شکستهای خود در بازی ناامید نشده و از آن درس عبرت بگیرد، شما نیز اینگونه بعد از هر شکست کوچک و بزرگ به دنبال سرزنش این و آن نباشید بلکه به دنبال ریشه بروز آن مشکل بگردید و با حذف آن، موجبات پیروزی خود را فراهم کنید.

paypal چیست؟


محمود وحدت : ک حساب آنلاین اینترنتی است که از ارائه اطلاعات محرمانه مانند شماره کارت، شماره حساب و غیره دوطرف فروشنده یا خریدار خودداری کرده و در عین حال امنیت خاطر هردو را نیز فراهم می نماید.
شما با استفاده از یک حساب PayPalبراحتی و بدون هیچگونه دردسر می توانید اقدام به خرید محصولات مختلف (که هم اکنون تقریبا کلیه سایتهای معتبر امکان آنرا فراهم کرده اند) نموده و همچنین محصولات و خدمات خود را از طریق آن به دیگران ارائه کرده و دستمزد خود را آنلاین در حساب PayPal خود دریافت نمائید.
هم اکنون حسابهای اینترنتی PayPal به عنوان یکی از معتبرترین حسابهای آنلاین دنیا شناخته شده و مخصوصا به هنگام استفاده از سایت بزرگ Ebay و همچنین تقریبا کلیه سایتهای دیگر (بدلیل اینکه به عنوان یک درگاه (GateWay) نیز شناخته می شود) کاربرد فراوانی دارند.  اگر قصد استفاده از eBay را داشته باشید، این موسسه از شما میخواهد تا حسابی در PayPal باز کنید.
در ضمن از سرویس PayPal برای انتقال موارد شخصی مانند جمع کردن پول برای گروه، تیم ورزشی و یا حتی خرید و قروشهای شخصی نیز استفاده میشود.این سایت هم اکنون توسط کشور آمریکا جهت استفاده ایرانیان بسته شده که جهت دسترسی به آن می بایست از طریق Remote Desktop و یا استفاده از بستر VPN اقدام نمائید.
اما بهرحال با توجه به اینکه جهت افتتاح اینگونه حساب می بایست کارت اعتباری معتبر، آدرس دقیق و مشخصات درست ارائه دهید لذا کلا تائید یا اصطلاحا Confirm این حساب خود به عنوان یک سرویس در سایتهای مختلف تجارت الکترونیک توسط کشورهائی که هنوز توسط PayPal پشتیبانی نمی شوند، محسوب می گردد

گوشهای خود را باز کنید

 

محمود وحدت : آیا تا کنون از خود سوال کرده ایم که در هنگام خرید یک محصول چرا یک برند (brand) یا مارک تجاری خاص را انتخاب می کنیم؟ و یا اینکه چرا در بار بعدی به همان برند وفادار می مانیم؟ و کدام عامل باعث می شود که بالاخره زمانی به برند دیگری روی بیاوریم؟

اگرچه پاسخ به این سوالات سهل و ممتنع شاید مساوی با کل مباحث تئوریک مقولاتی چون بازاریابی و تبلیغات باشد اما در اینجا فقط اشاره ای به بخشی از آن خواهیم داشت و آن فرآیند تصمیم خرید در ذهن انسان است. این فرآیند شامل مراحل شناخت نیاز، تحقیق برای جمع آوری اطلاعات، ارزیابی گزینه ها، تصمیم گیری خرید، عمل خرید، رفتار پس از خرید است.

صنعت تبلیغات به دنبال تاثیرگذاری بر ذهن مخاطب از مرحله ایجاد حس نیاز به محصول و همراهی و هدایت تا نقطه خرید است. پرداختن به هر یک از مراحل فوق خود یک بحث مفصل است که در اینجا مجالی برای پرداختن به آن نیست اما می خواهم اندکی مرحله آخر یعنی رفتار پس از خرید را باز کنم. مهم ترین مفهومی که در این مرحله مطرح می شود رضایت خریدار است. تعریفی که براون (Brown) از رضایت مشتری ارائه می دهد، حالتی است که در آن نیازها، خواسته ها و همچنین انتظارات خریدار از کالا و یا سرویس موردنظر به خوبی برآورده شده که این امر موجب تکرار خرید، وفاداری به کالا یا سرویس و تعریف و تمجید نسبت به آن می شود. اما چه چیزی منجر به رضایت خریدار می شود؟ شاید یکی از ساده ترین مدل های رضایت مشتری بر اساس انتظارات مشتری و عملکرد کالا قابل بیان باشد.

چنانچه هرچه فاصله بین واقعیت و انتظارهای خریدار بیشتر شود رضایت کمتری حاصل خواهد شد. رضایت کمتر یعنی شانس پایین تر آن محصول برای آنکه مجددا توسط این مشتری خریداری شود و همچنین احتمال بالاتر برای تبلیغات منفی برای آن محصول توسط خریدار نزد دوستان و آشنایان.

بحث عملکرد کالا، چگونگی تعریف آن نزد خریدار، ارزیابی آن و نحوه مقایسه آن پس از خرید با نمونه های مشابه از سایر برندها هر یک توجه ویژه ای را می طلبند که البته مورد توجه نگارنده در این نوشتار نیست اما در کنار همه این عوامل حسی وجود دارد که اگر در خریدار ایجاد شود اوضاع نگران کننده خواهد بود و آن حس به حال خود رها شدن پس از خرید است. امروزه شرکت های تولیدکننده برندهای معتبر دنیا نهایت سعی خود را می کنند که این حس پس از خرید در خریدارشان ایجاد نشود.

کلیه خدمات حمایت (مواظبت) از مشتری (customer care service) در همین راستا تعریف می شود. فعالیت های جامعی که هدف آن دیدن مخاطب نه به عنوان صرفا یک مشتری بالقوه بلکه در مقام یک انسان است. فعالیت هایی که کمپانی های بزرگ به وسیله آنها می خواهند نشان دهند که دوست و همراه خریدار هستند چه قبل از خرید و چه بعد از آن. در همین رابطه و به عنوان بخشی از این فعالیت ها می توان به خدمات پس از فروش (after sale service) اشاره کرد. خدماتی که عینی ترین نمود آن ضمانت یا گارانتی (و البته درحالت پیشرفته آن وارنتی) است. این سرویسی است که اگر به آن بی توجهی شود باعث ایجاد نوعی حس مورد سوء استفاده قرار گرفتن در خریدار می شود.

در این حالت شرکت ارائه دهنده کالا با ارائه خدمات ضعیف ناخواسته این ذهنیت را بوجود می آورد که همه ماجرا تا قبل از فروش محصول ادامه داشت و حالا که مشتری متقاعد به خرید آن شده دیگر بازی تمام شده است . این حس با ایجاد عدم رضایت و نهایتا انزجار از محصول و حتی برند توام می شود. نکته ای که برای نگارنده جای تعجب است این است که چطور شرکت های بزرگ بین المللی که در کشورهای دیگر تا حد بسیار بالایی نگران حس و حال خریدار پس از خرید هستند در بازار ایران گاهی نسبت به این امر کم توجه نشان می دهند. در بازار گوشی های موبایل نیز متاسفانه این امر دیده می شود. این که بازار تلفن همراه ایران با توجه به تعداد خطوط واگذار شده، تعداد خطوط در راه و همچنین ضریب تعویض گوشی چه ظرفیت تحریک کننده ای دارد، امری است بدیهی اما این که چرا خدمات پس از فروش برخی از این شرکت های معظم وقتی پای شان به ایران می رسد ایرانیزه می شود جای سوال دارد! آیا این را باید به حساب آشنایی این شرکت ها با سابقه تاریخی بازار اقتصادی ایران دانست که در آن بسیاری از محصولات به سبب انحصاری بودن حق انتخاب و گله را از خریدار می گیرد؟ یا اینکه دلیل را باید در سهل انگاری توزیع کنندگان گاهی رنگارنگ این شرکت های تولیدکننده تلفن همراه دانست که مسوولیت خدمات پس از فروش و گارانتی را به عهده دارند. در هر دو حالت و با هر توجیه دیگری معتقدم نتیجه منفی واقعی در درازمدت متوجه تولیدکننده خواهد بود و نه مصرف کننده. چرا که کالایی چون گوشی موبایل جزو کالاهای با درگیری ذهنی متوسط (medium involvement) طبقه بندی می شود و مصرف کننده ایرانی بطور متوسط تقریبا هر یک سال و نیم یک بار گوشی خود را تعویض می کند.

این مشتری که روز به روز به حقوق خود بیشتر واقف می شود طبعا این شانس را دارد که در خریدهای بعدی در مورد نحوه سرویس دهی شرکت قبلی قضاوت کند. یکی از این حقوق برخورداری از خدمات پس از فروش درخور و شایسته است. برای ارزیابی این خدمات فاکتورهای مختلفی وجود دارند که از مهم ترین آنها می توان به کیفیت فنی سرویس، سرعت سرویس، میزان زمان صرف شده از خریدار جهت دریافت سرویس، نحوه برخورد متصدیان ارائه سرویس، امکان اظهارنظر خریدار در مورد کیفیت سرویس نام برد.

متاسفانه تحقیق عمومی در این رابطه در دسترس نیست هرچند شرکت های سازنده گوشی های موبایل لابد (امیدوارم) خود تحقیقات درون سازمانی در این مورد دارند که طبعا نتایج واقعی آن محرمانه است.

اما چیزی که کاملا آشکار است این حقیقت علم بازاریابی است که همواه هزینه جذب مشتری جدید بیش از هزینه حفظ مشتریان قدیمی است بنابراین امروزه معمولا شرکت ها در وهله اول بدنبال حفظ مشتریان قدیمی خود هستند تا جذب مشتری جدید. یا به عبارت دیگر اول سعی می کنند سهم بازار خود را حفظ کنند و سپس در مرحله بعد چشم به تصاحب بخشی از سهم بازار رقبا دارند. یکی از پایه های حفظ سهم بازار حفظ رضایت مشتریان وفادار (loyal) است که نه تنها باز هم آن کالا و برند را می خرند بلکه از آن نزد دیگران نیز ستایش و تعریف می کنند. در نقطه مقابل یک مشتری ناراضی می تواند به عاملی جهت تبلیغات منفی تبدیل شود. در اینجا توجه به نظر کاتلر (Kotler) در کتاب اصول بازاریابی (نقل از ترجمه بهمن فروزنده) خالی از لطف نیست: «...یک مشتری ناراضی، واکنش کاملا متفاوتی از خود نشان می دهد. به طور متوسط یک مشتری راضی از کالای شرکت نزد سه نفرتعریف می کند، در حالی که یک مشتری ناراضی نزد یازده نفر از کالا بدگویی خواهد کرد. یک بررسی نشان داده است ۱۳درصد افرادی که به نحوی از شرکت گله مند بوده اند، شکایت شرکت را نزد بیش از ۲۰نفر برده اند.

