وقتی به سن 7 سالگی میرسید شما را در مدرسه ثبت نام میکنند؛
شما اکثر وقت تان را در مدرسه سپری میکند، بعد به دبیرستان، دانشگاه و بعد از دانشگاه شما هیچ گزینه دیگری ندارید جز… خیابان ! بزرگترین مرکز آموزشی دنیا که باید در آن فارغ التحصیل شوید واگرنه هیچ گزینه دیگری ندارید.

جایی که افرادی از آن فارغ التحصیل میشوند که درس های داده شده در این دانشگاه ها را با پوست و گوشت و استخوان شون یادگرفتند. فقط افرادی میتوانند از این دانشگاه بیرون بیایند، که امتحان هایشان را با پاس کرده باشند.

در دانشگاه خیابان، شما یا درسی را پاس میکنید، یا می افتید؛
شما نمیتوانید مانند دانشگاه های قبلی با نمره 10 یا با نمره  19 آن درس را پاس کنید و نکته جالب تر اینکه سیستم آزمون دانشگاه خیابان به کلی فرق میکند…

مدرسه، معلم شما درسی را به شما میدهد تا یادبگیرید و بعد امتحان میگیرد اما… خیابان، اول از شما آزمون میگیرد و بعد درسی که باید بلد باشید را به شما آموزش میدهد. درس هایی مثل عدمِ  اعتمادِ بیش از حد، تجربه کاری، شناخت افراد، شناخت خودتان، جایگاه شما بین دیگران، اعتبار، کاسبی و …

شما در دانشگاه خیابان هیچ هزینه مادی برای درس خواندن پرداخت نمیکند؛
تنها هزینه پرداختی بابت درس مورد نظر، عمرتان است. شما اگر درسی که دانشگاه خیابان از زندگی میخواهد به شما بدهد در سن پایین تر یادبگیرید، دیگر لازم نیست در بزرگسالی در آزمون زندگی آن درس رد شوید.

درس های شما گام به گام با هوش اجتماعی شما پیشرفته تر میشوند. شما اینجا پس از فارغ التحصیلی یک مدرک کاغذی با کارنامه ای از نمرات دریافت نمیکنید.بلکه، شما پس از فارغ التحصیل شدن در دانشگاه خیابان، درآمد بیشتر، دوستان باکیفیت تر، خانواده صمیمی و یک زندگی شاد و موفق کسب میکنید.

موفقیت های زندگی شما، در گرو مدارک دانشگاه و آکادمیک شما نیستند.
شما تا زمانی که درس های دانشگاه خیابان را یادنگیرید، نمیتوانید پیشرفت بزرگی در زندگی حاصل کنید.

افرادی مثل احد عظیم زاده (کارآفرین ایرانی – موسس فرش عظیم زاده) که از سن 7 سالگی به جای مدرسه مستقیم وارد دانشگاه خیابان شدند یا آقای بهروز فروتن (کارآفرین ایرانی – خالق برند بهروز) و خیلی های دیگر از جمله فارغ التحصیلان این دانشگاه هستند.

دانشگاه خیابان، جایی است که به شما درس های مهم تری از ریاضی، فیزیک، زیست و … آموزش میدهد. درس هایی که برای زندگی کردن به آنها نیاز دارید… درس هایی که در هیچ کتاب درسی و دانشگاهی پیدا نمیشود.

در این مقاله میخواهیم 10 درس بسیار مهمی که دانشگاه خیابان سعی دارد به شما یادبدهد را مرور کنیم؛
شما اگر از دانشگاه خیابان فارغ التحصیل شده باشید، احتمالا این درس ها برایتان آشنا خواهند بود… اما اگر اینطور نیست. این فرصت خوبی است تا در این آزمون ها موفق عمل کنید.