واضح است که تبلیغ دهان به دهان نامطلوب باسرعتی بیشتر، مسافتی دورتر را طی می کند تا تبلیغ دهان به دهان مطلوب. این نوع تبلیغ می تواند سریعا طرز تفکر مصرف کننده نسبت به شرکت و محصولات آن را در جهت نامساعد تغییر دهد...» آیا واقعا کمپانی های بزرگ سازنده تلفن همراه توجهی به این تبلیغات دهان به دهان

(Word Of Mouth WOM) دارند یا فقط دلخوش به تصویر ظاهری برند خود در ایران هستند؟ آیا گوش های خود را تیز می کنند تا بشنوند مردم در مورد نحوه خدمات پس از فروش آنها چه می گویند؟ به هر حال شکی نیست گوش مردم در هنگام خرید نسبت به صدای WOM کاملا تیز است. صدایی که به هر حال کار خود را خواهد کرد.

نقشه کسب و کارتان را قبل از شروع ، ترسیم کنید!

محمود وحدت : کلید بازارهای تجاری امروز در دستان مردان متخصصی است که با مسدود ماندن شاهراه های تجاری، بزرگراهی جدید احداث می کنند. آری آنان مردان تجارتند و بس.

مشاغل تجاری کوچک علیرغم سوددهی کمتر در مقایسه با شرکت ها و موسسه های بزرگ تجاری، کانونی امن برای پیشبرد، و به بیان دیگر مانند کارگاهی آزمایشی برای شروع حرکت های بزرگ به حساب می آیند. هرچند در ابتدای کار پیوند رابطه فروشنده و مخاطب ، یافتن هویتی ثابت میان دیگر رقبا و رسیدن به جایگاهی آرمانی دشوار به نظر می رسد، اما با استفاده از دانش و مهارت کافی در عرصه بازاریابی ، مدیریت فروش و تمرکز بر ارائه محصولات متفاوت و ارزان ، می توان تاحدودی شکاف های عمیق این تضاد و تفاوت را کمتر کرد.

دراین مقاله راهکارهای پیشرفت و پیشبرد طرح های تجاری و نحوه افزایش مهارت ها را مورد بحث و بررسی قرار می دهیم تا کارجویان و کارآفرینان بیش از پیش با استفاده از الگوهای مشخص تجارت خویش را گسترش دهند.

● تعریف موفقیت

هرکس تعریف خاصی از موفقیت دارد و براساس آرمان ها و اندیشه خویش آن را توصیف می کند، برخی موفقیت را در کسب استقلال مالی می دانند، گروهی دیگر آن را در کنترل و ثبات شغلی و در نهایت بعضی ها موفقیت را در قدرت و ثروت می بینند. اما موفقیت در یک محدوده زمانی می تواند بر تمامی این تعاریف دلالت کند و در مقطعی دیگر مانند هیچ کدام از آن ها نباشد. درواقع برحسب هر فعالیتی، موفقیت تعریفی جداگانه و متفاوت دارد.

اما اصلی ترین وظیفه هر کارآفرین و کارجو پرداختن به طرح های خویش و گذراندن مسیری است که وی را به هدف نزدیک می کند. به بیان دیگر، موفقیت رسیدن به جایگاه و نقطه ای آرمانی است که از مدت ها پیش طبق برنامه ای منظم طرح شده و شما را در یک بازه زمانی موظف به گذراندن این مسیر می کند.

● هر روز موقعیتی جدید خلق کنید

یکی از ابزارهای ارتباطات، داشتن فن بیان و ایجاد رابطه با مخاطبان است. از این توانایی در جذب مخاطبان استفاده کنید و ارتباطی موثر خلق کنید. اساس کار تجارت براساس برنامه ها و الگوهای از پیش تعیین شده ای است که به وسیله گروه مشاوره تنظیم شده و شما در مقام مجری این شبکه باید برتوسعه ارتباطات خود بکوشید.

هرروز با الهام از محیط کاری ، مطالعه وضعیت اقتصادی شرکت ها و سازمان ها و از همه مهم تر نوسان های بازارهای تجاری ، شبکه تجاری و فعالیت های خودتان را مورد ارزیابی قرار دهید. همیشه ایده های برتر در بافت جامعه و از گفت وگو و تحقیق با افراد باتجربه به وجود می آیند. بنابراین همیشه درعرصه فعالیت تجاری جسور و پویا باشید و از روند معاملات و نحوه توزیع کالاها مطلع شوید.

● اهمیت بازاریاب در روند توسعه تجارت

در هر شرکتی بازاریاب از بناهای اصلی و موتور حرکت تیم تجاری به حساب می آید. درواقع بازاریاب عاملی ارتباط دهنده و پلی برای صعود شرکت به مراحل موفقیت است. بازاریاب با توجه به مهارتی که دارد از میان سیل موسسه ها، شرکت ها و عموم مردم متقاضیانی را به شرکت مربوطه معرفی می کند و در ازای هر معامله علاوه بر حقوق ثابت خویش، درصدی دریافت می کند که نه تنها روشی بسیار موثر است، بلکه در وی ایجاد انگیزه نیز می کند.

بازاریاب با جست وجوهای خویش، سوخت و بقای شرکت را تامین می کند و همچون مشاوری کارآزموده اهداف مدیر و کارآفرین را در بازارهای تجاری ممکن می سازد. شناخت بازارهای تجاری و نیاز مشتری ، توزیع به موقع محصولات ، افزایش بهره وری و تولید ، گروه بازاریاب ، نیروی متخصص و کارآمد و شبکه تبلیغات از مهم ترین عواملی هستند که شرکت را در به تحقق رساندن اهداف یاری می کنند. تیم بازاریاب، متشکل از متخصصینی است که با آگاهی از مراکز عرضه کالا سفارشات لازم را در زمان مقتضی ارائه می نمایند.

● بینشی عمیق درباره اهمیت اهداف

برای رسیدن به هر یک ازهدف های خود مهلتی تعیین کنید. آنچه بیش از هر چیز با موفقیت و خوشبختی هم سویی دارد خوش بینی است. هر موقعیتی را می توان مثبت تلقی کرد، به شرطی که آن را فرصتی برای رشد و پیشرفت در نظر بگیریم. اگر در هر شخص و در هر شرایطی به دنبال نقاط مثبت باشید، تقریباً همیشه آن را پیدا خواهید کرد.

کلید موفقیت در این است که هدف خود را تعیین کنید و طوری عمل کنید که گویی امکان شکست وجود ندارد و همین طور هم خواهد شد. هر اتفاقی را به یک تجربه آموزنده مبدل کنید. در هر ناامیدی و شکستی، به دنبال درسی با ارزش باشید. رسیدن به موفقیت، آرزوی مشترک تمام انسان هاست ولی فقط عده محدودی می توانند لذت رسیدن به این آرزوی مشترک را بچشند! تنها دلیل موفقیت داشتن اراده ای نفوذناپذیراست.

حقیقت این است که همه ما انسان ها در زندگی از فرصت های تقریباً یکسانی برخوردار هستیم ولی راز موفقیت، خلق اتفاقات جدید و استفاده از روش های متفاوت، اما مناسب است. بیشتر افراد سعی می کنند بدون در نظر گرفتن بعضی اصول و واقعیت ها به اهدافی غیرمنطقی دست یابند. یکی از بزرگترین اشتباهاتی که بیشتر آنان مرتکب می شوند، وجود تصوری غلط است که اندیشه زمان کافی را در مراحل بعدی به آنان نوید می دهد و این واقعیتی است که اغلب شکست خوردگان آن را نادیده می گیرند. بنابراین باید با طرح برنامه ای کوتاه مدت، مرحله به مرحله و در یک محدوده زمانی مشخص شده، میزان پیشرفت کاری را محاسبه کرد و دلایل کاهش و افزایش موفقیت ها را ارزیابی نمود.

● وقت کاری شناور

راهبرد طراحی شغل تازه تری که برای برانگیختن اعضای سازمان به کار می رود، وقت کاری شناور خوانده می شود. شاید سنتی ترین خصوصیت کار این باشد که کارها باید در طول زمانی ثابت، یعنی هشت ساعت در روز، انجام شود. ولی به تازگی اعتراضاتی دراین باره انجام شده است. بسیاری از مدیران در رویارویی با مسائل انگیزشی و غیبت از کار به برنامه های زمانی انعطاف پذیر در جایگاه راه حلی مناسب روی آورده اند.

هدف اصلی از این نوآوری ها کاهش تعداد کل ساعت های کار نیست، بلکه ایجاد انعطاف بیشتر برای کارکنان درست در همان ساعت هایی است که آنان باید کارهای خود را انجام دهند. منظور اصلی از وقت کاری شناور یا برنامه ساعت های انعطاف پذیر کاری آن است که به کارکنان اجازه دهند کارهای خود را در طول یک هفته کاری با برنامه ای که خودشان تنظیم کرده اند تکمیل کنند. انتخاب زمان های شروع و پایان می تواند انعطاف پذیرتر از آن باشد که شرایط سازمانی اجازه می دهد.

برای اطمینان از اینکه انعطاف پذیری به سودآوری سازمان آسیبی نرساند، بسیاری از برنامه های وقت کاری شناور شامل یک دوره نوبت کاری است که طی آن کلیه کارکنان باید کارخود را انجام دهند. مطالعات گوناگون سازمانی نشان داده است که برنامه های شناور اثرهای مثبتی برسازمان داشته است. چنین برنامه ای باعث ایجاد رضایت شغلی بیشتری می شود که این رضایت نیز به نوبه خود بهره وری بیشتری برای سازمان به ارمغان خواهد آورد.

پژوهش های دیگر گویای آن است که برنامه های وقت کاری شناور موجب انگیزش سطوح بالاتر از نیازها در کارکنان می شود و مانند اعضای سازمان به طور کلی به این برنامه ها علاقمند هستند. چنین برنامه هایی می توانند به مدیران کمک کنند تا در شرایط رقابت با سازمان های دیگر بتوانند افراد واجدشرایطی را به سازمان خود جلب کنند.

● حرف آخر

تجارت، بازی پر سودایی است که از دیرباز طرفدارانی از تمامی طبقات جامعه داشته و هر کس بنابر توان، استعداد و سرمایه خویش از آن سود برده است. اما تجارت امروز نیازمند مردانی متفکر و متبحر است که با جسارت و درایت خویش حوادث تاریخ سازی را خلق کنند. همیشه سودهای کلان و پیشرفت های چشمگیر، مردانی از جنس خود را می طلبد.

کلید بازارهای تجاری امروز در دستان مردان متخصصی است که از طوفان های اقتصادی و نوسان های تجاری نمی هراسند، بن بست های مالی، سدی در برابر اراده آنان و مسیر پیشرفت شان ایجاد نمی کند و با مسدود ماندن شاهراه های تجاری، بزرگراهی جدید احداث می کنند. آری آنان مردان تجارتند و بس.

دو روش سودآوری در شرکت‌های کوچک


همواره بر فناوری، کاهش قیمت و نیاز‌های جدید مشتریان خود تمرکز داشته باشید

محمود وحدت : طبق گفته پاتریشیا سیگمون موسس و رییس شرکت مشاوره در منهتن، بسیاری از صاحبان تجارت‌های نسبتا کوچک به جای تمرکز بر سود شرکت به پرداخت حقوق کارمندان توجه بیشتری می‌‌کنند. نظر سیگمون را درباره افزایش سودآوری در شرکت‌های کوچک جویا شدیم.
چرا تعداد بسیاری از کسب و کارهای کوچک در سودآوری موفق نیستند؟
اول اینکه صاحبان کسب و کار‌های کوچک از سود یا زیان شرکت خود اطلاع دقیق و کافی ندارند. هر ماهه پس از پرداخت حقوق کارمندان مي‌بايست بدهی‌های بیشتری پرداخت کنند، در کل شرکت‌ها از نظر مالی شرایط خوبی ندارند و موفق نیستند. بسیاری از صاحبان کسب و کارکوچک تفاوت بین گردش سرمایه و سودآوری را نمی‌دانند و فقط در پایان سال با نگاهی به گزارش مالی، به خصوص در دوران رکود پول هنگفتی که در گردش است را از دست می‌دهند.
آیا مدیران عامل ماهانه یا هر سه ماه یکبار اطلاعات مالی را بررسی می‌‌کنند؟
برخی از مدیران چنین کاری را انجام می‌دهند، اما اغلب مدیران اطلاعات را در زمان مناسب بررسی نمی‌‌کنند. در اکثر شرکت‌های کوچک هنوز کارمندانی مسوول بررسی وضعیت مالی هستند و از طریق برنامه‌های نرم‌افزاری اطلاعات هفتگی را در کامپیوتر ثبت کرده اما این برنامه‌ها توانایی تحلیل و محاسبه صحیح هزینه‌ها را ندارند.
علاوه بر به روز کردن فناوری چه روش‌هایی براي افزایش سودآوری وجود دارد؟
تمام کارمندان یک سازمان باید سعی کنند تا سود شرکت را از طریق شبکه، بازاریابی، فروش و کاهش هزینه‌ها افزایش دهند. اگر کارمندان فقط به فکر دریافت حقوق ماهانه باشند و کمکی به بهبود وضعیت موجود شرکت نکنند موقعیت شغلی آنها در معرض خطر خواهد بود. داشتن چنین طرز فکری در کسب و کارهای کوچک مورد قبول نیست و کارمندان باید به دنبال راه‌هایی جهت پس‌انداز سرمایه و افزایش درآمد شرکت باشند.
در چند سال گذشته شاهد کاهش تعداد بسیاری از شرکت‌ها بوده‌ایم، این شرکت‌ها چگونه می‌توانند در هزینه‌های خود صرفه‌جویی کنند؟
اگر فقط بر قراردادهای بلند مدت تمرکز کنند، بدون شک بیش از حد هزینه می‌پردازند. در صورت برقراری ارتباط با تمام فروشندگان از طریق سیستم دی اس ال، تلفن و ایمیل از هزینه‌های خود به طور قابل توجهی می‌توان کم کنند. هنوز در برخی دفاتر از کنتور ارسال پست استفاده می‌شود و با اینکه سال‌ها است خدمات بانکداری الکترونیکی در اختیار مشتریان می‌باشد در بعضی از شرکت‌ها حسابداران چک‌ها را از طریق ایمیل ارسال می‌‌کنند. حتی پس انداز چند هزار دلاری در ماه برای کسب و کار کوچک رقم بزرگی محسوب می‌شود.
چگونه می‌توان از طریق کسب درآمد بیشتر سود را افزایش داد؟
سعی کنید محصولات بیشتری به فروش برسانید یا علاوه برتمرکز بر کار خود خدمات دیگری ارائه دهید. برای مثال، هنگام مراجعه به مطب پزشک، روی داروهای مکمل مانند ویتامین‌ها سرمایه‌گذاری کنید. به عنوان طراح در کنار طراحی و اجراي باغچه مشتری می‌توانید کارهای جانبی فراوانی انجام دهید و حتی ناودان هم تمیز کنید. اگر در زمینه فروش کتاب فعالیت می‌کنید، زمان آن فرا رسیده که کتاب‌های بیشتری به فروش برسانید. ایده دیگر جلب مشتری بر اساس نوع رابطه شکل می‌گیرد که بار دیگر هم به شما مراجعه کنند. می‌توانید خدمات ماهیانه و سالانه شرکت را با قیمت‌های ارزانتری ارائه دهید و از این طریق کسب درآمد کنید. بسیاری از صاحبان کسب‌وکار بیش از 20 یا سی سال تجربه کاری دارند، اما همچنان متمایل به حفظ موقعیت خود هستند. اما این به این معنا نیست که می‌خواهند ساختمانی در مرکز شهر داشته باشند. در صورت از دست دادن مشتریان خود باید خدمات شبانه روزی و ارزان‌تری ارائه دهند. در حال حاضر باید در شبكه‌هاي اجتماعي فعالیت کنید، وبلاگ یا وب سایت تخصصی داشته باشید تا نام شرکت شما در یاد مشتریان بماند و معروف شوید، دیگر نمی‌توانید از انجام چنین کارهایی چشم بپوشید. علاوه بر این لازم است اعتبار خود را نزد مشتریان بالا ببرید. مهم نیست که چه مدت است به انجام کار خود مشغول هستید، باید دست به رقابت بزنید. در هر کسب و کاری حتی با وجود شکست و ضرر، همیشه جای امید است و روش‌های خلاقی براي کاهش هزینه‌های اجرایی، سودآوری و پیشرفت وجود دارد و مطمئنا در صورت تلاش می‌توان اوضاع را تغییر داد و به موفقیت دست پیدا کرد.

مهارتهای اساسي پولي در شرايط نامساعد اقتصادی


محمود وحدت :
اوضاع اقتصادي درهم ريخته است. بازار سهام به سراشيبي افتاده، تعداد بيكاران افزايش يافته و بازار مسكن همچنان يك‌وري مي‌رود.كساني كه مي‌شناسم، عصبي و متشنج شده‌اند. آنها نگرانند كه ركود بدتر شده و بودجه شخصي‌شان سرانجام از هم بپاشد.
وقتي به پول مي‌رسيم، بهترين دفاع، حمله خوب است. بهترين راه براي پرهيز از سقوط اقتصاد ملي، كنترل داشتن بر اقتصاد شخصي است. با تكميل عادات مالي هوشمندانه، مي‌توانيد حتي در ميانه بحران مالي در آرامش باقي بمانيد.
اينجا ده مهارت ضروري پولي بر اساس تجربيات خودم و هر بازخوردي از خوانندگان بيان شده است كه به ما در هواي توفاني مالي جاري كمك مي‌كند.
1 - تنظيم بودجه

ادامه نوشته

دانلود كتاب ترجمه شده تصميم گيري در امور مالي

محمود وحدت : دانلود کتاب تصمیم گیری در مسایل مالی - لاتين و فارسي

دانلود فايل ترجمه دانشجويان از فصول كتاب تصمیم گیری در مسائل مالی فرانك فبوزي

فصل 1         فصل 2        فصل 3        فصل 4        فصل 5        فصل 6

فصل 7         فصل 8        فصل 9         فصل 10       فصل 11

دانلود نسخه اصلي - لاتين- کتاب

سایتهای مدیریتی


محمود وحدت :
اين سايت به مؤسسه خدمات مديريتي ims تعلق دارد که به ارائه مطالب و آموزش دروس و دانستني‌هاي مربوط به مديران مي‌پردازد. امکانات جستجو در سايت فراهم آمده است، هم‌چنين معرفي انستيتوي تحقيقات علوم مديريتي، امکانات ثبت نام و عضويت در اين انستيتو، ژورنال تخصصي مديريت، منابع اطلاعاتي و آموزشي، معرفي سايت‌هاي مربوطه و آخرين اخبار، عناوين مندرج در سايت را تشکيل مي‌دهند.

http://www.ims-productivity.com

اين سايت به يک پايگاه اطلاع رساني مديريت کاربردي تعلق دارد که APICS ناميده مي‌شود. در سايت امکانات جستجو فراهم آمده است، هم‌چنين امکان ثبت نام و عضويت در سايت وجود دارد. اخبار از مديريت صنعتي، فروشگاه کتاب، آموزش اصول و مباني، منابع اطلاعاتي، امکان عضويت در خبرنامه سايت، مجله تخصصي سايت و بسياري عناوين ديگر را مي‌توان در اين سايت مشاهده کرده و از آن‌ها استفاده نمود.

http://www.apics.org/default.htm

ادامه نوشته

نقش مدیریت در توسعه صنعت گردشگری


محمود وحدت : در این مقاله سعی گردیده تا در خصوص نقش صنعت گردشگری بعنوان یک صنعت مولد و اشتغال زا مباحثی بیان گردد و همچنین وضعیت این صنعت در ایران مورد بررسی قرار گیرد و علل عدم موفقیت متولیان صنعت گردشگری ایران در رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده نیز نقد گردد. و علل عدم رشد کشورمان در این صنعت نسبت به سایر کشورهای منطقه مورد بررسی قرار گیرد و راهکارهای نیز در خصوص حل مشکلات این صنعت بیان گردد. کشورمان ایران به عنوان یکی از کشورهای مستعد در زمینه صنعت گردشگری مورد توجه گردشگران سایر کشورها میباشد و در زمینه سرمایه گذاری نیز صاحبان سرمایه و سرمایه گذاران بین المللی در این صنعت نیز توجه ویژه ای به ایران دارند ولی چرا رشد این صنعت در کشورمان بسیار کند و نامحسوس است. یکی از علل آن ضعف مدیریت کلان، قوانین و دولتی بودن دیدگاه مدیران در تمام سطوح در این صنعت میباشد که میتوان با اصلاح سیستم مدیریت و با استراتژیک خاصی زمینه های رشد و شکوفائی این صنعت مولد را ایجاد کرد. 