این مقاله برای تمام کاربرانی نوشته شده که از ما مقاله ای راجع به دنیای واقعی، دنیایی که هر روز میبینیم بنویسید.
عکسنوشته هایی که در این مقاله استفاده شده معمولا از شخصیت های مافیایی واقعی و فیلم ها هستند؛ دلیل استفاده از جملات این افراد تایید و تشویق اعمال آنها نبوده و نیست؛ پس لطفا با ذهن باز بخوانید…
آماده ورود به بزرگترین دانشگاه واقعی دنیا هستید؟
شروع کنیم…

درس شماره یک | باید هر روز بر روی خودتان کار کنید
هیچوقت در مدرسه کلمه ای مثل موفقیت شخصی، افکار موفق و قدرت شخصیت و … را نخواهید شنید. اما اگر وارد دانشگاه خیابان شوید، اولین چیزی که باید یادبگیرید، اهمیت موفقیتِ شخصی است.

موفقیت شخصی، یعنی رشد و پیشرفت های روزانه خودتان.
یعنی کتاب هایی که میخوانید، با افرادی که معاشرت میکنید، برنامه هایی که میبینید و … تماما یا باعث رشد شما میشوند یا پسرفت؛ هیچ نقطه میانه ای وجود ندارد تا آنجا ساکن بمانید.

مهم نیست اگر نمره خوبی در درس ریاضی بدست آوردید یا در آخرین امتحان دانشگاه تان رد شدید، خیابان به شما میگوید هر روز کمی بهتر از دیروز باید باشید. سعی کنید خودتان را بشناسید، کتاب های خودشناسی بخوانید، با افراد درست و حسابی نشست و برخواست کنید و هرآنچه که باعث پیشرفت شما میشود را با طمع زیاد بدست آورید.

 درس شماره دو | پول، قدرت نیست
جامعه، مدرسه و رسانه ها میخواهند به شما بگویند «پول یعنی قدرت» و «تنها چیز در زندگی که ارزش دارد دنبالش کنید.» اما این اشتباه است.

اگر با این باور وارد دانشگاه خیابان شوید، خیلی زود در این آزمون شکست میخورید. چطور؟ خب شاید پول زیادی بدست آورید، اما فرد خوشحالی نخواهید بود. زیگ زیگلار، از جمله دانش آموخته های دانشگاه خیابان گفته جالبی دارد «شما اگر فرد خوشحالی نیستید، پول نمیتواند شما را خوشحال کند. اما همه میخواهند خودشان به این نتیجه برسند. »

دانشگاه خیابان به شما یاد میدهد، دنبال رویای تان باشید.
رویای شما نمیتواند از جنس مادیات باشد. اما شاید مادیات کمک کند به رویای تان برسید و رویای شما هرچقدر به دیگران هم مربوط شود، به همان اندازه خوشبختی بیشتری در مسیر رسیدن به آن تجربه میکنید.

اگر رویای شما بهتر کردن زندگی دیگران و خودتان باشد (مثلا با یک اختراع) سخت ترین روزهای زندگی تان را هم میتوانید تحمل کنید و به سمت رویای تان حرکت کنید و مطمئن باشید پس از رسیدن به رویای تان پول، شهرت و خوشبختی نیز با آن وارد زندگی تان خواهند شد.

هیچکدام از کارآفرینان بزرگ و افراد ثروتمند دنیا نمیخواستند ثروتمند شوند. آنها فقط میخواستند چیزی جدید، بزرگ و مهم نه فقط برای خودشان بلکه برای همه خلق کنند.

 
درس شماره سه | بخشیدن، قسمتی از دستورالعمل موفقیت است
اگر تک تک کتاب های درسی آکادمیک را ورق بزنید، شاید یک خط هم راجع به اهمیت «بخشیدن» و «به اشتراک گذاشتن» نخوانید… پس چطور این درس مهم را در دانشگاه زندگی پاس کنید؟

خب ابتدا شما با یک شکست روبرو خواهید شد.
احساس میکنید هرچقدر تلاش میکنید، بدست می آورید، بدست می آورید و بدست می آورید و کم کم منابعی که باعث میشوند شما اندوخته بیشتری داشته باشید کمتر و کمتر میشوند.

افرادی که میگویند ‘اوایل کارمان خوب بود بعد بدتر شد… تا ورشکسته شدیم’ از جمله افرادی هستند که در این درس مهم خیابان شکست خورده اند. خیابان به شما یاد میدهد : «قسمتی از آنچه بدست آوردی را به دیگران ببخش، تا فضا برای بدست آوردن چیزهای جدید داشته باشی.»