ادامه نوشته

اهميت روان‌شناسي رفتار مصرف‌كننده در زمان خريد


محمود وحدت : روان‌شناسي رفتار مصرف كننده، يكي از گرايش‌هاي پرطرفدار در علم روان‌شناسي بوده و طي سال‌هاي اخير، توجه بسياري از صاحب‌نظران، توليدكنندگان و مؤسسات خدماتي را به‌خود جلب كرده‌است. مواردي از مهم‌ترين و اصلي‌ترين زمينه‌هاي اين رشته، عبارتند از: توقعات، سليقه‌ها و نيازهاي مصرف‌كننده (مشتريان) به كمك اين علم، مي‌توان از طريق شناسايي رفتار مصرف‌كننده، عوامل مؤثر در برگزيدن مارك كالا را موردبررسي قرار داد و نيز عوامل فرهنگي و اجتماعي موثر بر تصميم‌گيري مصرف‌كننده را موردتحليل قرار داد. با به‌كارگيري صحيح روش‌هاي مطالعه درمورد رفتار مصرف‌كننده و پيش‌بيني رفتارهاي مرتبط با خريد، مي‌توان به ساخت و ارائه بهتر كالا پرداخت كه در نهايت، منجر به افزايش فروش و رضايت مشتري مي‌شود. آشنايي با رفتار مصرف‌كننده در شيوه كيفيت و كميت كار سازمان تاثير مي‌گذارد.
تصميم‌گيري صحيح و ايجاد استراتژي‌ها و تاكتيك‌هاي مؤثر بازاريابي و فروش، منوط به شناسايي و درك صحيح سازمان‌ها از مصرف‌كنندگان و خريداران است. امروزه‌، محققان بازاريابي به‌طور دائم در تلاشند تا رفتار مصرف‌كنندگان را شناسايي كنند و بر اين‌اساس، راهكارهايي مناسب را براي فروش بهتر و مؤثرتر و افزايش سهم بازار اتخاذ كنند.
توليدكنندگان، براي تامين تقاضاها و حفظ و گسترش سهم بازار، بايد از لايه‌هاي ادراكي، تعقلي و رفتاري خريداران بالقوه، آگاهي داشته باشند تا متناسب با سازه‌ها و سازوكارهاي تصميم‌گيري خود، اقدام به توليد فراورده‌ها، توزيع و ترويج آنها كنند. مبتكران و طراحان فراورده‌ها، صرفاً با شناخت‌شناسي الگوهاي رفتاري مصرف‌كنندگان، مي‌توانند بر زواياي انتظارات و رضايتمندي افراد، آگاه شوند و بهره‌گيري از آنها را با مدلسازي هموارتر كنند.

در اين‌مقاله يكي از ابزار نوين تحليل رفتاري مبتني‌بر نگرش سيستمي و سازوكارهاي رويكرد سيستمي براي مدلسازي تحليل رفتاري مصرف‌كننده، ارائه شده‌است. يكي از راه‌هاي شناخت بهتر مصرف‌كننده، استفاده از رويكرد سيستمي براي تبيين رفتار افراد و سازمان‌هاست. مصرف‌كننده، سيستمي پيچيده از انگيزه‌ها، گرايش‌ها، رفتارها و عملكرد با گسترده‌اي از پاسخ‌ها و واكنش‌هاست. مصرف‌كننده، تحت‌تأثير پيوند و ارتباط با سيستم‌هاي بزرگتر اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي است. در اين‌مقاله، تفكر و رويكرد سيستمي براي بررسي و تحليل رفتار مصرف‌كنندگان حقيقي و حقوقي فعاليت‌هاي تجاري مورداستفاده قرار مي‌گيرد.

تعريف رفتار مصرف‌كننده

ادامه نوشته

سازمان ، مدیران و كاركنان مشتری مدار


محمود وحدت :
یك سازمان دارای طبقه‌بندی‌های اداری ، چارت‌های سازمانی ، قسمتهای مختلف و اهداف و خطی‌مشی‌ها، دستورالعمل‌ها و بسیاری موارد دیگر است. كه مسلماً برای مشتریان و بزرگی سازمان وقسمت های مختلف آن اهمیت ندارد بلكه می‌خواهند كسی مشكلاتشان را حل نماید.

سازمان مشتری مدار سازمانی است كه هدف آن پیش‌گرفتن درخواست‌ های مشتریان در مسائلی كه بیشترین ارزش را برای آنها داراست می‌باشد و رضایت مشتری را سرمایه خود و ضامن برگشت سرمایه سازمان می‌دانند. ارائه خدمات به مشتری همواره سرلوحه تفكرات و برنامه‌ریزی‌ها می‌باشد و در زندگی و مشكلات موجود برای كسانیكه مسئول راضی نگه داشتن مشتری هستند تغییر و بهبود حاصل می‌نمایند . و سازمانی كه نتایج عملكرد آن براساس انتظارات و خواست ‌های مشتریان سنجیده می‌شود.
                                                                                                                                  ملاك واقعی ارزش یك شركت از نظر جامعه و صاحبان آن رضایت مشتری است و بدون این هیچ كسب و كاری نمی‌تواند ادامه حیات داده و ایجاد شغل نموده و یا زندگی كسانی را كه در آن كار كرده و به مردم خدمت ارائه می‌دهند تأمین نماید.
یك سازمان مشتری مدار بدون ایجاد ارتباط مناسب با مشتریان خود نمی‌تواند موفقیتی حاصل كند و در دنیای امروز كه دنیای كیفیت محور مشتری مدار است ، مشتری هدف كار و مشتری گرایی زیربنای كلیه فعالیت‌های تجاری و اقتصادی خواهد بود. در این راستا جذب كاركنان مشتری مدار كه ویژگی‌های بارز ارتباطات انسانی را در رفتار خود لحاظ كرده باشند ضروری است.
ویژه گیهای سازمان های مشتری مدار :
• هر عضوی از آن مفهوم مشتری مداری و رضایت مشتری را بخوبی درك كرده باشد.
• به طور صحیح عمل نماید .
• مفهوم خدمات را به طور جامع درك كرده باشد.
• شكایت و اشكالات وارده را بطور دقیق و در اسرع وقت رفع كند .
• آموزش و فراگیری مستمر موجب رشد می‌شود و كاركنان را تبدیل به منابع رقابتی می‌كند. ارتقاء و ایجاد توانمندی اگر با ابتكار و ابداع همراه شود سرمایه لایتناهی در سازمان به وجود می‌آورد كه در صورت تغییرات سریع سازمان دچار بحران نخواهد شد.
• انعطاف پذیری برای هرگونه تغییر در واقع نوعی تخصصی‌شدن فعالیت‌ها است كه موجب بقای سازمان و رضایت مشتری می‌شود.
مدیر مشتری مدار
ارتباطات مؤثر بین كاركنان ضامن كیفیت مطلوب است ، عموماً برای اجرای یك پروژه تقسیم وظایف مقدم بر ایجاد ارتباطات مؤثر بین افراد قرار می‌گیرد در نتیجه روابط بطور نامطلوب گسترش یافته ، اشتباهات بروز و نهایتاً اهداف اصلی گم خواهند شد. بنابراین باید قبل از شروع هر پروژه كاركنان را نسبت به اهمیت روابط متقابل در انجام وظایف و مسئولیت‌ محوله ، برای حصول نتیجه مورد انتظار آگاه ساخت.
بدین ترتیب است كه هركسی متوجه نقش و تأثیر فعالیت‌های خود بر كار سایرین شده و می‌توان با تغییر كانون توجه افراد از عملكرد انفرادی به كار گروهی توقعات كارفرما را ارضاء و همه افراد را برنده تلقی نمود. آگاه سازی كاركنان از وظایف یك مدیر مشتری مدار می‌باشد.
پیش ازاین خصوصیات یك سازمان مشتری مدار مورد بررسی قرار گرفته است. بطور كلی یك مدیر كه به اصول یك سازمان مشتری مدار معتقد باشد و دارای صبر فراوان ، تواضع ، انتقادپذیری ، آراستگی ، راستگویی و صداقت ، مطلع از خدمات سازمان و شنونده و پاسخ دهنده خوب جهت مشكلات مشتریان و … را می‌توان یك مدیر مشتری مدار محسوب كرد.
مدیران هر سازمان از هسته‌های اصلی آن محسوب شده و باید خصوصیات و ویژگی‌های مشتری مداری را در خود تقویت نمایند.

ادامه نوشته

مرحله ابتدائی قبل از برنامه ریزی تجاری


محمود وحدت : نوشتن یک برنامه خوب تجاری پیش نیاز انجام درست وظایف می‌‌باشد .از این رو ، صرف وقت برای تهیه آن از طریق لحاظ کردن ۱۰ مرحله مقدماتی ذیل ، مفید فایده خواهد بود :
1- از خود بپرسید چرا یک برنامه تجاری می نویسید . این کار سرمایه تان را افزایش می دهد یا همانند راه بردی برای پیشبرد تجارت است؟

2- برای شروع تجارت ابتدا اهدافتان را برای سه تا پنج سال آینده فهرست کنید .
3- به طور واضح مخاطب تان را معین کنید .
4- یک جدول محتویات بنویسید تا دقیقا” بدانید که به چه بخشهایی برای تحقیق و اطلاعاتی را برای تقویت شان نیاز دارید.
5- از اطلاعاتی که برای تحقیق نیاز خواهید داشت لیستی تهیه کنید . به عنوان مثال ، به شاخص آمار در مورد آمارگیری نفوس مخاطبان خود ، رقیبان ، مرکز تجارت ،و از این قبیل احتیاج دارید .
6- منابع تحقیقی را فهرست کنید که سودمند ترین باشند ، مانند سایت های معتبر.
۷7- فهرست تیم مدیریت را بنویسید . اگر به قابلیتهای بعضی ها مطمئن نیستید ، الان وقتش است که تصمیم بگیرید که آیا در هیئت مدیره باشند یا نباشند . بیوگرافی هریک را جمع آوری کنید .
8- تالیف تمام کلید های اسناد مالی تان راآغاز کنید . بعدا” می توانید تصمیم بگیرید که در بر نامه تجاری تان کدامیک را مورد استفاده قرار دهید.
9- نمو نه برنامه های تجاری را بخوانید . از آنجا که بیشمار برنامه های تجاری پیش از برنامه شما آغاز شده اند. نیازی به ابداع مجدد این چرخه نیست . به عنوان راهنما به دنبال برنامه تجاری باشید که بیشترین شباهت را به نمونه آزمایشی خودتان دارد . همچنین می توانید با دیگر صاحبان تجارت گفت گویی داشته باشید، کسانی که برنامه هایی داشته اند ودر این اثنا تجربیاتی کسب کرده اند .
10-  تعیین کنید از چه نرم افزاری برای نوشتن برنامه تجاری استفاده خواهید کرد‌. می توانید از برنامه ابتدایی گرفته تا نرم‌افزار‌های برنامه تجارت ، هر کدام که سطح نیاز شما را برآورده می کند مورد استفاده قرار دهید .

انواع مهارت های ارتباطی


مهارت کلامی

محمود وحدت : مکالمه، نخستین ابزار مدیریتی است. مکالمه در واقع چگونگی برنامه ریزی زندگی و سازمانی کارها و نحوه ایجاد رابطه با همکاران و مشتریان است. مکالمه نحوه درک احساسات اشخاص، تفکر و اعمال آنها و راهی برای تاثیرگذاری بر دیگران و تاثیرپذیری از آنهاست.


زبان، نوعی سیستم ارتباطات انسانی مبتنی بر اصوات گفتاری است که به عنوان نمادهای قراردادی مورد استفاده قرار می گیرد. حواس ما، پیوسته ما را آماج بمبارانی از علائم قرار می دهد تا وادار شویم آنها را تفسیر کرده و در بانک اطلاعاتی خود ذخیره سازیم.
مهارت شنود
بیشتر افراد، زمانی گوش دادن را امری مهم می پندارند که مطمئن باشند اطلاعاتی را که از طریق گوش دادن دریافت می کنند، در زمینه های مختلف سودمند هستند. شرکت ها از طریق گوش دادن به مشتریان خود، می توانند اطلاعات هدفمند در خصوص محصولات یا خدمات خود کسب کنند. گوش دادن به مشتریان می تواند اطلاعات زیادی را در خصوص رقابت در دسترس قرار دهد. هنگامی که مشتری باور کند نماینده فروش سازمان به حرف های او گوش می دهد، اعتمادش جلب و رضایتش بیشتر شده و احتمال انجام معاملات آینده وی با سازمان افزایش می یابد.
گوش دادن یعنی اینکه فرد به هنگام شادی یا اندوه، خواستار درک و پذیرش دیگران باشد. تمرکز بر مهارت ویژه گوش دادن، به فرد کمک خواهد کرد تا ضمن پیشرفت در آن، برای معنا بخشیدن به ارتباطات خود، از مجموعه مهارت های پیشرفته تری برای این منظور استفاده کند.
مهارت بازخورد
در فرایند ارتباطی، بازخورد برگشت نتیجه پیام به فرستنده پیام به گونه ای است که فرستنده پیام از وضعیت ارسال پیام و نحوه دریافت آن آگاه باشد. فرایند ارتباطی، بدون بازخورد، کامل نخواهد شد. در بازخورد اطلاعاتی، گیرنده پیام، اطلاعات دریافت شده را به صورت فرستنده، ارسال می کند. بازخورد اطلاعاتی ممکن است به اشکال مختلف در فرایند ارتباطی دیده شود. رفتاری که از شنونده سر می زند و حالتی که پس از شنیدن خبری در چهره شنونده به وجود می آید، می تواند بازخوردی برای فرستنده پیام به شمار آید.
بازخورد به مفهوم تمامی پیام های کلامی و غیرکلامی است که در جریان رابطه ای متقابل بین افراد ردو بدل می شود و بر چگونگی برقراری ارتباط آنها تاثیر می گذارد.
یکی از عوامل مهم در برقراری ارتباط موثر، داشتن بازخورد مناسب است. نبود بازخورد را در واقع می توان به عنوان عامل اختلال در برقراری ارتباط موثر تلقی کرد. تصورات فرستنده درباره انگیزه های دریافت کننده، باید از طریق دریافت بازخورد آزمایش شود. در صورت استفاده از نظرات و واکنش های گیرنده درباره پیام، ارتباطات از قدرت نفوذ بیشتری برخوردار خواهد شد. اطلاعات بازخورد، در واقع مکانیسم سنجش اثربخشی ارتباطات محسوب می شود. با بهره گیری از بازخورد، می توان به میزان اثر اقدامات ارتباطی پی برد.
اطلاعات بازخورد، فرستنده را از کمبودها و نارسایی ها آگاه ساخته و او را قادر می سازد تا نسبت به رفع آنها و بهسازی ارتباطات بکوشد. مدار بازخورد، صحت اطلاعات منتقل شده را افزایش می دهد، اما از سرعت انتقال می کاهد. بنابراین، در هر زمان با توجه به اینکه کدام عامل (صحت یا سرعت) بیشتر مورد نظر است، می توان در مورد مدار بازخورد تصمیم گرفت.

مديريت دانش مشتری


محمود وحدت :
در نگاه اول CKM ممکن است تنها نام ديگري براي CRM يا KM به نظر برسد. اما مديران دانش مشتري در برخي جوانب نيازمند نگرشي متفاوت از شيوه رايج در KM و CRM هستند.
به عنوان يك مشخصه CRM ، مديران روابط مشتري پيش از همه بر دانش از مشتري تمرکز دارند تا بر دانش درباره مشتري. به بيان ديگر، سازمانهاي باهوش دريافته‏اند که مشتريانشان آگاه‏تر از کارمندي هستند که دانش را از ميان فعل و انفعال مستقيم با مشتري و همچنين پرس و جوي دانش در مورد مشتريان از نمايندگان فروش جستجو مي‏کند.

مديران دانش هم، بر روي تلاش در تبديل کارمندان از جمع‏کنندگان دانش به تسهيم‏کنندگان دانش تمرکز دارند، اين امر معمولاً توسط نقشه‏هاي تسهيم دانش مبتني بر اينترانت اجرا مي شود. در مقابل تمرکز اختصاصي KM روي تشويق و تقويت روابط مولد و مشارکتي در راستاي شعار «اگر ما تنها مي‏دانستيم که چه مي‏دانيم» CKM بعد ديگري را پيشنهاد مي‏کند «اگر ما تنها مي‏دانستيم که مشتريان چه مي‏دانند». اما چرا مشتريان مي‏خواهند دانش خود را براي خلق ارزش براي شرکت تسهيم کنند و سپس براي دانش خود که در محصولات و خدمات شرکت بسط يافته پول پرداخت کنند؟ اين امر به تغيير نگرش نسبت به مشتريان به عنوان نهاد دانش باز مي‏گردد. اين تغيير نگرش مفهوم گسترده اي دارد. مهم تر از همه مشتري از يک دريافت کننده منفعل محصولات و خدمات آن‌گونه که در مديريت دانش سنتي بود، رها شده است. همچنين مشتري از اسارت در زنجيره برنامه رايج وفاداري مشتري در CRM نيز رهايي يافته است .

ادامه نوشته

جلب رضایت مشتری


محمود وحدت : كيفيت، قيمت و خدمات پس از فروش سه فاكتور عمده در فروش محصولات هستند. نقش كيفيت، قيمت نهايی محصول در ترغيب خريداران به خريد محصولات يك شركت،‌ به ويژه در صنايعی چون خودروسازی كه نقطه نهايی صنايع محسوب شده و نرخ پيشرفت در آن سرسام‌آور است، امری بديهی به شمار می‌رود. در اين ميان نقش خدمات پس از فروش عمدتا مغفول مانده است.

غفلت از تنش خدمات پس از فروش در حدود كالاهای بادوام همانند خودرو، به ويژه در كشورهايی كه خودرو كالايی سرمايه‌ای و نه مصرفی محسوب می‌شود، تبعات بسياری را متوجه هر دو سوی معادله توليد – مصرف كرده است. اگر در اروپا و آمريكا خودرو كالايی مصرفی با عمری مفيد (و البته محدود) محسوب می‌شود در ايران و اكثر كشورهای جهان سوم خودرو در قالب يك كالای سرمايه‌ای ظاهر شده است كه در گذر زمان گاه ارزش آن چند برابر می‌شود. افزايش طول عمر مفيد خودرو در چنين كشورهايی نقش خدمات پس از فروش را به مراتب پررنگ‌تر می‌كند. حضور خودروهايی با چند دهه عمر در خيابان‌ها نشانگر اهميت تامين قطعات و خدمات پس از فروش در جهان سوم است،‌ نگرانی قاعدتا در غرب محدود به چند سال معدود شده و پس از آن توليدكننده ترجيح می‌دهد توان خود را صرف ارايه انواع و اقسام مشوق‌ها به خريدار جهت تعويض خودرو خود با محصولی جديد كند.
نگاهی به آمار فروش حدود 20 ميليون دستگاه خودرو در ايالات متحده واقعيتی جالب را نشان می‌دهد. اگر جمعيت تقريبا 300 ميليون نفری اين كشور را بر 3 (حداقل تعداد افراد يك خانواده) تقسيم كنيم. در مجموع اين كشور دارای 100 ميليون خانواده است. اين رقم با توجه به تعادل خانواده‌های پرجمعيت آمريكايی (به ويژه در مناطق جنوبی و كشاورزی) با زوج‌های هم مسكن بدون فرزند (زندگی بدون ازدواج) منطقی به نظر می‌رسد. در چنين بستری اگر ميانگين خودرو موجود در هر خانواده يك دستگاه فرض كنيم (اگر چه در اغلب خانواده‌ها اين تعداد بيش از يك دستگاه است اما هرم توزيع درآمد آمريكا كه در بخش‌های پايين اجتماع به مراتب فراتر است باعث شده تا بسياری از خانواده‌ها هم فاقد خودرو باشند)، به طور ميانگين هر خانواده آمريكايی در هر بازه 5 ساله يك خودرو را خريداری می‌كند. در اين ميان شركت‌های خودروساز آمريكايی هم با ارايه انواع مختلف امتياز همچون وام‌های 5 تا 7 ساله با بهره صفر درصد، تخفيف قابل توجه خريد خودرو به صورت نقد، امكان آزمايش هر مدل به مدت چند هفته پيش از خريد قطعي … به روند نوشدن خودروهای خانواده و البته فروش محصولات خود كمك می‌كنند. در چنين بستری خدمات پس از فروش كار چندان دشواری نيست چرا كه خودروهای نو معمولا نياز چندانی به تعميرات اساسی ندارند اما به هر حال بررسی رويكرد اين شركت‌ها در صادرات خودروهای خود با جهان سوم يا حتی اروپا و آسيای جنوب شرقی و استراتژی آنان را در ارايه خدمات پس از فروش در مناطقی كه عمر مفيد خودرو به مراتب افزايش می‎يابد، بی‌تاثير نيست.
مهمترين اصل و خدمات پس از فروش جلب رضايت مشتريان است. حضور مسوولان و پرسنل كارآزموده و آموزش ديده در برخورد با مراجعين، بررسی تمامی نقايص موجود و احتمالی، ارايه راهكارهای مقرون به صرفه (در صورتی كه خريدار بايد هزينه‌ای پرداخت كند)، مطمئن (در صورتي كه خودرو همچنان تحت گارانتي است)، انجام تعميرات و جايگزيني قطعات در حداقل زمان ممكن و در نهايت ارايه خدمات حمايتی از صاحب خودرو اركان اصلی استراتژی خدمات پس از فروش در اين شركت‌ها را شكل می‌دهند.