نه تنها خیابان، بلکه در تمام آموزه های دینی نیز این درس مهم ذکر شده است.
شما باید ببخشید و به دیگران بدهید تا به شما داده شود. بخشیدن، فقط دادن صدقه یا خیریه نیست.

شما میتوانید چیزی به کسی یادبدهید و هیچ پولی نگیرید. شما میتوانید به کسی کمک کنید. شما میتوانید وقت بگذارید و یک فرد نا آشنا را به جایی در شهر که میخواهد برود برسانید. شما میتوانید به آسایشگاه بروید و با سالمندانی که خیلی وقت است فرزندانشان را ندیده اند صحبت کنید تا احساس تنهایی نکنند.

تصور اکثر مردم این است که «اگر به خیریه کمک کنیم، پول مان کم میشود» در صورتی که درسی که خیابان میخواهد بدهد، کاملا برعکس است. «پول و هرآنچه را که میخواهید در زندگی، در صورتی بیشتر میشود، که قسمتی از آنرا ببخشید.»

ثروتمندترین افراد دنیا، خیًرترین افراد هستند… جالب نیست؟

 
درس شماره چهار | استراتژی های موفقیتی که دنبالش هستید در کتاب های غیرتخیلی و زندگینامه ها پیدا میشوند
مشکل از آنجایی شروع میشود که شما در مدرسه و دانشگاه یا کتاب های تخیلی ادبی، تئوری (نظری) و یا علمی مطالعه میکنید و هیچوقت چیزی از تجربیات واقعی شخصی در زندگی نمیخوانید.

شما نظریه نیوتن را میخوانید اما نمیخوانید چطور به این نظریه رسید. شما فرمول حل کردن معادلات درجه دو را میخوانید اما کسی به شما نمیگوید چطور این ریاضیدان موفق شد به این فرمول دست پیدا کند…

… و وقتی به زندگی واقعی قدم میگذارید (دانشگاه خیابان) معمولا در بدست آوردن موفقیت های خودتان هم سردرگم میشوید. نمیدانید از کجا شروع کنید، به کجا و چطور پیشروی کنید؟

اینجاست که زندگی یک درس با ارزش دیگر به شما میدهد : «زنـــدگــــی افراد موفق را مطالعه کنید، نه دستآوردهای آنها را…»

شما میتوانید بخوانید که ارزش خالص دارایی بیل گیتس چقدر است؟ کافیست یک جستجوی ساده در اینترنت بکنید تا بدانید چقدر است؛ اما چطور به این میزان سرمایه و دارایی رسیده است؟ شما باید زندگینامه بیل گیتس را بخوانید.

بدانید از کجا شروع کرده، چه تصمیم هایی باعث شکست و موفقیت اش شده، با پولش چه کار کرده و چطور در زندگی به جایی که هست، رسیده. استراتژی واقعی در کتاب های مربوط به کسب و کارها و موفقیت و زندگینامه ها پیدا میشود نه در کتاب های داستان تخیلی و فیلم های روز سینمای هالیوودی !

 

درس شماره پنج | زندگی تماما فروشندگی است
باز هم مجددا… در طول دوران تحصیل درسی راجع به فروش داشتید؟ البته که خیر !

با اینکه هرکاری در زندگی انجام میدهید، برای بدست آوردن نتیجه است و فروش تنها را عرضه تلاش هایتان برای بدست آوردن نیازتان است اما هیچ دانشگاه یا مدرسه ای چیزی راجع به فروش به شاگردان و دانشجوها آموزش نمیدهد.

شما یا درحال فروش ایده کسب و کارتان هستید. یا درحال فروش شخصیت تان به یک دوست جدید (اینجا توضیح دادیم)، یا در حال فروش مزیت مرتب کردن اتاق خواب کودکانتان هستید.

فقط یادگرفتن فروش و فروشندگی است که میتواند به شما قدرت دیدن دنیا از زاویه دید طرف مقابل را به شما بدهد. شما اگر فروشنده موفقی باشید، احتملا دوستان زیادی خواهید داشت و در زندگی به خواسته هایتان میرسید.

افرادی که نمیتوانند خواسته شان را از دیگران تقاضا کنند، افرادی که معمولا در ارائه خودشان مشکل دارند… نیاز دارند فروشندگی را یادبگیرند.