ادامه نوشته

وفاداری مشتریان


محمود وحدت :
مزایای ایجاد یک رابطه گسترده با مشتریان اولین بار توسط ریچلد و ساسربحث شد، که در برگیرنده سودهای جانبی می‌باشد که از خریدهای تکراری محصولات و خدمات استاندارد و همچنین خرید محصولات و خدمات جدید حاصل می‌شود. علاوه بر این آنها اعتقاد داشتند که مشتریان وفادار برای شرکت هزینه کمتری در بر دارند. اما این مزایا مقایسه با یک مزیت اصلی دیگر که وفاداری مشتریان برای سازمان به ارمغان می‌آورد رنگ می‌بازند.توصیه و پیشنهاد شدن محصول یا خدمت توسط مشتریان راضی و وفادار به مشتریان احتمالی آینده از این مزیت در ادبیات بازاریابی به تبلیغات دهان به دهان مشتریان تعیین می‌شود. در این مقاله علاوه بر بحث در مورد رضایت مشتری و وفاداری او به عنوان پایه‌های ایجاد سطوح بالایی از ارزش عمر مشتری.

مزایای ایجاد یک رابطه گسترده با مشتریان اولین بار توسط ریچلد و ساسربحث شد، که در برگیرنده سودهای جانبی می‌باشد که از خریدهای تکراری محصولات و خدمات استاندارد و همچنین خرید محصولات و خدمات جدید حاصل می‌شود.علاوه بر این آنها اعتقاد داشتند که مشتریان وفادار برای شرکت هزینه کمتری در بر دارند. اما این مزایا مقایسه با یک مزیت اصلی دیگر که وفاداری مشتریان برای سازمان به ارمغان می‌آورد رنگ می‌بازند :
توصیه و پیشنهاد شدن محصول یا خدمت توسط مشتریان راضی و وفادار به مشتریان احتمالی آینده از این مزیت در ادبیات بازاریابی به تبلیغات دهان به دهان مشتریان تعیین می‌شود. در این مقاله علاوه بر بحث در مورد رضایت مشتری و وفاداری او به عنوان پایه‌ه‌ای ایجاد سطوح بالایی از ارزش عمر مشتری.
همچنین چگونگی شکل‌گیری رضایت و تعمیق آن به سمت وفاداری، به طیفی از رفتارهای مشتریان اشاره می‌شود که دارای ارزش‌های متنوعی هستند و توسط عامل وفاداری پشتیبانی می‌شوند این رفتارها شامل رفتارهای متعهدانه، رفتارهای مرجع‌گونه یا پیام‌رسان و رفتارهای مالکانه هستند. لذا ابتدا در مورد رضایتمندی و خشنودی مشتریان و اینکه چگونه مشتریان خشنود باعث افزایش وفاداری به سازمان می‌شوند و چه تأثیری بر ارزش زمان عمر مشتری دارند و پس از آن به پس‌آمدهای مثبت وفاداری برای سازمان اشاره می‌کنیم.

ادامه نوشته

سازمان‌هایی که مشتریان از آنها متنفر هستند!


محمود وحدت :
مزایای ایجاد یک رابطه گسترده با مشتریان اولین بار توسط ریچلد و ساسربحث شد، که در برگیرنده سودهای جانبی می‌باشد که از خریدهای تکراری محصولات و خدمات استاندارد و همچنین خرید محصولات و خدمات جدید حاصل می‌شود. علاوه بر این آنها اعتقاد داشتند که مشتریان وفادار برای شرکت هزینه کمتری در بر دارند. اما این مزایا مقایسه با یک مزیت اصلی دیگر که وفاداری مشتریان برای سازمان به ارمغان می‌آورد رنگ می‌بازند.توصیه و پیشنهاد شدن محصول یا خدمت توسط مشتریان راضی و وفادار به مشتریان احتمالی آینده از این مزیت در ادبیات بازاریابی به تبلیغات دهان به دهان مشتریان تعیین می‌شود. در این مقاله علاوه بر بحث در مورد رضایت مشتری و وفاداری او به عنوان پایه‌های ایجاد سطوح بالایی از ارزش عمر مشتری.

مزایای ایجاد یک رابطه گسترده با مشتریان اولین بار توسط ریچلد و ساسربحث شد، که در برگیرنده سودهای جانبی می‌باشد که از خریدهای تکراری محصولات و خدمات استاندارد و همچنین خرید محصولات و خدمات جدید حاصل می‌شود.علاوه بر این آنها اعتقاد داشتند که مشتریان وفادار برای شرکت هزینه کمتری در بر دارند. اما این مزایا مقایسه با یک مزیت اصلی دیگر که وفاداری مشتریان برای سازمان به ارمغان می‌آورد رنگ می‌بازند :

ادامه نوشته

اندازه گیری رضایت مشتریان


محمود وحدت :
سازمان باید در بازه های زمانی مرتب، فرایندهایی را که کار پایش و اندازه گیری رضایت مشتری را انجام می دهند به منظور اطمینان از کارایی و اثربخشی آنها و اینکه هنوز اطلاعات حاصل از آن صحیح، مرتبط و قابل استفاده می باشند، مورد بازنگری قرار دهد.


این بازنگری می تواند شامل موارد زیر باشد :
·     اطمینان از اینکه برنامه، زمانبندی و فرایندهای اندازه گیری رضایت مشتریان وجود دارد
·     بازنگری فرایند انتخاب مشتریان و مشخصه های مورد نظر به منظور اطمینان از همسو بودن با اهداف و اولویتها
·     اطمینان از اینکه فرایندهایی که انتظارات مشتری(تصریحی و تلویحی) را بدست می آورند جاری و جامع بوده و در صورت امکان توسط مشتری مورد تصدیق قرار می گیرند.
·     بازنگری شاخصهای غیر مستقیم رضایت مشتری به منظور اطمینان از اینکه منبع اطلاعاتی جاری، کامل و مرتبط می باشد.
·     اطمینان از اینکه روشها و فرایندهای اندازه گیری مستقیم رضایت مشتری، بیان کننده تغییرات شرایط مشتری و بازار می باشد.
·     اطمینان از اینکه در صورتیکه میزان رضایت مشتری با یک عدد بیان می شود، اجزاء مختلف و وزن آنها در بدست آمدن آن عدد موثر بوده اند.
·     بازنگری مرتب فرایندهایی که اطلاعات رضایت مشتری را با داده های داخلی و شاخصهای سازمان مورد تصدیق قرار می دهند.
·     تصدیق اینکه فرایندهای بازخورد رضایت مشتری و تعریف اقدامات مورد نظر فعال و اثربخش بوده و اطمینان از اینکه اطلاعات رضایت مشتری قابل کاربرد می باشد.
·     مشخص کردن نقاط ضعف و قوت ارتباط با مشتری به منظور بهبود

رضایت مشتری در دست مدیریت صحیح منابع انسانی


محمود وحدت :
کارکنان مناسب که از طرف سیستم مدیریت حمایت شوند، کلید راضی کردن مشتریان هستند. شرکت ها باتوجه به چهاراصل اساسی مهم گزینش و آموزش و حمایت و پرداخت می توانند نسبت به مطلوبیت کارکنان خود اطمینان حاصل کنند:

الف) گزینش: در شغل هایی که مستلزم تماس زیاد با مشتریان است، از هر کارمندی نمی توان استفاده کرد. یک کارمند نامناسب ممکن است ساختار بنیادی پرهزینه ای را مختل سازد. هزینه های گزاف آموزشی، کم کاری، پایین بودن کیفیت کار و بالاخره پایین بودن سطح کارایی هر موسسه یا سازمان تا حدی ناشی از انتخاب ناصحیح و بی رویه است. به علاوه، ورود هر کارمند جدید به سازمان با ویژگی های خلقی و تربیتی خاص، در رفتار سایر کارکنان و به طور کلی، در رفتار سازمان اثر مستقیم خواهد داشت. بنابراین، استخدام افراد با طرز فکر درست تنها راه موفقیت است.
ب) آموزش: انسان موجودیست تغییرپذیر با توانایی های بالقوه نامحدود که این توانایی ها می توانند تحت نظام و برنامه ریزی های آموزشی و پرورشی صحیح به تدریج به فعل درآیند و جوامع انسانی و ارگان های مربوط به آن را از مواهب فراوان برخوردار سازند. اهداف آموزش در سازمان ها متعددند که تحت عنوان هدف های اجتماعی، هدف های سازمانی و اهداف فردی قابل دسته بندی می باشند، اما آنچه در نظام آموزشی سازمان ها باید مورد تاکید قرار گیرد، همانا نتایج حاصل از آموزش است و نه صرفاً انجام آموزش و یا آمار ساعت آموزشی. به عبارتی، هدف آموزش ها باید ایجاد سازمان های یادگیرنده (Learning Organizations) و تولید کننده فکر باشد، نه صرفاً بازخوانی فکر دیگران.
پس از استخدام هم باید مهارت های فنی و تخصصی شغل و نوع رفتار موردنظر به کارکنان آموزش داده شود. آموزش باید تمام دوران زندگی کاری را در برگیرد تا کارکنان را قادر سازد که در برابر تغییرات تکنولوژی و مشتریان و الزامات شغلی پاسخگو باشند.
کارمندانی که آموزش ندیده اند، نباید با مشتریان سر و کار داشته باشند و نباید در خط اول قرار گیرند، چون این کار برای شرکت سودآور و برای مشتری هم راضی کننده نیست. کارکنانی که خدمت ارایه می دهند، حتی اگر با مشتریان عصبانی مواجه می شوند، باید همیشه رفتاری خوشایند داشته باشند و کارا، حساس و خلاق باشند، در واقع، آموزش، نوعی سرمایه گذاری بر روی منابع انسانی است.
پ) حمایت: شرکت هایی که می خواهند به مشتریان خدمات ارایه دهند، باید از بعضی کنترل های سنتی مدیریتی صرفنظر کنند و برای تصمیم گیری و ارایه راه حل به کارمندان خط اول اختیاراتی بدهند. به عبارت دیگر، باید برای حل مشکلات به طریقی که کارمندان فکر می کنند برای مشتریان مناسب تر است، به آنها قدرت و اختیار بدهند. مدیریت باید به این کارمندان اعتماد داشته باشد.
ت- سیستم پرداخت: پول مهمترین شکل پرداخت به کارکنان است، ولی برای ایجاد انگیزه در آنها تنها وسیله نیست. بهترین راه برای کسب بالاترین سطح عملکرد، پاداش است، به ویژه در شغل هایی که مستلزم تماس مستقیم با عموم مردم هستند، زیرا اینگونه شغل ها با کار زیاد و مشکلات بسیار همراهند. برای ایجاد انگیزه در کارمندانی که فشار زیادی را تحمل می کنند، باید از سیستم پرداخت خاصی استفاده کرد، از جمله پول و پاداش های ارزشمند، مثلاً یک مسافرت و بازدید از جاهای دیدنی، پاداش های سمبولیک مثل معرفی کارمند نمونه و برشمردن خدمات و ارزش های او.

هفت اشتباه بزرگ در راه اندازی تجارت



محمود وحدت :
اشتباه اول: راندن يك ماشين تندرو در جاده ای خاكی
همه ما شنيده ايم كه براي آغاز هر كار، به محركی قوی و شور و شوق فراوان، احتياج است. اما داشتن اين حرارت اوليه به تنهایی كاری از پيش نمی برد. شما به يك برنامه احتياج داريد.
در زمينه تجارتتان، درخصوص مشتريان و رقبای خود عميقا تحقيق كنيد و يك مدل حقيقي و مفيد برای تجارت خود ساخته و روی يك سوال مهم تكيه كنيد:

چگونه مي خواهيد پول در بياوريد؟
 فرض كنيد كه در صدد باز كردن يك مغازه هستيد. محلی را انتخاب می كنيد که بايد هزينه اجاره آنرا بپردازيد. ممكن است مخارج زيادی نیز براي تهیه دكورمناسب متحمل شويد بدون آنكه به نحوه بازگشت اين هزینه ها بيانديشيد.محصولات شما كامل نيستند و به فكر بازاريابی هم نيستيد. قطعا پس از چند ماه تجارت شما سقوط خواهد كرد.
نکته:هيچ روز كاری خود را بدون برنامه طی نكنيد.
اشتباه دوم : ارزان فروشی
از يك كودك بخواهيد كه بين يك كريستال 12 وجهی بدلی و يك قطعه الماس، يكی را انتخاب كند. كودك كريستال را انتخاب خواهد كرد. تازه كاران تجارت نيز به همين صورت عمل می كنند، فريب كميت را مي خورند و به كيفيت اهميت نمي دهند. آنها مي انديشند كه اگر جنسهای ارزان قيمت را عرضه كنند، فروش بهتری خواهند داشت و بزودی ميليونر خواهند شد. اما اين تصور غلط است.
تازه كاران دنیای تجارت قيمتهای محصولات و خدمات خود را بسيار پائين در نظر مي گيرند و به اين ترتيب در طول زندگي كاري خود نگران پول درآوردن خواهند بود و حتي زماني كه سفارشي دريافت مي كنند، خوشحال نخواهند شد زيرا فروش براي آنها سود كافي به همراه نخواهد داشت.
قبل از قيمت گذاري، همه چيز را بسنجيد. هزينه هاي ثابت و متغير را محاسبه كنيد. روشهاي تجاري و قيمتهاي رقبا را مورد توجه قرار دهيد و استراتژي فروش و بازاريابي خود را بهينه كرده و درآمد قابل قبول خود را در نظر آوريد.
نکته:كريستالهاي بدلی را به الماسها ترجيح ندهيد.
اشتباه سوم: راه اندازی تجارت فقط برای هيجان
بيشتر اشخاصي كه در حال راه اندازي يك تجارت هستند، افرادي رويایی، خيال پرداز و ماجراجو هستند كه بيشتر به دنبال هيجان مي گردند. اين افراد به جاي تفكر و تحمل جزئيات دشوار اين كار، به فكر پيش روي هستند و مي خواهند كه مسائل و بحرانها را به نوعي پشت سر بگذارند تا دوباره به ميدان بازي برگردند و ماجراهاي آن را دنبال كنند.
اما خستگي و ملالت از همين مسائل جزئی به تدريج ظاهر زيبای تجارت را به خطر خواهد انداخت، هدف تجارت كسب درآمد است و به مخاطره انداختن وضعيت فعلی در اين حيطه نمی گنجد.
نکته:تجارت را وسيله اي براي هيجان انگيز كردن زندگي قرار ندهيد.
اشتباه چهارم: غفلت از بازاريابی
تعداد كمی از صاحبان تجارتهایی كه تازه تاسيس شده اند برای بازاريابی اهميت قائل مي شوند و برنامه و بودجه خاصي برای آن اختصاص می دهند، زيرا تصور می كنند كه بازاريابی يك خرج غير ضروری است و يا به علت شكستهای مقطعی از تاثير بازاريابی در فروش مايوس مي شوند.
بازاريابی، فروش فرد را تضمين مي كند. اما به یاد داشته باشید که فروش هر روز محدود به همان روز است و لزوما فرآيندی ادامه دار نيست.
نمی توان از مرحله طرح و برنامه مستقيما به مرحله فروش رسيد و بازاريابي را فراموش كرد.
اين اشتباه از ناآگاهی افراد نسبت به چرخه فروش ناشی می شود. اولين افرادی كه برای راه اندازی تجارت به آنها احتياج داريد، بازاريابها هستند. بازاریاب ها هستند كه می توانند شما را به ديگران معرفی كنند. پس از آن موقعيت فروش فراهم خواهد شد.
نکته:قبل از ارسال پيام آشنایی، به دنبال معامله نباشيد.
اشتباه پنجم: اسارت در تجارت به جای رياست به آن
هنگامي كه فردی 3 يا 4 وظيفه معين را در 7 روز هفته انجام می دهد نيازی به بهره گیری از شيوه های مديريتي احساس نمی شود.
در آغاز به كار يك تجارت نيز، اتفاقات ناگهانی اما قابل پيش بينی بوقوع می پیوندد كه می توان آنها را توسط تجربيات شخصی يا با استفاده از روش آزمون و خطا حل كرد.
اما همين طور كه تجارت شما رشد می كند،مسائل پيچيده تر خواهند شد و اين دو روش ديگر پاسخگوی آن ها نخواهند بود.
شما مسئول همه چيز هستيد. شما بايد اهداف تجارت را تعيين كنيد و روش ها را انتخاب كنيد، يا شخصی را برای انجام این وظیفه منصوب كنيد.
بدون داشتن سياست معين و شفافی در مورد مشخصات مشاغل، استخدام ها، اخراج ها، تعطيلات، نحوه جبران كمبودها، چگونگی ترفيع ها و... شركت و تجارت نوپای شما در معرض آسيب ها و خطرات جدي قرار خواهد گرفت و نهايتا" تجارت شما ضعيف خواهد شد.
توجه کنید که كتاب راهنمای قوانين شركت شما (حتی در حد يك صفحه) بايد وجود داشته باشد.
نکته:اختيارات و وظايف خود را فراموش نكنيد.
 اشتباه ششم: پيش بينی ناقص بودجه
تازه كاران تجارت معمولا" نيازهای مالی خود را دست كم می گيرند. اين افراد، در ابتدای كار هزينه زيادی را صرف خريد لوازم اداری و محصولاتی می كنند كه ممكن است بسيار تخصصی تر از آن چه باشد كه به آن نياز دارند. هم چنين به اين موضوع توجه نمی كنند كه اكثر مشتريان به طور اقساط خريد می كنند و بازگشت پول به كندی انجام مي گيرد.
به همين علت مشاوران مديريت معمولا" پيشنهاد می كنند كه پس از محاسبه بودجه مورد نياز خود براي راه اندازي تجارت، حداقل 50% به آن اضافه كنيد. به اين ترتيب براي مديريت ريسك های احتمالی آماده خواهيد شد.
نکته:در مورد بودجه واقع بين باشيد.
  اشتباه هفتم: روابط غلط
شروع هر فعاليتی احتياج به كار فراوان و سيستم پشتيبان دارد. فشار تعهدات زمانی و مسائل مالی باعث بروز مشكلاتی در روابط خواهد شد.
بايد قدری از بار خود را سبك كنيد و از كمك نزديكان و دوستان خود در حد امكان استفاده كنيد.
نکته:نگذاريد كه يك اشتباه باعث يك عمر پشيمانی شود.
بسياری از اشتباهات به اين دليل بروز می كنند كه تازه كاران تصور مي كنند كه تمام كارها را بايد خود به تنهايی انجام دهند.
به جای اين كار بهتر است نقاط قوت خود را بشناسيد و كمبودهای خود را بپذيريد و بعضي از امور را به دست متخصصين خاص آن بسپاريد.
هنگامی كه به مسائل و شكست های اجتناب ناپذير برخورد می كنيد، این ضرب المثل قديمي را به ياد بياوريد كه:                                
   " هر شكست پلی است برای پيروزی های آينده "

پیروز بر رقیبان  با استراتژی مناسب


محمود وحدت :
پیروزی در گرو داشتن افراد مناسب ، طرز فکر مثبت ، ابزار خوب و تشکیلات درست نیست. همه این موارد مهم هستند ، ولی شما را به اوج نمی رسانند. کل موضوع به داشتن استراتژی درست بر می گردد.

شخصی بنام جک تراوت که سالها بعنوان مشاور در بزرگترین شرکتهای جهان فعالیت داشته است ، و شرکتهایی مانند جنرال الکتریک ، زیراکس ، آی بی ام و ... توسط او به اوج رسیده اند ، اخیرا کتابی بنام "استراتژی بزبان تراوت" نوشته است. این کتاب بزبان ساده بیان می کند که راز پیروزی شرکتها بر رقیبان ، داشتن استراتژی صحیح است.
    چند ماه پیش نسخه انگلیسی این کتاب بدستم رسید و خواندن آن آنقدر لذت بخش بود که تا بحال آنرا چندین بار خوانده ام. از آنجایی که این کتاب بزبان فارسی ترجمه نشده بود ، شروع به ترجمه آن کردم و تا نیمی ازکتاب پیش رفتم. سپس ایمیل جک تراوت را از اینترنت پیدا کردم و برایش ایمیل فرستادم و اعلام کردم در حال ترجمه کتاب او هستم و در مورد اجازه چاپ از او سوال کردم.
    در کمال تعجب پس از چند ساعت ایمیلی از او دریافت کردم و او ضمن اظهار قدردانی نسبت به علاقه من نسبت به این کتاب ، ایمیل شخصی مسئول انتشارات مک گراوهیل در خاورمیانه را در اختیار من قرار داد. ایمیلی به این شخص فرستادم و او نیز پس از سه ساعت پاسخ داد! و گفت پس از اتمام ترجمه با یک ناشر صحبت کنم و سپس هماهنگی های لازم از طریق ناشر انجام خواهد شد. پاسخگویی شخصی و سریع به ایمیل ها ، برایم بسیار تعجب آور بود و درس مهمی را در زمینه خدمات به مشتری بمن آموخت. پس از ذکر این خاطره ، مطالبی از این کتاب را برایتان بیان می کنم.
     "با آغاز کار در جنرال الکتریک و چرخیدن در صدها شرکت در سراسر جهان این فرصت بی نظیر را داشتم تا دریابم ، چه چیزهایی باعث پیروزی و یا شکست در کسب و کار می شوند. چیزی که بارها آموخته ام آن است که پیروزی در گرو داشتن افراد مناسب ، طرز فکر مثبت ، ابزار خوب و تشکیلات درست نیست. همه این موارد مهم هستند ، ولی شما را به اوج نمی رسانند. کل موضوع به داشتن استراتژی درست بر می گردد."

ادامه نوشته

رکود؛ چراغ سبز رقابت


محمود وحدت :
دوران رکود اقتصادی با خود خبرهای خوب و بدی به همراه دارد؛ خبر خوب اینکه شما سال آینده - به عنوان مالک کسب و کار- رقبای کمتری خواهید داشت چرا که بسیاری از رقبا از حرفه شما خارج می شوند و خبر بد اینکه شاید خود شما یکی از همان کسانی باشید که مجبور خواهید بود این میدان را ترک کنید.

دوران رکود، کسب و کارها با چالشی فراگیر روبه رو می شوند، همگانی بودن این مساله خطری برای تمامی رقبای حرفه ای به حساب می آید اما هر سازمانی با توجه به توانایی خود واکنش نشان می دهد.
شاید داستان کسب و کارها در دوران رکود، همچون سرنوشت غزال هایی است که شیری در تعقیب آنهاست، آنچه برای زنده ماندن مهم است نه تندتر دویدن از شیر بلکه تندتر دویدن از غزال های کند است چرا که در نهایت شیر گرسنه کندترین غزال را شکار می کند .
آنچه مسلم است دوران رکود، کاهش تقاضا را در پی خواهد داشت نه قطع تقاضا را بنابراین بنگاه ها با چالشی جدی روبه رو می شوند، کسب و کارهای ضعیف تر و کندتر از بین می روند و قوی ترها و مقاوم ترها باقی می مانند.
نکته قابل تامل این است که قوی ترها پس از بقا با سهم بیشتری از بازار روبه رو خواهند بود چرا که تعدادی از رقبای آنها از بین رفته اند. پس مقاومت در دوران رکود، خود نوعی موفقیت است اما مدیران هوشمند پا را فراتر نهاده و با تمرکز بر برنامه های بهسازی و ترویجی در دوران رکود، خود را برای پس از توفان مهیا می سازند.
سازمانی که در دوران رکود به درج آگهی های بازرگانی می پردازد، به نتایج تبلیغاتی پویاتر و موثرتری نسبت به رقبای خاموش اش دست یافته است و سازمانی که در دوران رکود به بهسازی تجهیزات و آموزش منابع انسانی خود می پردازد، در سال آینده خود را بسیار پیشتر از رقبایی خواهد یافت که در زمان رکود خود را سرگرم سیاست تعدیل نیروی کار کرده است.
بسیاری از مدیران در دوران رکود به نصایح حسابداران خود عمل کرده و بودجه تبلیغات، آموزش و برنامه های پیشبرد فروش خود را کاهش داده و حتی قطع می کنند. این بهترین خدمتی است که می توان به رقبا ارائه کرد چرا که در دوران رکود، بسیاری از سازمان ها، صحنه رقابت را ترک می کنند، صحنه خلوت می شود و آنهایی که می مانند، بهتر دیده می شوند.
بدیهی است در دوران رکود، برخی از کسب و کارها از بین می روند، برخی خود را محدود و کوچک می کنند و برخی باقی می مانند. آنها که باقی می مانند، با رشد قابل توجهی روبه رو خواهند بود، وقتی بنگاهی تعطیل می شود، مشتریان برای رفع نیاز خود به بنگاهی که به سختی مبارزه کرده و فعال مانده است، مراجعه می کنند. کسب و کاری که به اجرای برنامه های تبلیغی، آموزش و بهسازی خود می پردازد در حالی که رقبایش بودجه خود را در این زمینه ها کاهش داده اند، شانس بیشتری برای رشد دارد.

غلبه بر مقاومت کارکنان در برابر تغييرات فناوری


محمود وحدت : عوامل انساني به عنوان مهمترين مانع در انجام هرگونه تغييري به ويژه تغييرات تکنولوژيکي مطرح مي باشند. جهت غلبه بر اين مانع بايستي از مديريت تغيير استفاده کرد مديريت تغيير در مرحله گذر از سيستم قديم به سيستم جديد نقش حياتي داشته و در طول مرحله گذر بايستي فعاليت هاي مديريت تغيير مورد استفاده قرار گيرد.


6 عامل کليدي مقاومت در برابر تغيير تکنولوژي عبارتند از:

.1ايجاد تغيير مي تواند روابط و تعادل موجود را که زمان زيادي براي آن صرف شده است از بين ببرد. در اين بين براي کاربران اين فناوري هاي جديد سئوالات زيادي ايجاد خواهد شد که عبارتند از:
. آيا استفاده از تکنولوژي جديد کارآنان را سنگين تر نخواهد کرد؟
. چه مزايايي از لحاظ شخصي براي آنها دارد؟
. در صورت استفاده از سيستم جديد چه پاداشي به آنان تعلق مي گيرد؟
. استفاده از سيستم جديد آيا آسان است؟
. آيا استفاده از آن منجربه دوباره کاري نمي شود؟
.2ايجاد اثرات رواني به علت ترس از اخراج شدن ؛کارکناني که سيستم فعلي را به خوبي مي شناسند احساس مي کنند مهارتهايشان ديگر مورد استفاده واقع نمي شود و در ضمن ترس از اينکه قادر به يادگيري مهارتهاي جديد براي کار با سيستم جديد نباشند.
.3نداشتن اطلاعات صحيح در مورد تغيير منجربه تمايل آنها در حفظ وضعيت موجود مي شود.
.4استفاده از فناوري هاي جديد اطلاعاتي منجربه کوچک شدن سازمانها و حذف مديران مياني خواهد شد، از اينرو مقاومت هايي را از سوي آنان در پش خواهد داشت.
.5سيستم هاي جديد معمولاً در ابتدا به طور موازي با سيستم هاي قديمي مورد استفاده قرار مي گيرند، از اين رو عدم مديريت صحيح باعث از دست دادن داده ها و بروز ناهماهنگي هايي خواهد شد.
.6استفاده از تکنولوژي هاي جديد مي تواند منجربه تغيير فرهنگ موجود سازمان شود بعنوان مثال استفاده از فناوري هاي جديد اطلاعاتي منجربه آن شده است که اعضاي سازمان در مقابل مشتريان پاسخگو و مسئول باشند، اين امر با ساختارهاي بوروکراتيک در تعارض است و ممکن است مشکلاتي را ايجاد کند.
حال با شناخت انوع مقاومت هايي که در برابر تغيير تکنولوژي صورت مي گيرد ، بايستي بر اين مقاومت ها غلبه کرد . جهت غلبه بر مقاومت در برابر تغيير بايستي به جنبه هاي انساني برنامه تغيير توجه شود. اغلب مديران تمرکزشان بر ابعاد تجاري تغيير، دامنه پروژه، فرآيندهايي که نياز به مهندس مجدد دارند و اجراي راه حل هامي باشد . منظور از توجه به بعد انساني تغيير آنست که به نحوه واکنش کارکنان نسبت به پديده تغيير پي ببريم، براي اين منظور مي توان از مدل ADKARاستفاده کرد. به کمک اين مدل مي توان پي به مقاومت کارکنان برده و براي غلبه بر آن برنامه ها و اقدامات اصلاحي مورد نياز را ايجاد کرد. ADKAR مخفف کلمات آگاهي ، تمايل ، دانش ،توانايي و تقويت مي باشد. بر اساس اين مدل کارکنان بايستي به منظور پذيرش تغيير تکنولوژي اين 5 مرحله را به ترتيب طي کنند. به کمک اين مدل مي تواند ميزان آمادگي کارکنان براي پذيرش تغيير در هر مرحله را تعيين کرده و آنگاه مديران قادر مي شوند برنامه مورد نياز براي ايجاد تغيير را ايجاد کنند.